او افزود: مرز مشترک جغرافیائی جمهوری اسلامی ایران و افغانستان از هرات آغاز و به نیمروز و هلمند ختم میشود و از این جهت ثبات در هرات برای ایران هم حائز اهمیت است.
احمدی در ادامه به ساختارهای مقاومت درهرات اشاره کرد و گفت: در 4 دهه گذشته این شهر آغازگر مقاومت علیه اشغالگران بوده است. در سال 1357 علیه حکومت دست نشانده روسها قیام کرد و باعث شد قیام سراسری در کل افغانستان شکل بگیرد. شکست دولت وقت نجیب الله در هرات موجب شد افغانستان و ده روز بعد از آن کابل آزاد شود.
او افزود: در سال 1370 مجاهدین مجدداً پیروز شدند. سقوط هرات در سال 1374 به دست طالبان مقدمه سقوط کابل و حوزه شمال افغانستان شد. به این ترتیب در دوره جدید و تحولاتی که اتفاق افتاد متاسفانه سقوط هرات که هم عامل درونی و بیرونی داشت موجب سقوط ولایات دیگر شد و در نهایت کابل سقوط کرد. با مروری بر این رویدادها میتوان به اهمیت حوزه غرب افغانستان پی برد.
احمدی در ادامه تاکید کرد: در هرات به لحاظ فرهنگی و سیاسی مردم از آگاهی اجتماعی و سواد بالایی برخوردارند و به همین دلیل است که بیشتر به دنبال مطالبات و آزادیهای اجتماعی و احترام به حقوق زنان هستند. هرات بعد از کابل که پایتخت کشور است در جایگاه دوم مطالبات و رشد ساختار ملت دولت قرار دارد.
او همچنین افزود: در طول سدههای گذشته که جغرافیای افغانستان شکل گرفته حوزه غرب و هرات نتوانسته به جایگاه واقعی خود دست پیدا کند. اوج درخشش این منطقه در زمان پیروزی مجاهدین بود که توانست تاثیرگذاری عمیقی در سیاست مرکزی داشته باشد.
این فعال سیاسی تصریح کرد: به طور کلی همیشه نسبت به هرات و جایگاه حوزه غرب و مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی هم در داخل هرات و هم در خارج با نوعی اجحاف و ستمگری مواجه هستیم و همیشه مردم این حوزه خود را انگشت ششم حکام حس کردهاند.
او در ادامه به قدرت گرفتن مجدد طالبان در افغانستان اشاره کرد و گفت: متاسفانه سقوط افغانستان براساس یک محاسبه از قبل انجام شده و بر اساس معاملات پشت پرده انجام شد. در هرات نیز ما شاهد این وضعیت بودیم. دو یا سه ماه قبل از اینکه طالبان به صورت آشکار شروع به قدرت نمائی کند، حرکت مقاومت مردمی غرب به رهبری امیراسماعیل خان شکل گرفته بود که من هم سخنگوی این جریان بودم، این حرکت مقدمه ایجاد حرکتهای دیگر در سایر ولایات شد، اما متاسفانه پیش از آنکه جان بگیرد با توجه به شرایط نابرابر در نطفه خفه شد. اگر ما یک فرصت یک ماهه داشتیم امروز شرایط افغانستان به گونهای دیگر رقم میخورد.
احمدی در ادامه صحبتهای خود تاریخ افغانستان را خونبار و ظالمانه و عدالت ستیزانه توصیف کرد و افزود: از ابتدای شکل گیری نظامها در افغانستان بحث تبعیض و عدم عدالت قومیتی و تبارگرائی وجود داشته است. حاکمیتها مخصوصاً در قبال غیر پشتونها و فارس تبارها متاسفانه در مقاطع تاریخی مختلف برخوردهای ظالمانهای انجام دادهاند و حکام به گونهای عمل کردند که ما همواره شاهد تبعیض سیستماتیک و ساختارمند در تعاملات سیاسی، رشد قومی، اقتصادی و … بودهایم.
او انقلاب سال 1357 را سرآغاز حق خواهی طیفهای مختلف مردم خواند و گفت: جهاد افغانستان فرصتی ایجاد کرد که تمام مردم در مرکز، شمال و جنوب مطالبه گری در خصوص مشارکت در سرنوشت خویش را دنبال کنند.
احمدی جنگ آمریکا در افغانستان را از جمله دورههای سیاه تاریخ این کشور نامید و ادامه داد: دوره 20 ساله اخیر برای مردم افغانستان سراسر بداقبالی بود. انتظار میرفت کسانی که در محیط غرب پرورش یافتهاند و با ساختارهای دموکراسی و قوانین مدنی آشنا هستند به اصول حکمرانی خوب پایبند باشند. ما انتظار داشتیم افراد تکنوکرات و آشنا با ساختارهای دموکراسی از تجربههای خود برای بهبود وضعیت سیاسی افغانستان استفاده کنند و با اعتمادسازی فاصله میان حکومت و مردم را از میان بردارند.
او افزود: فرصت خوبی بود که بر مبنای حقوق شهروندی مشترک بتوانیم افغانستان را وارد ساختار مدرن حکومتی کنیم که مردم خود حاکم بر سرنوشت خویش شوند. وقتی مردم در چنین حاکمیتی رشد کنند در مقابل خطرات هم از کشور و حکومت محافظت میکنند.
احمدی قطع امید مردم از حکومت افغانستان را از دلایل مهم قدرت گرفتن طالبان عنوان کرد و گفت: آنچه که باعث شد امروز افغانستان وارد یک بحران تمام عیار شود را میتوان در چند نکته خلاصه کرد. از آن جمله میتوان از کسانی نام برد که در حاکمیت حضور داشتند و متاسفانه به ارزشهای حقوق شهروندی عملاً صادق و وفادار نبودند. نقطه ضعف دیگری که میتوان به آن اشاره کرد رهبران قومی و سنتی ما هستند که به جای آنکه بر ارزشها وفادار باشند به دنبال منافع شخصی خود بودند. از سوی دیگر عوامل خارجی و عدم صداقت آمریکائیها به مردم افغانستان لطمه وارد کرد.
احمدی در پایان قدرت گرفتن طالبان در افغانستان را یک بحران فراملی و جهانی خواند و تصریح کرد: بحث طالبان و ماهیت آنها نکته کلیدی است. طالبان به مراتب خطرناکتر از قبل شدهاند. من معتقدم با ادبیات طالبانی، حکومت پاسخگو به مردم شکل نخواهد گرفت. مردم افغانستان چارهای به جز حرکت از ساختار نظام متمرکز به سمت ساختار فدرال ندارند. نسل جدید در افغانستان مسئولیت مهمی به عهده دارند که در برابرچالش طالبان و تفکر آنها از همه توان و ظرفیت خود استفاده کنند. آنچه در افغانستان در حال روی دادن است تنها مشکل یک کشور نیست و برای منطقه و جهان دردسرهای کلان ایجاد خواهد کرد و حتی میتواند از حادثه 11 سپتامبر هم وسیعتر باشد و جهان را با چالش جدیدی مواجه کند.