بااینحال، تصور عمومی بر این است که کودکان پیشدبستانی این صلاحیت را ندارند که بتوانند به محیطهایی ورای زمینبازی یا مهدکودکشان فکر کنند. کودکان کمسنوسالی که هنوز به مدرسه نرفتهاند، از مشارکت فعال و معنادار در طراحی شهری محروم میشوند.
اما پژوهشهای ما نشان میدهد که باید صداهای این طراحان شهری شهودی را نیز لحاظ کنیم؛ کسانی که میتوانند با دیدی کلنگرانه به این بیندیشند که یک شهر به چه نیاز دارد تا بتواند عملکرد خوبی داشته باشد و محیطی امن، سالم و مفرح باشد.
برنامهریزان هوشمند و باملاحظه
در پروژۀ مطالعاتی ما 27 کودک دو تا پنج ساله از سه مهدکودک در شهر دنیدن (Dunedin) نیوزلند شرکت داشتند. این کودکان مجموعۀ متنوعی از فعالیتها را انجام دادند که از آن جمله میتوان به نقشهنگاری شهر ایدئالشان به کمک موزاییکهای تصویری و همچنین بحثهای گروهی با پژوهشگران اشاره کرد.
علاوه بر این، کودکان ما را به دیدن مناطق محل زندگیشان بردند تا از نزدیک شاهد باشیم که چه چیزهایی را در محلهشان دوست دارند و چه چیزهایی موردپسندشان نیست. خیلی زود، تصویر بسیار روشنی پیش روی ما ظاهر شد: این کودکان کمسنوسال برنامهریزانی باملاحظه و آیندهنگر بودند.
فعالیت نقشهنگاری نشان داد که کودکان به نیازهای خودشان میاندیشند اما نیازهای سایر اعضای خانواده و ساکنان شهر را هم در نظر میگیرند. آنها انتظار دارند که شهرها حداقل ابتداییترین امکانات و تسهیلات موردنیاز برای یک شهر دوستدار کودک را داشته باشند.
کودکان گفتند که دوست دارند در شهر ایدئالشان خدمات بهداشتی و درمانی ارائه شود و تسهیلاتی وجود داشته باشد که جسم و روح را تغذیه میکنند، مثلاً کتابخانهها، فضاهای طبیعی و مکانهایی برای تجمع و دورهمی. 78 درصد از این کودکان زمینهای بازی را در فهرست مکانهای مهم قرار دادند.
66 درصد از این کودکان سوپرمارکت را در طراحی خود گنجاندند. 59 درصد آنها از بیمارستان، 48 درصد از ماشین آتشنشانی و 41 درصد نیز از کافه در طراحی شهر ایدئال خود بهره بردند. یکی از کودکان گفت که پدربزرگ و مادربزرگش میتوانند از این کافه استفاده کنند.
امنیت و تفریح برای همه
کودکان امن بودن شهر را نیز مهم قلمداد کردند و 56 درصد از آنها ماشینهای پلیس را هم در نقشۀ شهر خود قرار دادند تا نشان دهند که میخواهند در برابر دزدها، رانندگان پرسرعت، افراد مست و به گفتۀ خودشان «آدم بدها» محافظت شوند. آنها تیرهای چراغ برق، محلهای عبور عابران پیاده و چراغهای راهنمایی را جزء زیرساختهای ضروری برای تأمین امنیت ساکنان شهر میدانستند. در جریان گردشهایی که در محلهها داشتیم، کودکان بهکرات به مکانهایی اشاره میکردند که ازنظر زیباییشناختی مطبوع و خوشایند بودند؛ محلهایی که گلهای رنگارنگ در آنجا کاشته شده بود یا درختان تلخبیانی داشتند که میشد با دانههای بالدار آنها بهعنوان هلیکوپترهای خیالی بازی کرد.
علاوه بر این، کودکان دربارۀ قارچهای سمی، بوتههای خاردار، خردهشیشههای روی پیادهروها یا زبالههای دیگری که نگران بودند به حیوانات آسیب بزند، به ما هشدار دادند. یکی از دختربچهها گفت که «از کپههای زباله متنفر است چون ممکن است وارد آب شوند و وقتی حیوانات این آب را میخورند، همهشان کشته میشوند.»
درواقع با در نظر گرفتن نیازهای موجودات غیرانسانی مثل جانوران دریایی و گیاهان، نیازهایی که اغلب نادیده گرفته میشوند، این کودکان نشان دادند که از ارتباطات موجود بین حفظ منابع طبیعی، پاسداری از محیطزیست و سکونتپذیری محل زندگیشان بهخوبی آگاه هستند.
شهر بهعنوان محلی برای شادی و نشاط
کودکان شهرهایی خلق کردند که نهتنها دوستدار کودک بودند بلکه نسبت به نیازهای تمام انسانها، حیوانات و گیاهان هشیار و برایشان مناسب بودند. شهرهایی که این کودکان طراحی کردند، امن بودند و شرایطی را فراهم میآوردند که افراد جامعه بتوانند ارتباط نزدیکی با یکدیگر برقرار کنند. این شهرها مقاصد، خدمات و تسهیلاتی داشتند که تمام مردم در هر سنی و با هر سطحی از توانمندیها میتوانستند در امنیت کامل از آنها بهره ببرند. اما شاید نکتۀ مهمتر این باشد که در شهرهای خلقشده توسط این کودکان، برخی عناصر فیزیکی و اجتماعی وجود داشت که با هدف شاد کردن مردم طراحی شده بود.
با خلق چنین جهانهایی در جریان کار پژوهشی ما، این کودکان ارتباطات احساسی، همهشمول و عمیقی را به نمایش گذاشتند. بهعلاوه، شاهد بودیم که تا چه اندازه به محل زندگی و محیط پیرامونشان اهمیت میدهند و نسبت به تمام موجودات زنده و غیرزنده احساس مسئولیت میکنند.
اما صدای کودکان همچنان تنها در حد یک نجوا در بحثهای مربوط به سیاستگذاری شهری شنیده میشود. این مایۀ شرمساری است چون بدون شک نحوۀ برخورد و رفتار هر شهر با ساکنان خردسال آن، فرصتهایی را که این کودکان میتوانند در طول زندگیشان به دست آورند، تحت تأثیر قرار میدهد. بهزیستی آنها در دوران کودکی، عواقب و نتایج آشکاری برای سلامت و بهروزیشان در سالهای بعدی زندگی خواهد داشت.
پژوهشهای ما نشان میدهد که جوامع، برنامهریزان و سیاستگذاران شهری باید از فراهم آمدن شرایط لازم برای مشارکت کودکان خردسال در طراحی شهری اطمینان حاصل کنند تا بتوانیم با همیاری این کودکان، به شکلی ایمن و همهشمول بیشترین بهره را از شهرهایمان ببریم.
چالشی که پیشِ روی همۀ ما قرار دارد این است که ابزارهای مناسب را برای بهکارگیری دیدگاهها، تجارب و پیشنهادهای کودکان خردسال فراهم کنیم. در این صورت میتوانیم بهسوی طراحی شهرهای شهودیتر، هشیارتر و همهشمولتر گام برداریم؛ شهرهایی که همۀ ما از زیستن در آنها سود خواهیم برد.