روایتی از مراسم مشکی‌پوشان یک هیئت نوجوان در مسجد شهدای اسلام

«مشکی‌پوشان» به استقبال محرم می‌روند

محرم آمد. با آمدنش قرار است دوباره عطر اسپند را استشمام کنیم. در روضه‌هایی شرکت کنیم که نشاط را روزی حالمان کنند. بله درست است، محرم آمد.

تاریخ انتشار: ۱۱:۴۹ - شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
«مشکی‌پوشان» به استقبال محرم می‌روند

به گزارش اصفهان زیبا؛ محرم آمد. با آمدنش قرار است دوباره عطر اسپند را استشمام کنیم. در روضه‌هایی شرکت کنیم که نشاط را روزی حالمان کنند. بله درست است، محرم آمد.

او آمده و شهر را سیاه‌پوش می‌کند. محرم آمد تا مغازه‌های پرچم‌فروشی رونق بگیرد، تا شاهد مردمی باشیم که به عشق امام سومشان مشکی بر تن می‌کنند. محرم آمده تا دوباره مراسم سیاه‌پوشان و مشکی‌پوشان که از اولین مراسم‌های ماه محرم است، برگزار شود. آمده تا طعم خوش چای ایستگاه‌های صلواتی را دوباره بچشیم.

چای‌هایی که انگار نمونه طعم و رنگش را جای دیگری نمی‌توانی پیدا کنی؛ چراکه این چای امام حسین (ع) است و این علت برای متفاوت بودن طعم و رنگش کافی است. محرم آمد تا فضای خیابان‌ها عوض شود. خیابان‌ها پر شود از دسته‌هایی که برای سینه‌زنی به عشق امامشان آمدند. دسته‌هایی که عاشقان حسین (ع) را برای تماشای دسته‌های عزاداری همچون یک سکانس متفاوت از فیلم میخ‌کوب می‌کند. اما تشبیه دسته‌های عزاداری با یک سکانس فیلم درست نیست؛ چراکه معنویت، عشق‌بازی و حس متفاوتی را که دسته‌ها منتقل می‌کنند، هیچ فیلمی نمی‌تواند انتقال دهد. محرم آمد و ما دوباره شاهدان تاریخ خواهیم بود.

تاریخی که درس‌های بزرگ و متفاوتی را برایمان روایت خواهد کرد. محرم آمد و با خودش تعزیه‌های تأثیرگذار را آورد. محرم آمد و فضای رسانه‌ها را عوض کرد. اکنون دیگر برنامه‌های طنز و تیتراژهای شاد را نه می‌بینیم و نه تماشا می‌کنیم. در عوض قرار است شاهد و شنونده پخش مداحی مداحان بنام و برنامه‌های معنوی از رسانه باشیم. محرم آمد تا رفت‌وآمدمان به مساجد، حسینیه‌ها و… را بیشتر کند. محرم آمد تا روضه‌های خانگی را رونق دهد. روضه‌هایی که علاوه بر معنویتش صله‌رحم را هم خواهد داشت. بله، درست است ماه محرم و برکات فراوانش آمد.

آغازی پرشور

حالا بار دیگر در یک‌قدمی محرم ایستاده‌ایم. یک‌قدمی محرم سال 1445 هجری قمری. ماه پربرکتی که این بار اولین نشانه‌ای که سبب شد متوجه آغازش شوم، پارچه‌های سیاه‌رنگی بود که در وسط حیاط مسجد شهدای اسلام قرار گرفته بود. همان مسجد محله‌مان که گه‌گاهی سری به آنجا می‌زنم و این بار هنگام ورود، پسر نوجوانی در حال جابه‌جایی تعدادی از پرچم‌ها بود.

پشت سرش یک پسر هشت‌ساله آمد و او هم تعدادی از پرچم‌‌ها را برداشت. زمانی که پرچم‌ها را در دستش گرفت، از زیر چانه تا روی کفش‌هایش مشکی شدند. سریع دوید و به طبقه پایین رفت. با دیدن این دو پسر نوجوان فکرم مشغول شد. از پله‌ها پایین رفتم تا ببینم چه خبر است. با حدود 40 نفر پسر نوجوان روبه‌رو شدم. یکی آب‌وجارو می‌کرد، آنکه قدش بلندتر بود شیشه‌ها را پاک می‌کرد، آن پسر هشت‌ساله‌ای که در طبقه بالا دیده بودم داشت به پرچم‌های مشکی سنجاق می‌زد تا به دست دوستش برساند و آن‌ها را به دیوار نصب کند. نوجوانی دیگر سیستم صوت را آماده می‌کرد و به‌محض اینکه مداحی «سلام ای لباس سیاه محرم» از امیر کرمانشاهی پخش شد، ناگهان همه‌ آن 40 نفر با هم خواندند: «سلام ای لباس سیاه محرم، سلام ای نگاه به راه محرم، سلام ای پناه سپاه محرم، سلام ای… .»

شور آغاز محرم و عشق به اهل‌بیت از نگاه و صدای همه این نوجوانان و جوانان احساس می‌شد. برایم عجیب بود این همه عشق و عقیده‌ای که در این سن و سال داشتند و برایم عجیب‌تر مسئولیت‌های بزرگی که خودشان انجام می‌دادند. این همه احترام، عشق و فعالیت برای امام حسین (ع) توسط این رده سنی بسیار ارزشمند بود. شور و شوقی داشتند که هرکس شاهدش بود، دلش می‌خواست روی یک صندلی بنشیند و ساعت‌ها از آن لذت برد، از اعتقاد و عشق و مسئولیت‌پذیری که داشتند. میان این رفت‌وآمدها مسئول کار را پیدا می‌کنم. بعد از سلام و علیک‌هایمان، محمدمهدی غلامی از بچه‌های مسجد می‌گوید. از روزهایی که همین قد‌و‌نیم‌قدی‌ها برای خودشان یک هیئت عزاداری به پا کردند.او می‌گوید: «دو سال پیش برای جذب نوجوانان و جوانان به فضای مذهبی و معنوی مسجد، هیئت را به کمک خود نوجوانان و جوانان مسجد تأسیس کردیم. حالا هم در این دو سال همه فعالیت‌های هیئت از تمیز کردن، مداحی، خادمی و… با خود نوجوانان و جوانان بوده است.»

بعد از مقدمه‌ای که آقای غلامی می‌گوید، سراغ اصل مطلب می‌رود. همان چیزی که گوش به گوش از این‌وآن شنیده‌ام و حالا پای مرا به مسجد شهدای اسلام باز کرده است؛ مراسم «مشکی‌پوشان». محمدمهدی غلامی می‌گوید: «در ابتدا فقط تصمیم گرفته بودیم ایستگاه صلواتی برگزار کنیم. اما با همفکری گروه تصمیم بر این شد که فعالیت هیئت بیشتر باشد. برنامه‌ای که اکنون در حال برگزاری است، مراسم مشکی‌پوشان است. این مراسم مقدمه‌ای است برای مراسم عزاداری محرم که قصد داریم نوجوانان و جوانان با شرکت در آن از همین حالا برای ماه محرم و صفر آمده شوند.»

توضیحاتش که تمام می‌شود از او خواهش می‌کنم که اگرچه مراسم مشکی‌پوشان هیئتشان همچون دیگر هیئت‌ها مخصوص به آقایان است، اما اجازه دهد برای چنددقیقه‌ای هم که شده شاهدش باشم. به قول گفتنی شنیدن کی بود مانند دیدن؟ درنهایت هم اصرارهایم جواب می‌دهد و دوباره به جمع بچه‌ها رفتم تا در مراسم مشکی‌پوشان آن‌ها شرکت کنم. ابتدا نوجوانی آیاتی از قرآن را قرائت می‌کند. سپس نوجوانی دیگر زیارت عاشورا را خواند و پس‌ازآن دست‌های نوجوانان و جوانان است که برای دعا بلند می‌شود و همگی به امام حسین (ع) متوسل می‌شوند.

اتصال بین نوجوانان و جوانان به چشم می‌خورد. نوجوانانی که امامشان را با عشق صدا می‌زنند و اشک از گونه‌هایشان می‌چکد. نوجوانی که با شنیدن مصیبت امام حسین (ع) سینه می‌زند، نوجوانی که با صدای لرزان می‌گوید حسین و آن نوجوانی که از اشک و اندوه سرش را خم کرد‎‌ه‌ و با دست چهره‌اش را پوشانده‌ است. همگی به عشق حسین (ع) و برای آغاز عزاداری امامشان دورهم جمع شده‌اند. پس از توسل یک روحانی در میان بچه‌ها می‌آید و برایشان از مراسم مشکی‌پوشان و اتفاقات تاریخی محرم می‌گوید. نه‌تنها نوجوانان و جوانان بلکه برای من هم شنیدن صحبت‌های آن روحانی جالب است. او با صحبت‌هایش ثابت می‌کند که لباس مشکی نزد عزاداران حسینی از چه ارج و منزلتی برخوردار است و مشکی پوشیدن برای امام حسین (ع) را لیاقت داشتن فرد و طلبیده شدن فرد برای عزاداری می‌داند. او فلسفه مراسم مشکی‌پوشان را آیینی برای استقبال از محرم و رسیدن به این منزل می‌داند.

روحانی مجلس می‌گوید: «”مشکی‌پوشان” از سنت‌های بومی و قدیمی برای خبردار کردن و آماده کردن مردم برای استقبال از ماه محرم است. ازاین‌جهت سه چهار روز مانده به آغاز ماه محرم در مساجد و تکایا این مراسم برگزار می‌شود. در این مراسم اعضای هیئت‌های عزاداری در مسجد محله خود جمع می‌شوند و ضمن برگزاری آیین سوگواری، پیراهن‌های مشکی را از سوی هیئت دریافت می‌کنند. این مراسم زیبا و معنوی که جمعی را مشکی‌پوش می‌کند و در میان دیگران قرار می‌دهد، اعلام ورود به ماه محرم و عزاداری امام حسین (ع) و یارانش به جمعی است که خبر رسیدن ایام محرم را ندارند.»

صحبت‌های حاج‌آقا که تمام می‌شود، کم‌کم مراسم هم رو به پایان می‌رود. حالا مشکی‌پوشان نوجوانان و جوانانی که با اخلاص برای شرکت در مراسم آمده بودند از درکی که از امام حسین(ع) پیداکرده بودند با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند. نوجوانی از نشاط خاصی که از برنامه دریافت کرده بود سخن می‌گوید. نوجوان دیگری خوشحال است از اینکه در یک جو صمیمی، دوستانه و هم سن خودش قرار گرفته و می‌گوید: «چقدر خوب که ما دوستان برای امام حسین(ع) فعالیت می‌کنیم.» نوجوان دیگری که شاهد برگزاری مفید و بدون مشکل برنامه بود، می‌گوید : «چقدر خوشحالم که به ما اعتماد می‌کنند و ما هم می‌توانیم کار بزرگی را رقم بزنیم. کاری برای امام حسینمان و عزادارانش.»