به گزارش اصفهان زیبا؛ در ایام عزای سیدالشهدا(ع)، سازمان زیباسازی شهری شهرداری اصفهان تکمصرعهایی را در سطح شهر نصب کرده بود تا بهوسیله ادبیات، در کنار دیگر هنرهای بهکاررفته در سطح شهر، فضا رنگوبوی عاشورا بگیرد و توجه بسیاری از شهروندان نیز به این اشعار جلب شد.
اما مدتی پیش در فضای مجازی یکی از شاعران آیینی پیشکسوت اصفهان نقدی بر این اشعار ارائه کرده و بهدنبالش، در میان شاعران شهر و محافل شعری و ادبی، فضای نقدی شکل گرفت و شعرای مختلف نظر خود را در این خصوص اعلام کردند. بهدنبال این فضای شکلگرفته در میان شعرا و برای جویاشدن نظر برخی از شاعران اصفهانی، نظر چهارنفر از این افراد را پرسیدیم تا بدانیم اصل و اساس نقدشان چه بوده و آن را به گوش مسئولان مربوط برسانیم. عباس شاهزیدی متخلص به «خروش اصفهانی» که از پیشکسوتان شعر آیینی اصفهان و دارای رتبهها و اشعار بسیاری است، مریم کرباسی از بانوان شاعر خمینیشهر و صاحب تألیفاتی همچون «چهرهات را پیمبری باید» و نامزد جایزه پروین اعتصامی، میلاد حبیبی شاعر دهه هفتادی که مفتخر به شعرخوانی در محضر رهبر معظم انقلاب شده است و محمدرضا کاکایی عضو شورای شعر و ادبیات ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان، افرادی بودهاند که نظرشان را درخصوص این اشعار جویا شدهایم.
عباس شاهزیدی: انتخاب اشعار حسابنشده بود
اصفهان خاستگاه سه سبک ادبی است و جایگاه مهمی در این خصوص دارد. انتخاب نمادهایی که نشاندهنده جایگاه ادبی این شهر است، باید بسیار پخته و حساس باشد. شعرای خوب آیینی بسیاری در استان اصفهان همچون محتشم کاشانی داشتهایم و بهتر بود اشعاری انتخاب میشد که مردم بیشتر با آن ارتباط برقرار کرده و به وسیله آنها بیشتر به یاد عاشورا میافتادند؛ درصورتیکه این اشعار از میان آثار شعرای امروزی انتخاب شده بود و پخته نبودند و این انتخابها حسابنشده و با مسامحه بود.
انتخاب شعر کاری تخصصی است؛ زیرا قرار است ویترینی از ادبیات شهر درست شود و باید اشعار قوی برای این ویترین انتخاب کرد.مسئله دیگر این است که تنوع اشعار باید بیشتر میشد و نباید به این چند شعر اکتفا میکردند. تکرار این اشعار در سطح شهر جالب نبود و میشد از مصرعها و حتی ابیات گوناگونی استفاده کرد؛ همچنین میشد به جای تکمصرع، یک بیت کامل انتخاب کرد تا انتقال کامل معنا صورت گیرد.
نفس این حرکت مبارک بود؛ اما اشعار باید کارشناسیشده و با دقت و حداقل با مشورت انتخاب میشد. مشکل اصلی این است که با شعر سهلانگارانه برخورد میکنیم؛ درصورتیکه شعر هنرِ هنرهاست و نباید با آن ساده و دمدستی برخورد کرد.یکی از این ابیات ضعیف «این اشکها نتیجه اسلام زینب است» بود. آیا تا پیش از حضرت زینب (ص) کسی برای امام حسین(ع) نگریسته؟ آیا همه انبیا و اولیا با ورود به کربلا گریه نکردند؟ آیا از آدم تا خاتم(ص) برای سیدالشهدا نگریستند؟ آیا امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین وقتی به کربلا رسید، گریه نکرد؟ ایشان در آن سرزمین گفتند: «خوشا به حال تو ای خاک که از تو کسانی محشور میشوند که بیحساب وارد بهشت میشوند»؛ اما در این مصرع گفته میشود این اشکها نتیجه اسلام زینب(س) است؛ درصورتیکه اینطور نیست.
همچنین حضرت زینب در مقام عصمت صغرا هستند و با این حال، شاعر به اسلام ایشان اشاره میکند؛ یعنی میخواهد مسلمانی ایشان را اثبات کند و بگوید این اشکها نتیجه این مسلمانی است. چنین بیان و معنایی سخیف است. بسیاری از شاعران متفقالقول بر سستبودن این شعر اتفاقنظر داشتند.درخصوص مصراع «در مکتب ما اشک مقام است، نه حالت» نیز باید گفت شاعر گویا در اصطلاحات عرفان نظری چیزی شنیده؛ اما نتوانسته معنا را به این وسیله منتقل کند. «مقام» و «حال» در اصطلاحات عرفانی وجود دارد. حال در بیان عرفا یک وارد غیبی است؛ یعنی حالی است که ناگهان به انسان دست میدهد و تمام میشود و با حالت فرق دارد. حالت را نباید به جای حال استفاده کرد و این ضعف تألیف است. نقد دیگری که به این مصرع وارد میدانیم، این است که شاید منظور شاعر جایگاه والاتر اشک و گریستن است، نه حالت اشکگرفتن و تباکی؛ درحالیکه در روایات آمده است تباکی مقام بالاتری از گریستن دارد. گریهکردن در زندگی انسان زیاد پیش میآید و انسان ممکن است با هر اتفاقی گریه کند.
در عزای سیدالشهدا(ع) مهم حالت حزن درونی است که در تباکی خود را نشان میدهد. چنین معنایی که در مکتب ما اشکریختن مهم است، نه حالت اشکریختن، درست نیست. علاوه بر اینها، این شعر نیاز به یک مقدمه و مؤخره دارد و باید کل شعر نوشته میشد و این تکمصرع برای عامه مردم نامفهوم است.مهمترین نقد به این مصراع، عبارت «مکتب ما» است. امام حسین(ع) فرامکتبی است و مسیحیان و یهودیان نیز برای امام حسین(ع) میگریند؛ اما این شعر اباعبدالله(ع) را به مکتب ما منحصر کرده و این بزرگترین ضعف آن است. پیامبر(ص) میفرمایند: «حسین منی و انا من حسین». «انا من حسین» یعنی امام حسین(ع) باید دست مکاتب دیگر را بگیرد و به دین منِ پیامبر بکشاند. ایشان همچون کشتی است که باید همه را جمع کند و به دین اسلام بیاورد؛ اما شاعر از این روایات غافل است و امام حسین(ع) را منحصر به مکتب اسلام میداند. این نقد را دیگر شعرا نیز وارد دانستهاند.
اینها ظرافتهایی است که هنگام گزینش این اشعار باید مدنظر میگرفتند. دیگر مصرعها نیز چندان قوی نبودند؛ اما حداقل مردم متوجه منظور میشدند و برایشان فهمیدنی بود.
مریم کرباسی: انتخاب این اشعار بدسلیقگی است
بعضی از این مصراعها خیلی ضعیف و برخی شایسته تأمل و مناسب بودند. بههرحال، آنچه در مقابل دید عموم قرار میگیرد، باید شعری باشد که با همه مردم ارتباط برقرار کند. یکی از این مصراعها که بارها به چشمم خورد، «در مکتب ما اشک مقام است، نه حالت» بود. اولین بار که آن را دیدم، درست متوجهش نشدم. بعد از چندبار دیدن آن در شهر، فکر کردم فلسفه عمیقی دارد و من متوجهش نشدهام؛ اما بعد دیدم دیگر صاحبنظران نیز ضمن انتقاد به این مصرع، معتقد بودند که این مصرع معنایی ندارد و چطور در سطح شهر منتشر شده است.
با نگاهی به شعر آیینی شعرای قدیم، متوجه میشویم آنقدر اشعار و مصرعها و تکبیتهای خوبی داریم که نیازی به استفاده از چنین اشعاری نیست. ماندگاری ابیات محتشم کاشانی میان مردم بهدلیل تأثیرگذاریاش است. اشعار عمان سامانی نیز از بهترینهاست. از بین شعرای معاصر نیز شاعران توانمندی داریم که اشعارشان مناسب ایام محرم و صفر است و مردم بهراحتی آنها را متوجه میشوند.
اطلاع ندارم که این اشعار را چه کسانی و بر چه اساسی انتخاب کردهاند؛ اما انتخاب این اشعار بدسلیقگی است. متأسفانه برخی مداحان نیز اشعار ضعیفی را برای خواندن انتخاب میکنند و برخی نوحهها معنای درستی ندارند. گاهی اشعار مداحان دچار کژتابی است و معانی توهینآمیز به ساحت مقدس ائمه(ع) دارد. انتخاب شعر ضعیف در میان مداحان از یکسو و انتخاب شعر ضعیف برای پرچمها و فضاهای شهری از سوی دیگر، بیارتباط به هم نیست و باید فکری اساسی برای این معضل کرد. اشعار خوب باید بیشتر منتشر شوند تا نیازی به استفاده از این اشعار ضعیف نباشد.
میلاد حبیبی: هر حرکتی که باعث صلح بیشتر جامعه با ادبیات شود، ارزشمند است
نفس این کار را مبارک میدانم و توأمکردن فضای شهر با ادبیات به مناسبت محرم، حرکت ارزشمندی بود. میتوانستند سراغ هنرهای دیگر بروند؛ اما در این دورهای که شعر مهجور و غریب است، از این هنر برای زیباسازی شهر بهره بردهاند و تکثر مصرعها در سطح شهر شایسته تقدیر بود.مصرعهای انتخابشده نیز بهجز یکی از مصرعها ضعیف نبودند. «این اشک روضه نیست، که عقد اخوت است» دچار عیب بلاغت و ابهام است؛ چون یک معنی مثبت و یک معنی منفی میتوان از آن برداشت کرد. معنای مثبت همان است که در نگاه اول برداشت میشود؛ به این معنی که این اشک روضه نیست؛ بلکه عقد اخوت است؛ اما شاعر بهجای «بلکه» از «که» استفاده کرده که معنای برعکس را متبادر میکند.
در این حالت اینطور معنا میشود که این اشک روضه نیست که عقد اخوت است؛ یعنی اشک روضه، عقد اخوت نیست و چیز دیگری عقد اخوت است و درواقع این معنا، منظور اصلی شاعر را انکار میکند.مصرعها به لحاظ فنی مشکلی نداشتند؛ اما ازآنجاکه واحد شمارش شعر فارسی بیت است، اگر به سراغ بیت رفته بودند، انتقادات اخیر پیش نمیآمد. مثلا در یکی از این اشعار آمده که «چشم عشاق تو نازم که دو زمزم دارد». این بیت معروفی است؛ اما برای درک بهتر مفهوم آن، به مصرع فردش نیز نیاز داریم که این است: «کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد». شاعر در این بیت با «یک زمزم» و «دو زمزم» بازی کرده و همه جذابیت این بیت همین بازی است؛ اما ازآنجاکه مصرع فردش آورده نشده، نیمی از زیبایی شعر از بین رفته است. در مصرع «این اشک روضه نیست، که عقد اخوت است» نیز اگر مصرع فردش بیان میشد، این مشکل پیش نمیآمد.
یکی از مصرعهای دیگر که انتقاداتی به آن وارد شد، «در مکتب ما اشک مقام است، نه حالت» است. بااینحال انتقادات واردشده به این مصرع را درست نمیدانم. یکی از اساتید استدلال کرده بودند که «مکتب ما» جهانشمول نیست و امام(ع) را منحصر به اسلام کرده است. به نظر بنده این مکتب به امام حسین(ع) انحصار دارد و منظور مکتب جعفری است. درخصوص مقام و حالت نیز شاعر میخواهد بگوید اشک یک مقام است؛ یک حالت و ژست نیست.زیبایی اصل کار را نباید زیرسؤال برد.
هر حرکتی که باعث صلح بیشتر جامعه با ادبیات شود ارزشمند است و اگر همراه با هنرهای دیگر مثل گرافیک شود، بر ارزش آن افزوده میشود. اجرای آن در مقیاس شهری نیز بهنوبه خود باارزش است. باید مصرعهای زیبایی همچون «آدم ز اشک روضه تو آبرو گرفت» را هم دید یا مصرع «یک قطره اشک در غم تو هستی من است» مصرعی قوی است.«این اشکها نتیجه اسلام زینب است» نیز مصرع خوبی است. شاعر اسلامی را که حضرت زینب(س) مروج آن بودهاند، از اسلام بنیامیه متمایز کرده و وجه تمایز را اشک قلمداد کرده است. این هنر شاعر بوده و انتخاب خوبی برای استفاده در فضای شهری است.
محمدرضا کاکایی: استفاده از خرد جمعی منجر به انتخاب اشعار بهتری میشد
متأسفانه سمتوسوی ادبیات آیینی ما در حال حاضر خوب نیست و شاعر هرچیزی را به قلم میکشد و گاهی بسیاری از اشعار آیینی خالی از توحید است. اشعار درباره اهلبیت(ع) نیز باید شعر توحیدی باشد و ایشان را به خداوند متصل کند؛ نه اینکه منفک کند و در شعر مرزبندی انجام شود.
بسیاری از این مصرعها حسابشده نبودند و ازلحاظ عرفی و شرعی معانی مناسبی نداشتند. شعرای قوی بسیاری داریم و باید دید طرف مشورت این ارگان کیست و چه کسی به ایشان مشورت داده است. استفاده از خرد جمعی منجر به انتخاب اشعار بهتری میشد. میتوانستند برای انتخاب شعر به دیوانهای قدیمی مراجعه و از اشعار دستنخورده و بکر استفاده کنند.درباره مصرع «گریه زبان مادری نوکران توست» باید گفت درست است که شأن گریه بر اباعبدالله(ع) بسیار بالاست؛ اما اینطور نیست که زبان مادری نوکرانش گریه باشد. ما فقط نباید گریه کنیم. بخشی از گریه ذلت است و اینکه کسی مظلوم واقع شود و نتواند از خود دفاع کند و به گریه روبیاورد. گریه بر مظلومیت با هر گریهای فرق میکند؛ اما چنین بیتی اینطور القا میکند که ما دائم گریه میکنیم و میشد این مفهوم به نحو بهتری بیان شود.یکی دیگر از اشعار «در مکتب ما اشک مقام است، نه حالت» بود. درست است که جایگاه اشک بر امام حسین(ع) بسیار بالاست؛ اما نمیتواند مقام باشد. میتواند بهقولمعروف جایگاهی به فرد گریهکننده بدهد و خیر و عافیتی برایش داشته باشد؛ اما مقام نیست.
«این اشک روضه نیست، که عقد اخوت است» از اشعار دیگر بود. شاعر بهجای اینکه ببیند امام حسین(ع) برای چه به شهادت رسیدند و راهشان را چطور باید ادامه دهیم، میگوید عقد اخوت ما با تو گریه است. گویا شما را شهید کردهاند و ما صرفا برای شما گریه میکنیم و اینگونه میخواهیم با شما عقد اخوت ببندیم؛ درصورتیکه عقد اخوت من با امامم، با پیروی و فرمانبرداری از او محقق میشود.درباره «این اشکها نتیجه اسلام زینب است» نیز باید گفت اسلام زینب(س) اینجا چه مصداقی دارد؟ اسلام زینب(س) میگوید فقط گریه کن؟! میگوید برو فریاد بزن. حضرت زینب(س) در هر منزلی که رسیدند، پیام عاشورا را رساندند؛ اما ما چنین نمیکنیم. زینب پیامآور اسلام بود. اسلام با خون اباعبدالله(ع) زنده شد و حضرت زینب(س) این رسالت را یافت که این اسلامِ تجلییافته را به همهجا برساند. برای داشتن منش حضرت زینب(س) باید زندگیمان زینبی باشد.
تلقی زمزم به چشم منِ گنهکاری که برای عزای امام حسین(ع) گریه میکنم، در مصراع «چشم عشاق تو نازم که دو زمزم دارد» تلقی مناسبی نیست. درست است که عاشقیم و برای ایشان میگرییم؛ ولی چشمی که به گناه آلوده است، نباید به زمزم تشبیه شود؛ ولو اینکه برای امام حسین(ع) گریه کند. اکثر ما در این گریهها به خاطر گرفتاریهای خودمان گریه میکنیم و کمتر کسی خالصانه میگرید.
























