ساکنان امیدوار یک کف دست جا

عکس را ذخیره کن؛ حالا برو در گالری گوشی و روی صورت تک‌تک آدم‌ها زوم کن. همه می‌خندند. حتی جدی‌ترین صورت‌ها هم نتوانسته‌اند خوشحالی‌شان را مخفی کنند.

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۴ - دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳
مدت زمان مطالعه: 1 دقیقه
ساکنان امیدوار یک کف دست جا

به گزارش اصفهان زیبا؛ عکس را ذخیره کن؛ حالا برو در گالری گوشی و روی صورت تک‌تک آدم‌ها زوم کن. همه می‌خندند. حتی جدی‌ترین صورت‌ها هم نتوانسته‌اند خوشحالی‌شان را مخفی کنند.

آن پشتی‌ها و دور و بری‌ها که تار و نصفه افتاده‌اند را هم بشماری، سی‌نفری می‌شوند. کوچک‌ترین آن‌ها هفت‌هشت‌ساله می‌خورد و بزرگ‌ترینشان بعید است به چهل رسیده باشد. احتمالا همه در همین یک کف دست جا که اسمش غزه است به دنیا آمده‌اند و با رؤیای خانه‌های اجدادی و باغ‌های زیتون بزرگ شده‌اند. شاید از هرکدام بپرسی اهل کجایی، با نام‌بردن حیفا و بیت لحم و بیت المقدس بتوانی پازل تکه‌تکه‌شده فلسطین را سر هم کنی.

محال است در بین این سی نفر کسی باشد که در یک سال گذشته پدری، مادری، همسری و یا فرزندی را از دست نداده باشد؛ اما تمام حجم مصیبت و آوار هنوز نتوانسته آن‌ها را شکست بدهد.

انگشتانشان را به علامت پیروزی نشان می‌دهند؛ چون باور دارند برنده نهایی آن‌ها هستند و این امید از موشک‌هایپرسونیک هم قدرتمند‌تر است. حالا دوباره روی صورت‌ها زوم کن و با دقت نگاه کن. هنوز درست و حسابی ریش و سبیل در نیاورده است. همان که سفید پوشیده و جلو نشسته را می‌گویم یا آن یکی که قرمز پوشیده و آتش سیگارش توی عکس افتاده است. به نظر تو در بمباران بعدی کدام شهید می‌شوند؟ کدام یک از آن‌ها این آخرین روز خوش زندگی‌اش خواهد بود؟ کدام یک، این آخرین عکس زندگی‌اش خواهد بود؟

چشم از عکس برمی‌دارم. گوشی را قفل می‌کنم تا نبینم. مثل تمام یک سال گذشته که نخواسته‌ام هیچ عکس و فیلمی را از سرزمین غزه باز کنم. آرزو می‌کنم‌ای کاش اختیار تمام موشک‌های فاتح و خیبر و رعد و سجیل و… دست من بود تا همین امشب قبل از محو حتی یکی از این لبخندها این غده سرطانی را به زباله‌دان تاریخ می‌فرستادم.