به گزارش اصفهان زیبا؛ پس از انجام عملیات وعده صادق 2 ایران به تاریخ دهم مهر، اسرائیل بارها اعلام کرده بود به دنبال انجام یک عملیات گسترده تلافیجویانه علیه ایران است، عملیاتی که به گفته فرماندهان نظامی این رژیم دقیق و قطعی است و منافع ملی کشور را هدف قرار خواهد داد.
طی دو هفته گذشته نیز رسانههای صهیونیستی و برخی مقامات امنیتی اسرائیل با هدف گستردهنشاندادن حمله احتمالی اسرائیل به ایران، مکرر از این اهداف معرفیشده میگفتند و بهنوعی بهدنبال بزرگجلوهدادن عملیات و پرخطربودن آن بودند. آنها در ابتدا از حمله به تأسیسات هستهای و میادین نفتی و گازی ایران میگفتند و در ادامه اما عنوان کردند که تنها سایتهای نظامی ایران مدنظر اسرائیل است؛ فضایی که تا آغازین ساعت روز شنبه (5 آبان) به طول انجامید و درنهایت، رژیم صهیونیستی تصمیم نظامی خود علیه ایران را با حمله به تعدادی از مراکز نظامی کشور در استانهای تهران، خوزستان و ایلام عملیاتی کرد تا به اعتقاد خود بر عملیات وعده صادق 2 ایران فائق آید؛ اقدامی تنشزا و تجاوزکارانه که البته با سامانه پدافند هوایی گسترده ایران مواجه شد و درنهایت نتوانست به اهداف اسرائیل در قبال ایران جامه عمل بپوشاند و بهنوعی دست برتر را از آن صهیونیستها کند. از نگاهی دیگر حمله مستقیم نظامی از سوی رژیم صهیونیستی به نقاطی از کشور و نتایج آن، نشان از تغییر در معادله قدرت در منطقه دارد و آنچه بیش از همه روشن شد، این است که این رژیم برخلاف ادعاها، از قدرت کافی برای عملیاتیکردن تهدیدهای خود برخوردار نیست؛ آنطور که بیش از چندین دهه و به انواع مختلف صهیونیستها با این شرایط مواجه بودند و درنهایت از سال گذشته با شروع عملیات الاقصی در تاریخ هفت اکتبر تاکنون آن را بهگونهای جدید تجربه کردند.
قدرت ناکافی صهیونیستها و عدم تحقق تهدیدها
در تحلیل آنچه در هفت اکتبر سال گذشته با عنوان عملیات طوفانالاقصی رخ داد، باید نگاه مبنایی داشت. آنچه رقم خورد، نتیجه ۷۵ سال غارت، اشغالگری، تجاوز، کشتار و حاصل یک خشم فرونشانده در این جغرافیای محدود از منطقه بود که درنهایت منجر به این شد تا ما در این تاریخ، فورانی از خشم را در خصوص توحش و اشغالگری شاهد باشیم؛ لذا مبنای وجودی هفت اکتبر، از یک ریشه تاریخی برخوردار بوده و محصول بیش از هفت دهه ظلم و ستم مستمری است که بر مردم بیدفاع و مظلوم فلسطین صورت گرفته است؛ اما از بعد دیگر، اتفاق هفت اکتبر حکایت از یک تغییر جدی در معادله قدرت در منطقه دارد؛ آنطور که شاهد هستیم جنگهایی که از سال ۲۰۰۰ به این سمت میان رژیم صهیونیستی و جبهه مقاومت صورت گرفت (جنگهای ۳۳روزه، ۲۲روزه، ۹روزه، ۷روزه، ۵۵روزه و سهروزه) از حیث زمانی، کوتاهمدت و از حیث جغرافیایی نبرد، کممقیاس بودهاند؛ درحالیکه در این مقطع، بیش از یک سال از نبرد پرشدت رژیم اشغالگر اسرائیل و جبهه مقاومت در غزه میگذرد و این نبرد، بدون هیچ وقفهای و حتی با افزایش شدت تهاجمی رژیم صهیونیستی و نیز در سمت جریان محور مقاومت مواجه هستیم.
این مختصات نبرد نشانهای از یک تغییر راهبردی در موازنه قدرت در منطقه دارد و فرجام این جنگ میتواند صورتبندی متفاوتی از نظم و الگوهای امنیتساز را ارائه کند. حمله مستقیم نظامی 5 آبان رژیم صهیونیستی به نقاطی از کشور نیز از حیث نظامی و سیاسی مؤید همین رویکرد است. از حیث عملیات نظامی هرچند تاکنون اطلاعات دقیقی از جزئیات این اقدام تجاوزکارانه از هر دو سوی این واقعه منتشر نشده، بااینحال بر اساس برخی شواهد خبری میتوان برخی وجوه این اقدام را به تحلیل گذاشت.
درواقع رژیم صهیونیستی پس از هفتهها تبلیغات سیاسی پرحجم علیه جمهوری اسلامی ایران درنهایت طبق آنچه رسانههای صهیونیستی اذعان دارند، تنها به ۲۰ هدف نظامی در ایران حملههایی را صورت داد که بخش فراوانی از این پرتابهای موشکی نیز توسط سامانههای پدافند هوایی کشور موردشناسایی و هدف قرار گرفت؛ این در حالی بود که ابزارهای تبلیغاتی آن همچون شبکههای رادیویی و تلویزیونی و نیز برخی اکانتهای امنیتی مانند ترور آلارم، دائما و به نقل از مقامات امنیتی و نظامی اسرائیل از یک پاسخ غافلگیرانه و پشیمانکننده! به ایران خبر میدادند؛ بهطوریکه ایران را از پاسخ بعدی ناتوان کنند.
با همه این اوصاف به نظر میرسد رژیم صهیونیستی از حیث حمایتکنندگان اصلی خود همچون ایالاتمتحده مجاز به گستردهکردن دایره منازعه و تشدید جنگ در منطقه نیست و آمریکا خواهان تصاعد مارپیچ بحران در این مقطع زمانی نیست. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی نیز بهخوبی آگاهی دارد که بدون حمایت آمریکا و غرب نمیتواند در برابر گزینههای نظامی ایران مقاومت داشته باشد و آسیبپذیری بالایی در برابر این اقدام نظامی ایران خواهد داشت. درواقع، آنچه در عملیات روز گذشته اسرائیل علیه ایران رقم خورد، نشان از تغییر در معادله قدرت در منطقه دارد و رژیم صهیونیستی از قدرت کافی برای عملیاتیکردن تهدیدهای خود برخوردار نیست.
امتناع دولت سعودی از استفاده از حریم هوایی این کشور در هرگونه اقدام خصمآمیز علیه جمهوری اسلامی ایران نشان از موفقیت سیاست اصولی ایران مبنی بر حسن همجواری و غیرامنیتی کردن ایران در سطح منطقه و نظام بینالملل دارد. درمجموع، به نظر میرسد رژیم صهیونیستی اینک بیش از هر زمان دیگر در شرایط زوال قرار دارد؛ از یکسو، بهرغم ترور فرماندهان ارشد مقاومت، عملیات نظامی مقاومت نهتنها متوقفنشده که با شدت در برد و قدرت در هدفگیری نیز مواجهشده است و نوعی نمایش قدرت از ساختار نفوذناپذیر و مقاوم چندلایهای خود در عرصه عملیات داشته، بهطوریکه گویا راهبُرد نبرد طولانیمدت و نوعی جنگ فرسایشی با اسرائیل را از پیش تدارک دیده است که این راهبرد مقاومت بهطور فزاینده میتواند حکمرانان جنایتکار اسرائیل را تحتفشار قرار دهد. تمام اینها نشانههایی آشکار از تغییر در موازنه قدرت در منطقه غرب و جنوبغرب آسیاست. به عبارتی، شدت هجمههای اسرائیل به غیرنظامیان و افزایش سیاست کشتار نیز ناشی از همین ادراک وضعیت محیطی است که البته موفقیتی هم در برنداشته و بیش از هر زمان دیگر این رژیم نامشروع را در محاق فروبرده است.
چرایی پایایی، استمرار و شدت بحرانآفرینی از سوی رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در حال حاضر یک نوع تهدید هستیشناختی را ادراک میکند؛ اسرائیل خود را در مرز بین بودن و نبودن میبیند و بهرغم همه حمایتهای مالی و تسلیحاتی که طی سالهای مختلف از غرب دریافت کرده است، در برابر جریان مقاومت، احساس تهدیدشناختی در خصوص موجودیت خویش دارد؛ لذا از همین منظر رژیم صهیونیستی و کابینه امنیتی بنیامین نتانیاهو، شدت خشونتها و تداوم آن را طی ۱۳ ماه گذشته توجیه میکنند؛ با این توضیح که این رژیم در یک جنگ موجودیتی و یک تهدید در میانه دوگانهِ بودن و نبودن در مقابله با جریان مقاومت قرار دارد؛ به همین خاطر هم ما شاهد شدت منازعه و سیر افزایشی در جنگ اسرائیل با جبهه مقاومت طی یک سال گذشته هستیم.
نکته بعد اینکه، جبهه مقاومت از قابلیتهای پدافندی و عملیاتی و توانمندی در جنگ روانی و رسانهای برخوردار است و از این ظرفیتها در راستای پیشبرد مقاصد خود به شایستگی بهره میبرد. هماکنون نیز در تحولات اخیر میدانی، ترکیبی از مدیریت عرصه میدانی به انضمام تکنیکهای رسانهای را در جریان مقاومت شاهد هستیم؛ حتی آن خط یکجانبه و انحصاری که اسرائیل در نبردهای پیشین برای پیشبرد مقاصد خود در عرصه بینالملل با استفاده از ظرفیت رسانهای خود بهره میبرد هم امروز شکسته شده است و بهنوعی شاهد تحقق نوعی دموکراتیزاسیون فناوری در جبهه نبرد هستیم.
از طرفی شاهد هستیم که طی یک سال اخیر سطوح مختلف جوامع انسانی در سراسر جهان نیز فارغ از نژاد، زبان، مذهب و مرام به این جنایتهای اسرائیل واکنشهای چشمگیری نشان دادهاند. علت این واکنشهای سراسری هم این است که جریان مقاومت از یک سو، توانسته مظلومیت و حقانیت خود را به نمایش بگذارد و از سوی دیگر، خوی وحشیگری و ددمنشانه رژیم صهیونیستی را به دیدگان جوامع انسانی منتقل کند تا همگان از آنچه در غزه مقاوم و مظلوم میگذرد، اطلاع یابند؛ فضایی که باعث شده است شاهد تغییر در معادلههای میدان جنگ باشیم. نکته بعد در این رابطه به تواناییهای دفاعی جبهه مقاومت بازمیگردد؛ بهعنوانمثال، از حیث تاریخی دست برتر مقاومت را برای اولینبار در ۱۹۶۸ میلادی در نبرد الکرامه شاهد بودیم.
با اینکه جریان فتح تلفات سنگینی در آن حادثه متحمل شد، رژیم صهیونیستی درنهایت از منطقه عقبنشینی کرد و این یک موفقیت و پیروزی تاریخی را در آن مقطع زمانی برای جریان مقاومت بهوجود آورد؛ امری که موجب افزایش اقبال به جریان الفتح در جهان عرب شد؛ لذا در مقام مقایسه بین آنچه طی دو دهه اخیر در نبرد میان مقاومت و رژیم صهیونیستی رقم خورده و بهطور مشخص آنچه امروز در عرصه میدانی شاهد هستیم، یک تحول عمیق و راهبردی است و نشان از تحلیل قدرت کنشگری اسرائیل در مواجهه با مقاومت دارد.
از این منظر، امروز نیز جریان مقاومت بهرغم حجم فشارها و تخریبها از سوی رژیم صهیونیستی همچنان بالنده و در حال طراحی محیط نبرد است و روزانه شاهد اقدامهای شگرف و چشمگیر مقاومت در هدف قراردادن مواضع صهیونیستها هستیم؛ امری که در نواحی جنوبی لبنان صدق آن را به وضوح شاهد هستیم. درواقع امروز میتوانیم جریان مقاومت را یک سازمان رزم پیشرفته و کارآزموده بدانیم که ویژگیها و مختصات میدان نبرد را دستخوش تغییرات اساسی کرده است.
درنهایت در هنگامهای که رژیم صهیونیستی کمکهای مطلق تسلیحاتی مالی از سوی غرب را دریافت میکند، اما در مواجهه با مقاومت با مشکلات جدی مواجه است؛ چنانچه شاهد هستیم رژیم غاصب صهیونیستی جز قتل و هدف قراردادن غیرنظامیان در جنگ دستاورد دیگری نداشته است؛ درحالیکه مقاومت در خلأ فرماندهی نظامی، در عرصه میدانی همچنان بالنده عمل میکند و در آنسوی جریان، اسرائیل از ناحیه مقاومت ضربههای سنگینی را متحمل شده و دچار شکستهای فراوان شده است و دقیقا به همین خاطر با درنظرگرفتن وجه امتیاز خود در داشتن قدرت هوایی در میدان نبرد مانور میدهد. از سوی دیگر، در عرصه جهانی این رژیم با واکنش شدید افکار عمومی در خصوص شرایطی که در فلسطین و جنوب لبنان به وجود آورده هم مواجه است؛ فضایی که در تاریخ مبارزههای مختلف طی دو دهه اخیر بهطور مشخص شاهد آن نبودهایم.
رویکرد صهیونیستها در بنبستِ نبرد با جبهه مقاومت
به نظر میرسد رژیم صهیونیستی وارد مسیر و نقطهای غیرقابلبازگشت در عرصه مدیریت جنگ شده است. زمانی که این رژیم وارد تنش شتابنده در جبهه شمالی با حزبالله لبنان شد و از طرفی، به شدت تخریبها و گستره نسلکشی خود در غزه، شمال و میانه دامن زد، شرایطی را به وجود آورد تا جریان مقاومت به این مسئله عکسالعمل نشان دهد. پاسخ رژیم صهیونیستی به این معادله و مواجهه با جریان مقاومت یک پاسخ غیرطبیعی بود؛ او به دنبال تشدید و گسترش منازعه در تمام نقاط منطقه بود.
نقطه خطای دیگر رژیم صهیونیستی در هدف قراردادن سرمایههای نمادین جریان مقاومت است؛ بهطور مشخص از ترور اسماعیل هنیه در تهران تا ترور فؤاد شکر در جنوب بیروت و پسازآن اقدام جنونآمیز در لبنان با انفجار پیجرها و به دنبال آن ترور فرماندهان حزبالله همچون ابراهیم عقیل در ضاحیه جنوبی بیروت و درنهایت، ترور سید مقاومت، شهید سیدحسن نصرالله و همچنین ترور یحیی السنوار، رئیسدفتر سیاسی جنبش حماس در غزه و ترور سید هاشم صفیالدین که در چند روز اخیر تأیید شد ازجمله اقدامات آن رژیم در حذف سرمایههای نمادین مقاومت در خلال این جنگ است. هدف رژیم صهیونیستی از این اقدام، این بود که با حذف سرمایههای نمادین جریان مقاومت، جریان مقاومت را وادار به عقبنشینی و تسلیم در برابر خود کند؛ اما این اتفاق رخ نداد.
با اینکه سازمان فرماندهی نیروی مقاومت متکی به این شخصیتها بود و آنها سرمایههای بازگشتناپذیری برای مقاومت به شمار میرفتند، اما اینک مقاومت به یک سازه اجتماعی ارتقا یافته است و فارغ از اینکه سازمان نظامی درواقع متطور و پیشرفته به شمار میرود، وجه دیگر آن، یک نهاد اجتماعی شده است که پیوستها و پیوندهای عمیقی با اجتماع دارد؛ لذا حذف مقاومت از جغرافیای خاورمیانه اساسا امکانپذیر نیست؛ بنابراین این خطای بزرگ رژیم صهیونیستی در هدفقراردادن سرمایههای نمادین مقاومت به تعبیری منجر به رادیکالیزهترشدن هرچه بیشتر جریان مقاومت شده است. آنطور که شاهد بودیم پس از ترور شهید نصرالله، عمق هدفگیری حزبالله به اراضی اشغالی بیشتر و شدت ضربهها وسیعتر شد؛ همچنین تعداد و تنوع حملههای حزبالله در حال گسترش است.
گاهی در یک روز طبق اعلام رسمی جریان مقاومت بیش از ۳۰ عملیات نظامی از سوی حزبالله در نقاط مختلف شهرکهای اشغالی رخ میدهد. ازطرفی، آمار کشتهشدگان ارتش اسرائیل هم روند صعودی به خود گرفته و این موضوع به سطح فرماندهان صهیونیست در سطح تیپ هم رسیده است. خسارتهایی که هم اکنون برای رژیم صهیونیستی به وجود آمده است، شرایط را برای این رژیم بسیار سخت کرده و باعث شده بهتنهایی نتواند در چنین منازعه پرشدت و پردامنهای در مقابل جبهه مقاومت حاضر شود؛ مگر با حمایتهای غرب و بهطور مشخص ایالاتمتحده آمریکا. بهعنوانمثال، تجهیزاتی که جریان مقاومت توسط آنها سرمایههای نمادین خود را از دست داد، بمبهای سنگرشکنی بود که ایالاتمتحده در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داد.
به عبارتی، رژیم صهیونیستی در لحظهای که در حال جنگ با جبهه مقاومت است، هم کمکهای اطلاعاتی میگیرد، هم کمکهای نظامی و هم کمکهای مالی؛ لذا این تابآوری رژیم صهیونیستی در قبال جنگ یک سال اخیر تا به این نقطه، صورت نمیگرفت مگر با حمایتهای بیحدوحصری که هماکنون در پشتصحنه برای رژیم صهیونیستی رخ میدهد؛ هماکنون نیز شاهد هستیم رژیم صهیونیستی بهدنبال بازکردن مرزهای منازعه به خارج از حدود خود و فراتر از مرزهای همجوار با جریان مقاومت است. ترور شهید هنیه در تهران یک اعلانجنگ به تهران بود؛ همچنین حمله به کنسولگری ایران در دمشق و شهادت جمعی از فرماندهان و دیپلماتهای ما نیز اعلام جنگ رسمی به جمهوری اسلامی بهشمار میرفت.
با اینکه جمهوری اسلامی ایران حامی جریان مقاومت است، دلیل اینکه رژیم صهیونیستی دامنه تعارض را به سمت ایران کشانده، این است که صهیونیستها در مدیریت میدان جنگ در حدود و در مرزها دچار مشکل جدی شدهاند و قصد دارند با باز کردن پرونده جنگ به دیگر بخشهای منطقه پای بازیگران دیگر را به این منازعه باز کنند؛ فضایی که نقش آمریکا و منازعه بین ایران و آمریکا را در این بحران اخیر بیشتر نشان میدهد. در واقع اسرائیل بهدنبال این است تا ایران را به یک پاسخ غیرمنطقی و غیرحسابشده و عاطفی در خصوص حملهها و ضربههای خود وادار کند و این حمله ایران را دستاویز و مستمسکی برای حضور نظامی آمریکا و مشارکت این کشور در این جنگ کند؛هدفی که بهخاطر هوشمندی تصمیمسازان و تدبیرپردازان ایران تا امروز محقق نشده و مانع شده است که ما در زمین بازی و نقشه نتانیاهو قدم برداریم. صبری راهبردی از سوی جمهوری اسلامی همواره در کنار مسیر مستمر حمایت همهجانبه ایران از محور مقاومت بوده است.