به گزارش اصفهان زیبا؛ «بچه مردم» فیلمی فانتزی است که در تیتراژش آمده است که بر اساس تجربه زیستی شخصی ساخته شده؛ اما ردپای اقتباس از داستان تلخ و کوتاه «بچه مردم» جلال آلاحمد بهروشنی در آن دیده میشود. داستان کوتاه «بچه مردم» جلال داستان پسرکی سهساله است که مادرش از شوهر اولش جدا شده و اکنون با مرد دیگری ازدواج کرده است اما مرد فرزند زن را قبول نمیکند و از او میخواهد چارهای برای این مشکل پیدا کند.
زن لباسهای نوی پسرکش را به او پوشانده و او را به خیابان برده و به او پول میدهد. زن پسرش را برای خریدن کشمش به آن طرف خیابان فرستاده و در خیابان رهایش میکند. فیلم نامش را هم از داستان کوتاه جلال آلاحمد گرفته است؛ اما اینکه هیچ نامی از او در تیتراژ فیلم نیامده شاید به دلیل این است که ایده اصلی این فیلم را مؤسس خیریه بهشت امام رضا (ع) و بر اساس تجربه زیستی شخصی داده و بر اساس شنیدهها بعد از بیست سال این ایده عملیاتی شده است. بههرحال محمود کریمی در اولین تجربه ساخت فیلم بلند داستانیاش به سراغ داستانی فانتزی رفته و تا اواخر فیلم آن را بهخوبی روایت کرده است.
خلاقیتهایی در کارگردانی فیلم دیده میشود؛ مانند صحنه عروسی یکی از شخصیتهای فیلم که با عکس روایت میشود. فیلم پر از صحنههای مفرح و لحظههایی شاد است که بهسادگی مخاطب را میخنداند و سعی نمیکند با استفاده از هر ترفندی این کار را انجام دهد. صحنههایی مانند ترکخوردن استخوان گردن گوهر خیراندیش، دوشگرفتن پسربچه، تداعی دختر قصه از جبهه و … لحظات فانتزی و کمیکی را خلق میکنند که در هوای آلوده سینمای کمدی ایران جایی برای نفسکشیدن مخاطب با طنزی شریف باقی گذاشته است طنزی که بهواقع حال مخاطب را پس از تماشایش خوب میکند.
فیلم البته صرفاً کمدی فانتزی نیست؛ بلکه به معضل هویت اجتماعی بچههای پرورشگاهی نیز پرداخته است. «بچه مردم» اما فیلم بیایرادی نیست. فیلم در میانههای راه از آن فضای یکدست کمدی فانتزیاش فاصله گرفته و قصه وارد فضای جنگی میشود هرچند همچنان سعی دارد لحظات کمیکی خلق کند؛ مانند لحظات خبرآوردن و خبربردن بین فرمانده و دیدهبانی توسط ابوالفضل که قابلقبول درآمده است. در میدان جنگ اما فیلم که تاکنون به لحاظ طراحی صحنه و لباس قابلقبول بوده نمیتواند بهخوبی عمل کند و لباسها نو و اتوکشیدهاند و فضاها خلوت و بیشباهت به باقی فیلمهای جنگی خلق شدهاند؛ اما چون بیننده پیشینه تماشای دوسوم فانتزی اول فیلم را دارد آن را میپذیرد.
فیلم «بچه مردم» اما هرچه به انتها نزدیکتر میشود انگار از حساسیت کارگردانش کاسته شده است. فیلم کمکم به لحاظ روایت دچار ضعف میشود تا جایی که پایان فیلم کمی آبکی درمیآید. به لحاظ اجرایی نیز صحنه شهادت شخصیت اصلی فیلم در سیجی و اجرا بد درآمده و نتوانسته است باورپذیر اجرا شود. اینکه مخاطب این پایان نهچندان موفق و خوشایند را میپذیرد فقط به احترام دوسوم ابتدایی فیلم و حال خوبی است که محمود کریمی برای او خلق کرده است.
«بچهمردم» اما با همه ایراداتش اقتباسی هوشمندانه است. با اینکه مخاطب اهل داستان و فیلم احتمالاً نام داستان «بچه مردم» جلال آلاحمد را شنیده و داستان را خوانده است؛ اما فیلم آنچنان قصه چهار نوجوان پرورشگاهی را که به دنبال هویت خود هستند خوب روایت میکند و به نیمه میرساند که حدس اینکه نویسنده بخواهد این داستان را به داستان جلال آلاحمد پیوند بزند برای مخاطب کار سختی است.
ما از اول میدانیم ابوالفضل قصه سهساله بوده که در فروشگاهی پیدا شده است؛ اما با کارتهایی که هربار نویسنده و کارگردان برای ما رو میکند هرگز حدس نمیزنیم او بخواهد قصه فیلم را به شیوهای اینچنین خلاقانه به داستان جلال پیوند بزند. بههررو «بچه مردم» فیلمی است که از بازیهای روان بازیگران نوجوانش در کنار بازی متفاوت بازیگران حرفهایاش برای روایت قصهای فانتزی و جذاب بهخوبی استفاده میکند تا هم لحظاتی کمیک خلق کند و هم درس زندگی به مخاطبش بدهد.




