به گزارش اصفهان زیبا؛ ایران، تمدنی که ریشه در مدیریت هوشمندانه آب دارد، امروز با چالشهای بیسابقهای در این حوزه روبهرو است. از یک سو، افزایش جمعیت و توسعه صنعتی فشار مضاعفی بر منابع محدود آب وارد و از سوی دیگر، تصمیمات نادرست و سوء مدیریت، این بحران را تشدید کرده است. تا پیش از دهه 30، نظام سنتی مدیریت آب در ایران، با تکیه بر دانش بومی و سازوکارهایی مانند میرابها و قناتها، توانسته بود تعادلی نسبی بین مصرف و منابع ایجاد کند.
هر قطره آب، مالکیت اجتماعی داشت و حقابهها با اسناد معتبر مشخص بودند؛ اما با ملیشدن آب و تغییرات مدیریتی، این نظام کارآمد بهتدریج تضعیف شد. بسیاری از کارشناسان حوزه آب بر این باورند که حکمرانی آب در ایران نیازمند تحولی اساسی است و با اصلاح رویکردها و بهرهگیری از فرصتهای موجود، میتوان بحران کمآبی را مهار و آیندهای پایدار برای کشور رقم زد؛ چراکه تصمیماتی که امروز میگیریم، تعیینکننده سرنوشت نسلهای آینده خواهد بود.
در این باره سیدمحمد بهشتی، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری و مدرس دانشگاه با اشاره به نظام سنتی مالکیت آب در ایران قبل از سال 1335، بر اهمیت بازگشت به این رویکرد تأکید دارد.
چندین دهه است که استانهای مختلفی از جمله اصفهان با مشکل کمبود آب روبهرو هستند؛ بحرانی که پیامدهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را به همراه داشته و باعث شده تا تنشهای مختلفی بین این استانها بهوجود بیاید. به نظر شما چگونه میتوان این تنشها را کاهش داد؟
با بازگرداندن مالکیت آب به مردم و ایجاد سازوکارهای شفاف و عادلانه برای تخصیص و مدیریت آن، میتوان به حکمرانی عادلانهتر و پایدارتر در این حوزه دست یافت. این رویکرد میتواند با احیای اسناد حقابه (مانند طومار شیخ بهایی) و تقویت نقش میرابها، نظام سنتی مدیریت آب را با شرایط امروزی سازگار کند. در سال 1335 هر قطره آب موجود در کشور اعم از آب رودخانهها، چشمهها، قناتها، آب مربوط به کشت دیم و … مالک داشت. در اصل، مالک این آب نه دولت، بلکه مردم بودند که نمونه آن در طومار شیخ بهایی است که مصداق سند مالکیت کسانی بود که پیرامون این رودخانه زندگی میکردند و حقابه آنها در این طومار ثبت شده بود.
در آن زمان تمام رودخانهها چنین سندی داشتند و حتی سند خرید بخشی از حقابه رودخانه کرج برای تهران نیز موجود است و همواره مبنای این اندازه گیری و میزان تحویل آب مشخص بود تا حق کسی ضایع نشود. نظام دیگر، نظام مدیریت آب توسط میرابها بودند که آب رودخانهها، قناتها و … را مدیریت میکردند؛ همچنین در آن دوران سازههایی مرتبط با آب همچون قنات، بندها، سدها و… ایجاد شده بود و در اصل برای آب نظام پیچیده، گسترده و متناسب با آن در تمام کشور حاکم بود که سرزمین ایران را از منظر آب اداره میکردند.
چه اتفاقی افتاد که این نظام سنتی کارکرد خود را از دست داد و حالا شاهد بحران بزرگی به نام بیآبی هستیم؟
تا سال 1335 مهمترین رکن تمدن در ایران تشنگی بود که براساس آن، قنات یا این نظامات پیچیده حقوقی، مدیریتی و مهندسی را دنبال خود ایجاد کرده بود. متأسفانه بعد از این زمان، به جای تشنگی، رکن اصلی تمدن جدید ایرانی آب شد و از اوایل دهه چهل شمسی آبهای کشور ملی و به حال خود رها شد. با ملیشدن آب تمام نظامات آبی گذشته، به خصوص آبی که مالکیت آن متعلق به همه نسلها بود و طی هزارها سال در سفرههای زیر زمینی جمع شده بود، کنار گذشته شد و ما بدون توجه به نوادگان خود تمام مایملک آبی آینده را مصرف کردیم.
در این شرایط هر گونه دخل و تصرفی را در جابه جایی آب انجام دادیم؛ یعنی از سرچشمههای زاینده رود، آب را به یزد و کاشان یا از خلیج فارس با آب شیرینکن آب به اصفهان و کرمان منتقل کردیم که دلیل این اتفاق در اختیار قرارداشتن تکنولوژی و پول نفت بود و به ما اجازه داد که هر نوع تهاجمی را به محیط طبیعی ایران انجام دهیم.
اتفاقی که مثلا در حوزه انتقال آبها افتاد! درست است؟
بله؛ در این شرایط شهری همچون یزد که تا قبل از سال 1335 منابع آب در آن محدود بود و به دلیل این ویژگی همواره جمعیتفرست بود و به همین دلیل نیز مزایایی داشت که همه جای ایران خریدار آنها بودند، این ویژگیهای خود را از دست داد. درواقع هر جای ایران که زمین سوخته داشت، یزدیها آباد میکردند؛ اما بعد از این تاریخ و در دهههای گذشته حجم زیادی آب از اصفهان جابهجا و به یزد منتقل و این شهر از اهلیت خارج شد. این درحالی است که با این جابهجاییها نه تنها کسانی را که در مبدأ زندگی میکردند دچار مشکل کردیم؛ بلکه اهالی مقصد هم با دردسرهایی مواجه شدند. عدل به معنای قرارگرفتن هر چیزی جای خود است. هر چیزی را از جای خود خارج کنیم، در نقطه مقابل عدل قرار میگیرد که مصداق ظلم است؛ چراکه زور آن بیشتر از تکنولوژی است.
این مسئله چه تبعات اجتماعی و سیاسی را در طول زمان به همراه دارد؟
امروز نهتنها آثار تاریخی، بلکه شهر اصفهان در حال نشست است. متأسفانه با حکمرانی نادرست آب، اشتباهات جبرانناپذیری را در کشور رقم زدهایم. آثار تاریخی دلالت بر کیستی و احوال جامعه دارند. تا قبل از فرونشستها، آثار تاریخی دلالت بر کیستی ما داشت؛ اما با فرونشست این بناها بر احوال خراب ما دلالت دارند؛ یعنی اگر صد سال دیگر به سراغ این آثار بروند، قطعا اثرات رفتار و تصمیمات سوء را بر این آثار خواهند دید و برایشان این سؤال پیش میآید که چرا این اتفاق افتاده؟ به آنها پاسخ خواهند داد که دورهای وجود داشت که احوال مردم خراب بود و به نوعی این آثار شهادت به اتفاقات و تصمیمات اشتباه این دوره میدهد.
باید به آب نگاه کلان داشته باشیم؛ نه رویکرد منطقهای. در یک خطای بزرگ، فولاد مبارکه در کنار زایندهرود قرار گرفته؛ در حالی که این اتفاق نادرست است و باید حوالی خلیج فارس احداث میشد. از سوی دیگر، آب از خلیج فارس به اصفهان منتقل میشود که قیمت بسیار هنگفتی نیز دارد و غیرمنطقی است. با تصمیمات بدون برنامه، معادلات غلطی را مطرح میکنیم که مشکلات آبی کشور را پیچیدهتر میکند. از سوی دیگر، در پیادهکردن طرحهای آبی باید نگاهی طولانیمدت داشته باشیم؛ چراکه با هر تصمیم در زمان فعلی، برای سرنوشت این سرزمین، ملت و نسلهای آینده تصمیم میگیریم.
باید این واقعیت را دید که اکنون شهر اصفهان درگیر فرونشست زمین است؛ بنابراین در تصمیمات آبی باید کلان و بزرگمقیاس نگاه کنیم؛چراکه مسیری را خطا طی کردهایم و به خود و سرزمینمان خسارت زدهایم؛ بنابراین باید هر چه زودتر با کشیدن ترمز این قطار، در مسیر درست قرار گیریم تا آیندگان ما را نفرین و نکوهش نکنند.















