لذت رنج

رنج جداشدنی نیست

سلام بچه‌ها. اگر بخواهم با شما روراست باشم، امروز که برنامه امتحانی را نگاه کردم، به خودم گفتم «تموم شد ها. فقط دو سه تای دیگه مونده.» و برای خودم برنامه ریختم که بیست‌ودوم خرداد به‌بعد چه فیلم‌هایی ببینم، چه‌ها بنویسم، کدام کتاب‌های نیمه‌تمامم را بخوانم…

تاریخ انتشار: 15:44 - شنبه 1404/03/17
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
رنج جداشدنی نیست

به گزارش اصفهان زیبا؛ سلام بچه‌ها. اگر بخواهم با شما روراست باشم، امروز که برنامه امتحانات را نگاه کردم، به خودم گفتم «تموم شد ها. فقط دو سه تای دیگه مونده.»

و برای خودم برنامه ریختم که بیست‌ودوم خرداد به‌بعد چه فیلم‌هایی ببینم، چه‌ها بنویسم، کدام کتاب‌های نیمه‌تمامم را بخوانم، تا دیروقت بیدار بمانم، دوری توی شهر بزنم و یا گازش را بگیرم و بروم به دل جاده‌ها.

این را من می‌گویم؛ رئیس حوزه امتحان نهایی شماها. اما می‌دانید این چندمین بار است که این‌گونه برنامه می‌ریزم؟

این زمزمه‌هایم را بشنوید «بذار دو سه هفته از مهر بگذره، بعد یه برنامه می‌چینیم برای کوه.»، «تا امتحانات دی‌ماه تموم شد، یه شب ریحانه رو می‌برم پارک، حسابی بازی کنه.» «تا تعطیلات عید برسه فلان…»، «تا فلان‌پروژه تموم بشه …».

انگار زندگی نمی‌کنیم که سختی‌ها و کارها و رنج‌ها بگذرد. همه‌اش سختی، همه‌اش رنج. ولی واقعاً قصه‌ پیچیده‌ای نیست این زندگی، فقط کمی سخت است.

مثلاً همین خود شما، امتحانات که شروع می‌شود، با خودتان می‌گویید امتحان زیست یا هندسه یا فلسفه تمام شود، بعد می‌شود نفس راحتی کشید. تا هندسه تمام شد، نوبت حسابان می‌رسد. زیست که گذشت، نوبت فیزیک می‌رسد.

بعدِ فلسفه، علوم‌وفنون ادبی می‌رسد. سختی‌ها، شب‌نخوابی‌ها و با تپش قلب از خواب پریدن‌ها، انگاری تمامی ندارد. و چه برنامه‌ریزی‌هایی کرده‌اید برای بعد امتحان آخر که ساعت ده صبح تمام شود و ترک موتور رفیق‌تان بنشینید و بروید صحرا، استخر، تنی به آب بزنید و زیر آفتاب خرداد جنوب بشوید زغال.

دل‌تان به این خوش‌ است که خنده‌های استرسیِ قبل امتحان تمام شود و خنده‌های از سر ذوق دورهمی‌ها از راه برسد.

ولی کنکور تیرماه پیش روی شماست. می‌دانید، ولی دل، فکرِ کنکور را پشت دِل پرت می‌کند. نمی‌خواهد شما به‌یاد بیاورید. ولی راه گریزی نیست.

کنکور به‌زودی می‌رسد و کنکور هم که تمام شود، دغدغه‌های انتخاب رشته و دانشگاه و اگر پایتان به دانشگاه باز شود، باز شروع شکل تازه‌ای از سختی‌هاست؛ خوابگاه و غربت و ترم و واحد و شهریه.

بعد از دانشگاه هم سربازی برای‌تان چشمک می‌زند، بعدش هم ازدواج، خانواده، بچه، مریضی، مدرسه، اجاره، غذا، لباس، حقوق، کار، تصادف، اشک، سوگ.

همه‌اش سختی است. ولی باید قبول کرد زندگی سخت است. باید با زندگی رفیق شد و قبل رفتن به مقابله‌ سختی‌ها، لَم داد روی کاناپه و فوتبال آرسنال دید.

رنج جداشدنی نیست

رنج، جداشدنی نیست. خودم را می‌گویم. گاهی رنج عرق‌ریختن است و گاهی غصه و دل‌دل برگزاری راحت امتحان نهایی که درصد بالایی از کنکور شماهاست.

همین زندگی توی این چند سال، به من یاد داده لابه‌لای سختی‌ها باید زندگی کنم؛ همان‌ها که دوست دارم: کتاب، فیلم، نوشتن، رفتن به کافه‌کتاب اتاقِ ریحانه و مزه‌مزه کردن یک لیوان دمنوش بابونه‌نبات.

هیچ‌وقت در تعطیلات، زندگی خوشایندم نبوده. تنبلی خسته‌ام می‌کند.

حالا صبح، حالا شب، حالا فردا، پس‌فردا هم وقت است و همه‌ این‌ها می‌شود لقلقه ذهنی‌ام.

گرچه از سختی‌های روزمره شاکی بوده‌ام؛ همیشه و همه‌وقت، اما این گلایه‌ها هیچ به من نداد. ولی تا توانست از وقت‌هایم دزدید.

گلایه‌ها آدم‌ را درگیر می‌کند. غرغرها آدم را پیر می‌کند. آدمِ درگیرِ غرغرها، زود پیر می‌شود.

زندگی بر آدم‌هایی که زود پیر می‌شوند، سخت می‌گیرد. قبول دارید؟ این‌ها را نوشتم که بگویم: بین امتحان‌های سخت زندگی، دورهمی بروید.

یک‌ساعت وقت بگذارید و استخر بروید تا جان بگیرید. جوانه‌هایی که از سنگ‌زارهای شوره‌بسته سر بر می‌آورند، جان‌سخت‌تر می‌شوند و با نسیم بیایان هم نفس تازه می‌کنند و ذوق.

قدرِ رنج‌ها و سختی‌ها را باید دانست. بچه‌ها! واقعاً اگر رنج نبود، آدمی می‌توانست از زندگی لابه‌لایِ رنج‌ها لذتی ببرد؟

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

هشت − 2 =