هویت‌پریشی، نه نشانه ضعفِ نسل جدید، که پژواک شرایطِ مبهم زمانه ماست

وقتی هیچ‌کدام از نقش‌ها شبیه من نیست!

اساساً دوران نوجوانی با پرسش‌هایی درباره «من کیستم؟» و «چه می‌خواهم باشم؟» همراه بوده است. نسل Z (متولدین ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰) که آن‌ها را «بومیان دیجیتال» می‌نامند، در دورانی بزرگ شده‌اند که رسانه‌ها مدام تصاویری تازه از زندگی و موفقیت افراد می‌سازند، هنجارها پیوسته تغییر می‌کنند

تاریخ انتشار: ۱۱:۵۷ - سه شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
وقتی هیچ‌کدام از نقش‌ها شبیه من نیست!

به گزارش اصفهان زیبا؛ اساساً دوران نوجوانی با پرسش‌هایی درباره «من کیستم؟» و «چه می‌خواهم باشم؟» همراه بوده است. نسل Z (متولدین ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰) که آن‌ها را «بومیان دیجیتال» می‌نامند، در دورانی بزرگ شده‌اند که رسانه‌ها مدام تصاویری تازه از زندگی و موفقیت افراد می‌سازند، هنجارها پیوسته تغییر می‌کنند و تنوع سبک‌ زندگی آن‌قدر زیاد است که پیدا کردن مسیر و یافتن هویت شخصی با چالش‌های تازه‌ای روبروست؛ چالش‌هایی که پیشینیان کمتر با آن‌ها مواجه بودند!

برخلاف چند نسل قبل که ساختار اجتماعی بسته‌تر و مسیر زندگیِ بسیاری از افراد، به‌ویژه در سنین نوجوانی، کم‌وبیش از پیش‌ تعیین‌شده بود، دختران اغلب ادامه‌دهنده نقش‌ها و سبک ‌زندگی مادران بودند و پسران پا جای پای پدران می‌گذاشتند، امروزه نوجوانان خود را در میان طیف وسیعی از انتخاب‌ها می‌بینند.

این گستردگی انتخاب که در نگاه نخست نشانه‌ای از آزادی و فرصت است، گاه با اضطراب و بلاتکلیفی نیز همراه است؛ وضعیتی که پیچیدگی و سردرگمی در شکل‌گیری هویت را تشدید می‌کند.

نوجوان اغلب در مواجهه با نقش‌هایی که جامعه، خانواده یا فضای مجازی به آن‌ها تحمیل می‌کند، دچار نوعی هویت‌پریشی می‌شود؛ حالتی که در آن فرد میان هویت اصیل، نقش‌های تحمیلی و انتظارات بیرونی، قادر به ایجاد تعادل و انسجام درونی نیست.

نوجوان امروز، هم‌زمان در معرض روایت‌های متناقض است: از یک‌سو سنت‌های خانوادگی و هنجارهای فرهنگی و از سوی دیگر جریان‌‌های جهانی، الگوهای رفتاریِ اینفلوئنسرها و فرهنگِ نمایش‌محور در شبکه‌های مجازی.

او باید تصمیم بگیرد که شبیه چه کسی باشد: نسخه‌ای از پدر و مادر؟ الگویی از یک سلبریتی در اینستاگرام؟ یا چیزی کاملاً متفاوت که هنوز برایش تعریف نشده است؟

این بلاتکلیفی، اغلب خود را در نارضایتی درونی، نوسان‌های خلقی، مسئولیت‌گریزی و فرار از نقش‌های اجتماعی یا گرایش به افراط (در پوشش، رفتار، روابط یا حتی عقاید) نشان می‌دهد. برخی نوجوانان برای یافتن خود، مدام نقاب عوض می‌کنند؛ امروز فعال مذهبی، فردا کنشگر اجتماعی، روز بعد هوادار فرهنگ کره‌ای. این «خودهای موقتی» ممکن است در نگاه اول تنوع هویتی به‌نظر برسند، اما در باطن، اغلب نشانه‌ای از سردرگمی و نیاز به دیده‌شدن‌اند.

نقش خانواده در این میان بسیار حساس است. والدینی که تنها از منظر «درست و غلط سنتی» با فرزندشان مواجه می‌شوند یا بالعکس، بدون چارچوب و تنها با تشویق به «خودت باش»، اغلب از درک عمقِ نیاز نوجوان به امنیت، معنا و تعلق باز می‌مانند.

نسل Z پیش از آن‌که به توصیه و موعظه نیاز داشته باشد، نیازمند آن است که بی‌قضاوت و به دور از شتاب‌زدگی برای تغییر، شنیده و درک شود. او می‌خواهد روایتش از «خود بودن» دیده و جدی گرفته شود، حتی اگر این روایت هنوز ناپخته، گذرا یا پر از تناقض باشد.

در این وضعیت آنچه اثرگذار است کیفیتی از والدگری‌ است که به جای غر زدن یا وانمود به بی‌تفاوتی، با آگاهی، مطالعه، مشورتِ مستمر و نیز انسجام هویتی و اخلاقی خود، الگویی زنده از ثبات، مسئولیت‌پذیری، تاب‌آوری و معنای زندگی به فرزندان ارائه می‌دهد؛ چرا که وقتی والدین هم با هویتی ناپایدار وارد نقش تربیتی شده‌اند و خود هنوز پاسخی روشن برای «که هستم» ندارند، نمی‌توان از نوجوان انتظار یکپارچگی هویت داشت. (این حالت در بسیاری موارد نیازمند مداخله‌ تخصصی است‌.)

از سوی دیگر، نظام آموزشی و رسانه‌های جمعی نیز به‌جای تقویت خودشناسی و تنوع‌پذیری، اغلب با معیارهای یکسان‌ساز، نوجوان را به‌سمت هویت‌های کلیشه‌ای سوق می‌دهند.

در حالی که امروز، بیش از هر زمان دیگر، باید به نوجوان فرصت و مهارت داده شود تا در جهانی متکثر و پرشتاب، بتواند میان لایه‌های مختلف هویتی خود، پلی از معنا و انتخابِ آگاهانه بسازد.

هویت‌پریشی، نه نشانه ضعفِ نسل جدید، که پژواک شرایطِ مبهم زمانه ماست و شاید راهِ برون‌رفت از آن، نه در توصیه و اجبار، که در همراهی، گفت‌وگو و پذیرش ریشه دارد.