صدای رستم در زمانه سکوت؛ گفت‌وگویی با مجتبی اسپنانی، کارگردان فیلم «داستان» از اصفهان

خسته‌ام؛ اما از اصفهان نمی‌روم

فیلم کوتاه همواره به‌عنوان «آزمایشگاه خلاقیت سینمای ایران» شناخته می‌شود؛ جایی که ذهن‌های جوان، نوجو و پرریسک، با هزینه‌ای اندک اما انگیزه‌ای بزرگ، جهان خود را می‌آفرینند و از محدودیت، زبان تازه‌ای می‌سازند.

تاریخ انتشار: ۰۹:۴۶ - سه شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
خسته‌ام؛ اما از اصفهان نمی‌روم

به گزارش اصفهان زیبا؛ فیلم کوتاه همواره به‌عنوان «آزمایشگاه خلاقیت سینمای ایران» شناخته می‌شود؛ جایی که ذهن‌های جوان، نوجو و پرریسک، با هزینه‌ای اندک اما انگیزه‌ای بزرگ، جهان خود را می‌آفرینند و از محدودیت، زبان تازه‌ای می‌سازند.

در طول چهار دهه گذشته، جریان فیلم کوتاه نه‌تنها نیروهای تازه‌نفس سینمای ایران را معرفی کرده، بلکه به تنهایی، بار نوآوری و تجدد در بیان تصویری را به دوش کشیده است. بسیاری از نام‌های شناخته‌شده امروز، از همین جهان کوتاه آغاز کردند؛ جهانی که بر پایه عشق و تجربه شکل گرفته و نه بر مدار بازار و ستاره‌سازی.

در این میان، «جشنواره فیلم کوتاه تهران» نه فقط مهم‌ترین رویداد ملی در این حوزه، بلکه در سطح بین‌المللی نیز یکی از جشنواره‌های واجد اعتبار است؛ چرا که برگزیدگان بخش بین‌الملل آن مستقیم به مرحله معرفی برای اسکار راه می‌یابند.

این جشنواره، سکوی پرشی است برای فیلمسازانی که می‌خواهند صدای خود را از شهرهای کوچک تا سالن‌های جهانی برسانند.در دوره اخیر جشنواره، حضور چشمگیر فیلمسازان اصفهانی بار دیگر نگاه‌ها را به پایتخت فرهنگی ایران بازگردانده است.

یکی از آثار شاخص امسال، فیلم «داستان» به کارگردانی مجتبی اسپنانی، هنرمندی از اصفهان است؛ فیلمی اقتباسی از شاهنامه فردوسی که می‌کوشد روایت رستم و مفهوم قهرمان را در قامت امروز بازخوانی کند. این اثر با بهره‌گیری از رگه‌های اسطوره‌ای، دغدغه‌های معاصر و زبان استعاری، به نوعی احیای روح حماسه در روزگار بحران معناست.

در ادامه، گفت‌وگویی مفصل با مجتبی اسپنانی، کارگردان فیلم «داستان»، را می‌خوانید؛ هنرمندی که در کنار فعالیت‌هایش در انجمن سینمای جوانان اصفهان، همچنان دغدغه فرهنگی و اجتماعی زادگاهش را دارد و از فقدان حمایت، کم‌توجهی نهادها و وضعیت دشوار فیلمسازی در اصفهان با صدای صریح سخن می‌گوید.

فیلم «داستان» شما در جشنواره فیلم کوتاه تهران با توجه به ریشه‌های اقتباسی‌اش از شاهنامه، بازتاب زیادی داشت. ایده نخست این فیلم چطور شکل گرفت؟

من همیشه دلم می‌خواست شاهنامه را از ابتدا تا انتها بخوانم، ولی هیچ‌وقت فرصت درست‌وحسابی پیدا نکرده بودم. تا اینکه با پادکست‌ فردوسی‌خوانی آقای امیر خادم برخورد کردم و به شکل جدی وارد این جهان شدم. از همان زمان ذهنم مشغول شد: اگر رستم امروز در میان ما بود، چه می‌کرد؟ در چه شرایطی زندگی می‌کرد؟ همین سؤال، جرقه «داستان» را زد. فکر کردم که قهرمان رستم‌گونه در زمان ما چطور می‌تواند معنا داشته باشد. در نهایت، فیملنامه به‌نوعی اقتباسی آزاد از شاهنامه شد؛ نه بازآفرینی صرف، بلکه الهامی از جهان اسطوره برای بازنمایی انسان امروز.

در مسیر اقتباس از متنی با عظمت شاهنامه، چطور میان وفاداری و آزادی تعادلی برقرار کردید؟

هدفم وفاداری تقلیدی نبود. نمی‌خواستم مثلا فقط رستم را بردارم و به روز کنم. برای من، روح قهرمان مهم بود، نه نامش. سعی کردم مفاهیم بنیادین مثل نبرد درونی، وظیفه و تنهایی قهرمان را معاصر کنم. داستان من در فضای امروز شکل می‌گیرد؛ جایی که اسطوره، در هیأت انسانی معمولی، بازتاب می‌یابد. در واقع، پرسش من این بود که آیا هنوز می‌توان قهرمان بود؟ یا آن دوران تمام شده است؟

از لحاظ اجرایی فیلم در چه شرایطی تولید شد و چه مدت زمان دارد؟

فیلم حدود ۱۸ دقیقه است. تولیدش سال گذشته در تیرماه انجام شد. همه عوامل، از جمله بازیگران، از دوستان اصفهانی من بودند. خانم دلارام ترکی نقش اصلی را بازی می‌کند. تهیه‌کننده هم انجمن سینمای جوان اصفهان بود که با وجود محدودیت مالی، کمک کردند این پروژه به سرانجام برسد.

فیلم «داستان» در مقایسه با آثار قبلی‌تان چه تفاوتی دارد؟

«داستان» شخصی‌تر است. از شاهنامه آغاز می‌کند، اما در اصل درباره امروز است؛ درباره انسان‌هایی که در سکوت شهر، در کشمکش میان ارزش‌ها و بی‌تفاوتی‌ها، دنبال معنا می‌گردند. من در این فیلم، قهرمان را نه در میدان نبرد، بلکه در میدان ذهنی انسان معاصر تصویر کرده‌ام. از این نظر، فیلم برای خود من هم نوعی مواجهه درونی بود.

ساخت فیلمی با پس‌زمینه تاریخی و مفاهیم اسطوره‌ای، مستلزم نوعی جسارت است. فکر نمی‌کنید تماشاگر امروز با چنین مضامینی فاصله دارد؟

شاید در ظاهر این‌طور باشد، اما اسطوره زبان عجیبی دارد. چون در نهایت درباره انسان است. رستم یا سهراب فقط نام نیستند، استعاره‌اند از ما. اگر زبان امروزی برای بیان‌شان پیدا کنیم، مخاطب هم ارتباط برقرار می‌کند. برای همین کوشیدم پیام اثر امروزی باشد: اینکه هنوز می‌شود قهرمان بود، هرچند بی‌زره و بی‌اسب.

عنوان فیلم «داستان» معنای خاصی دارد؟ چرا چنین نامی انتخاب کردید؟

بله، چون می‌خواستم به خود روایت اشاره کنم. شاهنامه پر از «داستان» است و ما انسان‌ها هم درون داستان‌های خود زندگی می‌کنیم. هر فیلم در نهایت بازگویی داستانی ا‌ست از بودن. این عنوان برای من کنایه‌ای است به روایت‌گری، به اینکه هیچ قصه‌ای تمام نمی‌شود، فقط در زمان‌های مختلف بازگو می‌شود.

از همکاری با بازیگران فیلم بگویید. انتخاب‌ها بر چه اساسی بود؟

دوستان نزدیکم بودند. با دلارام ترکی قبلا هم همکاری داشتم. با کمترین امکانات، سر صحنه رفتیم. اصرار داشتم بازیگرها از فضای واقعی مردم اصفهان بیایند تا فیلم دروغ نگوید. همین صمیمیت و بی‌پیرایگی باعث شد فیلم حس درونی‌تری پیدا کند.

از فعالیت خودتان در انجمن سینمای جوان اصفهان بگویید. چطور وارد آن شدید و چه تجربه‌هایی کسب کردید؟

من از سال ۱۳۸۰ وارد انجمن شدم. برایم مثل دانشگاه بود. آموزش دیدم، فیلم ساختم و بعدها سعی کردم در مقام مشاور و همراه، به بچه‌های جدید کمک کنم. بسیاری از هنرجوهای قدیمی امروز فیلمسازان توانمندی هستند. رابطه‌ام با آن‌ها دوستانه است و احساس می‌کنم بخشی از انرژی‌ام را که از سینما گرفتم، باید به نسل بعد برگردانم.

خودتان در حوزه فیلم بلند هم فعالیت کرده‌اید. تفاوت تجربه کار کوتاه و بلند برای شما چیست؟

من در یک پروژه بلند به عنوان فیلمبردار حضور داشتم، ولی تمرکز اصلی‌ام همیشه روی فیلم کوتاه بوده. در فیلم کوتاه، خودت باید همه چیز باشی؛ نویسنده، تهیه‌کننده، تبلیغ‌کننده. با تمام سختی‌ها، آزادی بیشتری دارد و تو را وادار می‌کند به عمق فکر بروی.

از نگاه شما، جشنواره فیلم کوتاه تهران چه جایگاهی برای فیلمسازان جوان و شهرستانی دارد؟

از نظر من این جشنواره بسیار مهم است. این جشنواره نه فقط در ایران بلکه در سطح جهانی اعتبار دارد. حضور در آن یعنی دیده شدن در یک ویترین واقعی. در ایران، معدود موقعیت‌هایی داریم که فیلمساز بتواند فیلمش را با کیفیت مناسب برای مخاطب حرفه‌ای نمایش دهد. جشنواره تهران دقیقا همان نقطه است. برای شهرستانی‌ها مثل ما، این‌جا فرصتی است برای شناخته شدن، ارتباط با نهادهای سینمایی، و امید به اینکه مسیر حرفه‌ای‌مان ادامه‌دار شود.

وضعیت تولید فیلم کوتاه در اصفهان را چگونه می‌بینید؟ هنوز چالش‌ها و کمبودها ادامه دارد؟

بله، متأسفانه اوضاع سخت‌تر از همیشه است. حمایت‌ها بسیار کم شده. فیلمساز در اصفهان عملا تنهاست. کارخانه‌ها، نهادهای صنعتی، حتی مراکز فرهنگی شهر، حاضر نیستند بخشی از بودجه خود را صرف حمایت از فیلم و هنر کنند. در حالی که با مبلغی ناچیز می‌توان موجی از تولید فرهنگی ایجاد کرد. گاهی حسرت می‌خورم که چرا اراده‌ای برای تقویت فیلم کوتاه در شهر نیست. ما فیلمسازانی داریم که با استعداد و انگیزه کار می‌کنند، اما کسی آن‌ها را نمی‌بیند.

یکی از محورهای صحبت شما، کمبود بودجه و توقف برنامه پیچینگ است. آیا امیدوارید این روند اصلاح شود؟

امیدوارم، ولی فعلا وضعیت بحرانی است. دو سال است پیچینگ برگزار نشده. حدود پنجاه فیلمنامه برای دور جدید آماده بود، اما بودجه‌ای نبود. انجمن به‌تنهایی نمی‌تواند بار مالی همه چیز را بکشد. شهرداری و بخش خصوصی باید وارد شوند. اگر حمایت نباشد، فیلمساز انگیزه‌اش را از دست می‌دهد.

در گفت‌وگوهایتان بارها از «رکود فرهنگی» در اصفهان نام بردید. این رکود از نظر شما چه نشانه‌هایی دارد؟

به‌وضوح در همه چیز. از بی‌توجهی به خبرنگاران فرهنگی گرفته تا کاهش جلسات هنری. من یادم هست در اکران فیلم قبلی‌ام نشست خبری برگزار کردیم، ولی حتی یک خبرنگار نیامد. در شهری مثل اصفهان، که روزگاری مهد هنر بود، این بی‌اعتنایی دردناک است. جریان فرهنگی باید پویا باشد، نه متروک. ما به رسانه‌هایی نیاز داریم که چراغ گفتگو را روشن نگه دارند.

با این شرایط، فیلمساز اصفهانی چطور دوام می‌آورد؟

با عشق. فقط با عشق. واقعیت این است که بدون حمایت، فقط علاقه است که تو را نگه می‌دارد. اما این عشق هم باید جایی بازتاب پیدا کند. خیلی از بچه‌های مستعد اصفهان کوچ کرده‌اند. بعضی‌ها به تهران رفته‌اند، بعضی‌ها به خارج از کشور. چون اینجا احساس تعلقی برای ادامه کار نیست.

اما در همین شرایط، همچنان پاتوق فیلم کوتاه اصفهان پابرجاست. استقبال مخاطبان چطور بوده؟

خوشبختانه هنوز هستیم. پاتوق فیلم کوتاه در سیتی‌سنتر برگزار می‌شود و با وجود دشواری‌ها، مخاطبان وفاداری دارد. هر هفته جمع می‌شوند و فیلم‌ها را می‌بینند. اینها همان کسانی هستند که نمی‌گذارند این چراغ خاموش شود. البته هزینه‌ها بالاست و گاهی همین سالن هم با لطف مدیریت مجموعه در اختیار ماست. امیدوارم شهرداری و سازمان‌های فرهنگی حمایت بیشتری کنند، چون بدون پشتیبانی مالی، ادامه دادن بسیار سخت است.

شما اشاره کردید که بخش زیادی از فیلمسازان اصفهانی با وجود استعداد فراوان کمتر دیده می‌شوند. فکر می‌کنید علت چیست؟

چون سازوکار معرفی نداریم. مثلا در تهران گروه‌های خبری فعال‌اند، در اصفهان کمتر. هنرمندان شهرستانی باید دوبرابر زحمت بکشند تا صدایشان شنیده شود. من بارها دیده‌ام که فیلم‌های قابل توجه اصفهان حتی در رسانه‌های محلی بازتاب نمی‌یابند. این ناامیدکننده است.

با وجود این تلخی‌ها، چه چیزی باعث می‌شود هنوز در اصفهان بمانید و فیلم بسازید؟

تعلق. اصفهان خانه من است. اگر همه بروند، چه کسی بماند؟ ما باید بمانیم تا روایت کنیم. هرچند گاهی خسته می‌شوم، اما حتی اگر فیلمی نبینند، باز هم می‌سازم. چون سینما برای من شغل نیست، زیست است.

در پایان، به عنوان یک فیلمساز، از دولت و نهادهای فرهنگی چه انتظاری دارید؟

فقط یک چیز؛ اعتماد. هنرمند را باور کنند. ما معجزه نمی‌خواهیم، فقط فضا و حداقل حمایت برای ساختن. باور کنید با هزینه‌ای که صرف تزیینات شهر می‌شود، می‌توان ده‌ها فیلم خوب ساخت؛ فیلم‌هایی که عزت فرهنگی می‌آورند.