گفت‌وگو با هاجر صفائیه، مدیر واحد تاریخ شفاهی حسینیه هنر، درباره این گونه تاریخی

تاریخ شفاهی اصفهان گرفتار در مجمع‌الجزایر فرهنگی!

در وبگاه سازمان اسناد و کتابخانه‌های جمهوری اسلامی ایران در تعریف تاریخ شفاهی این‌طور آمده است: «تاریخ شفاهی یكی از شیوه‌های پژوهش در تاریخ است و به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی براساس دیدگاه‌ها، شنیده‌ها و عملكرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها می‌پردازد. تاریخ شفاهی حتی در صورت مكتوب شدن، خصلتی گفتاری دارد.»

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۳ - چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
تاریخ شفاهی اصفهان گرفتار در مجمع‌الجزایر فرهنگی!

به گزارش اصفهان زیبا؛ در وبگاه سازمان اسناد و کتابخانه‌های جمهوری اسلامی ایران در تعریف تاریخ شفاهی این‌طور آمده است: «تاریخ شفاهی یكی از شیوه‌های پژوهش در تاریخ است و به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی براساس دیدگاه‌ها، شنیده‌ها و عملكرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها می‌پردازد. تاریخ شفاهی حتی در صورت مكتوب شدن، خصلتی گفتاری دارد.»

تاریخ شفاهی یکی از حوزه‌هایی است که چند سالی است فعالان عرصه نشر و کتاب براساس تعریفی که در بالا ارائه شد، به آن روی آورده و در این زمینه تولید اثر می‌کنند. حتی برخی از نشرها به‌طور تخصصی وارد این حوزه شده و در تلاش‌اند تا تاریخ شفاهی استان‌های مختلف را پوشش دهند.

اصفهان نیز به‌عنوان یکی از استان‌های پرکار در عرصه کتاب و نشر از این قافله عقب نمانده و نویسندگان و نهادهایی با ورود به حوزه تاریخ شفاهی، مشغول تولید اثر و پوشش خاطرات شفاهی اهالی اصفهان در زمینه‌ها و زمانه‌های مختلف‌اند.

هاجر صفائیه یکی از فعالان و دغدغه‌مندان عرصه تاریخ شفاهی اصفهان است که از سال 1381 با انتشار اولین کتابش با عنوان «قصه‌ای برای سجاد» وارد این حوزه شده و تا کنون توانسته نقش پررنگی را در این عرصه ایفا کند. او تا کنون با قلم زدن 25 اثر و ویرایش 17 کتاب در زمینه تاریخ شفاهی از مؤثران حوزه تاریخ شفاهی به شمار می‌آید. واحد تاریخ شفاهی حسینیه هنر اصفهان با مسئولیت صفائیه و تربیت نویسندگان در این زمینه، توانسته 17 کتاب را به بازار نشر ارائه کند. این پژوهشگر تاریخ شفاهی اکنون در جایگاه حقوقی‌اش ده کتاب در دست چاپ و ده کتاب دیگر در دست نگارش دارد.

با هاجر صفائیه درباره ماهیت تاریخ شفاهی و چالش‌هایی که در شهر اصفهان در حوزه تولیدات تاریخ شفاهی با آن مواجه است، گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

براساس تجربه‌ای که طی این سال‌ها کسب کرده‌اید، تفاوت بین تاریخ شفاهی و خاطره را در چه می‌دانید؟

یکی از نشرهای معروف کشور سال‌ها پیش، خاطرات جنگ را بدون زمان و مکان و اشاره به اسم افراد ثبت و ضبط می‌کردند و عنوان خاطرات شفاهی به آن اطلاق می‌شد؛ درحالی‌که ما می‌گوییم در خاطره شفاهی باید به شش سؤال «کِی، کجا، چرا، چه‌کسی،‌ چطور، چگونه» پاسخ داده شود. برخی از اساتید تاریخ شفاهی معتقدند اگر پنجاه سال از یک خاطره گذشت، تبدیل به تاریخ شفاهی می‌شود. پس تفاوت این دو به این صورت است. تعریف دیگری نیز وجود دارد که آن را بیشتر قبول دارم. مثلاً فردی خاطره‌اش را این‌طور تعریف می‌کند که می‌خواستم برای زایمان به بیمارستان بروم و بین راه، ماشینمان خراب شد و اتفاقاتی از این دست افتاد. ممکن است این خاطره به صورت دیگری نیز تعریف شود و گوینده حین خاطراتش به شرایط حکومت نظامی و اوضاع اصفهان نیز اشاره کرده و به این صورت، خاطره ارتباطی با وقایع تاریخی آن زمان پیدا می‌کند. ما به آن دسته از خاطرات فردی که پیوندی هم با وقایع تاریخی و زمانه‌اش خورده باشد، عنوان تاریخ شفاهی را اطلاق می‌کنیم. بر همین اساس، بسیاری از کتاب‌ها تبدیل به تاریخ شفاهی نمی‌شود و در حد خاطره شفاهی
باقی می‌ماند.

تاریخ شفاهی زیرمجموعه تاریخ است یا ادبیات؟

ما دو نوع تاریخ مکتوب و شفاهی داریم. بسیاری از اساتید تاریخ شهرهای دیگر به جز اصفهان، اعتباری برای تاریخ شفاهی قائل نیستند. آن‌ها بر این باور نیستند که مصاحبه‌ای که می‌گیریم و در قالب صوت ضبط می‌شود، سندیت و قابلیت ارجاع دارد. برای این دسته آنچه ملاک است که در کتاب‌ها مکتوب شده باشد؛ اما اساتیدی همچون آقای کائینی که در این حوزه کار کرده‌اند، می‌گویند اگر بخواهیم تاریخ شفاهی را که در قالب صوت ضبط شده است زیر سؤال ببریم، همان اثر مکتوب را نیز به همین دلیل می‌توان زیر سؤال برد؛ چون همان اثر مکتوب نیز از ابتدا مکتوب نبوده و بعد در این قالب منتشر شده. گروه تاریخ دانشگاه اصفهان اساتید مطرحی در این حوزه دارد و که به تاریخ شفاهی معتقدند و در این زمینه فعال‌اند؛ بنابراین، تاریخ شفاهی از این منظر ذیل تاریخ قرار می‌گیرد، نه ذیل ادبیات. اساتیدی همچون آقای کمره‌ای معتقدند تاریخ شفاهی صرفاً در قالب سؤال و جواب شکل می‌گیرد و حس و حال راوی هم در متن گفته می‌شود. همچنین، اتفاقاتی که در فضای مصاحبه می‌افتد، در کروشه بیان می‌شود. به محض اینکه سؤالات حذف شده و در متن دست برده شود، متن وارد فضای ادبیات شده و از حیطه تاریخ خارج می‌شود.

یک کتاب تاریخ شفاهی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

در این خصوص نظر اساتید مختلف و متفاوت است. افرادی همچون حمید حسام به تئوری روایت ذهنی باور دارند. مثلاً اگر رزمنده‌ای در خاطره‌اش بیان کند که اسلحه‌اش را برای شلیک درآورده و شلیک کرده، مصاحبه‌کننده می‌داند که این اسلحه زمان شلیک داغ می‌شود و لگد می‌زند و می‌تواند این را در متن بیاورد. یا مثلاً حبیبه جعفریان در کتاب «محمدحسین» که درباره علامه طباطبایی است، تصویری در کتاب دارد که علامه وارد کوچه می‌شود و می‌خواهد به خانه برود و بوی کوفته تبریزی می‌آید. از ایشان پرسیدم که آیا این قسمت را از مصاحبه‌ای استخراج کردید یا از متن دیگری استفاده کرده‌اید؟ ایشان گفت بالاخره این‌ها یک خانواده تبریزی هستند و همسرشان تبریزی است و ممکن است یک روز ظهر چنین غذایی پخته باشند. پس، از شواهد و قراین هم می‌شود به این‌ها رسید. برخی از اساتید مثل آقای کمره‌ای اعتقادی به این اندازه از دخل و تصرف هم ندارند.

به دلیل همین تعاریف متفاوت، نمی‌شود گفت کتاب تاریخ شفاهی کتابی است که هیچ‌گونه دخل و تصرفی در آن صورت نگرفته باشد. فقط از این باید مطمئن باشیم که در چنین اثری تخیل راه نیافته باشد؛ هرچند برخی می‌گویند تخیل تا جایی که به اصل مطلب ضربه نزند، اشکالی ندارد.

از نظر من اگر وقایعی که در کتاب می‌آوریم،‌ اتفاقات زمانه‌اش را لحاظ نکنیم، کتاب از فضای تاریخ شفاهی دور می‌شود؛ بنابراین کتاب تاریخ شفاهی حتماً‌ باید یک پشتوانه تاریخی داشته باشد؛ درحالی‌که بسیاری از کتاب‌ها به حس و حال افراد اکتفا می‌کنند و در حد خاطره‌گویی باقی می‌مانند.

تاریخ شفاهی فقط منحصر به گذشته است؟ یعنی نمی‌توانیم درباره واقعه‌ای که هم‌اکنون در جریان است یا به‌تازگی پایان یافته، عنوان تاریخ شفاهی را اطلاق کنیم؟ مثلاً برای جنگ دوازده‌روزه می‌شود اثری در قالب تاریخ شفاهی تولید کرد؟ یا باید صبر کنیم تا چند سال از این واقعه بگذرد؟

در زمان کرونا رهبر انقلاب فرمودند کاش یک آوینی بود تا جهادهای عرصه کرونا را ثبت و ضبط می‌کرد. ما نیز به این سمت رفتیم و هفت مدل جهاد را در عرصه کرونا ثبت کردیم. حتی وضعیت کرونا را در جهان رصد می‌کردیم.

باید یاد بگیریم اتفاقاتی را که اکنون می‌افتد، مثل کرونا یا جنگ دوازده‌روزه یا کمک به جبهه مقاومت، در همان لحظه ثبت کنیم؛ هم راوی‌ها می‌توانند خاطرات را با جزئیات بیشتری بیان کنند و هم دسترسی به راویان آسان‌تر است؛ اما با گذشت زمان، گاه دسترسی به راویان، تغییر مواضع و نگاهشان و فراموشی، ما را از روایت صحیح و دقیق دور می‌کند؛ بااین‌حال، چون آدم‌ها در متن ماجرا هستند، گاه شور و هیجان بر روایت غلبه می‌کند و کمی به شعار نزدیک می‌شود. ثبت و ضبط وقایع بعد از گذشت زمان، سبب می‌شود تا راوی‌ها دقت بیشتری به خرج دهد و تحلیل‌ها و تعاریف عاقلانه‌تر و دور از احساس ارائه ‌کنند. پس بهترین راه این است که وقایع امروزی اکنون ثبت شوند و بعدها هم اگر فرصت شد و امکانش بود، دوباره به همان موضوع بپردازیم.

چرا با شنیدن تاریخ شفاهی، فقط به یاد دفاع مقدس یا انقلاب اسلامی می‌افتیم؟ آیا نمی‌شود ژانرهای دیگری برای تاریخ شفاهی تعریف کرد؟

این به شناخت مردم ما بازمی‌گردد و مردم ما تاریخ شفاهی را بیشتر به دفاع مقدس می‌شناسند. اشکال کار اینجاست که برایشان گفته نشده شرکتی که تازه پا گرفته هم می‌تواند تاریخ شفاهی داشته باشد. در دنیا مرسوم است که مؤسسات و نهادها تاریخ شفاهی داشته باشند؛ مثلاً‌ ماجرای شکل‌گیری یک قرض‌الحسنه یا مجموعه فرهنگی، مدارس تربیت‌محور، عملکرد مدیران موفق و حتی چگونگی ثبت یک مؤسسه یا شرکت دانش‌بنیان و پیدایش یک پیام‌رسان ایرانی و بومی هم می‌تواند تاریخ شفاهی داشته باشد.

تاریخ شفاهی پیشرفت،‌ یا فعالیت‌های علمی دوره کرونا برای کشف واکسن، یا بانوانی که به جبهه مقاومت در قالب‌های مختلف کمک کردند و مربیان نهضت سوادآموزی، همگی رده‌های مختلفی از تاریخ شفاهی هستند؛ اما چون مردم ما نشنیده‌اند، تصورشان از تاریخ شفاهی محدود به جنگ و انقلاب اسلامی است. در دنیا به این عرصه توجه بسیاری می‌شود و وقتی رصد کنیم،‌ به تاریخ شفاهی زنانی می‌رسیم که همسرانشان خلبان بوده‌اند. تاریخ شفاهی عرصه‌ای گسترده است و رده‌های مختلفی می‌شود برایش در نظر گرفت.

چالش‌های تولید آثار تاریخ شفاهی در اصفهان چیست؟

بخشی از چالش‌ها به انحصار تاریخ شفاهی در دست نهادها و ارگان‌ها بازمی‌گردد. برخی از ارگان‌های نظامی فکر می‌کنند چون این شهدا یا رزمندگان ذیل آن مجموعه از کشور دفاع کرده‌اند، فقط به افراد خودشان اجازه ثبت و تولید تاریخ شفاهی داده و فقط به آن‌ها بودجه اختصاص می‌دهند.

در واقع، ما اصلاً تاریخ شفاهی مردمی، نه به این معنا که خود مردم تاریخ شفاهی را ثبت کنند و نه به معنای تاریخ شفاهی از زبان مردم، نداشته‌ایم و بیشتر به این زمینه ارگانی نگاه کرده‌ایم. این را از دعواها و سهم‌خواهی‌هایی که دیده‌ام می‌گویم. برخوردهای بدی نیز دیده‌ام که اجازه ورود و کار به دیگر افراد داده نمی‌شود. برخی نهادها نه خودشان در این زمینه کار خوبی انجام می‌دهند، نه اجازه می‌دهند دیگران در این زمینه کار کنند.

از طرف دیگر، این‌قدر دیر به سراغ برخی موضوعات رفته‌ایم که دیگر سوژه‌ای برای مصاحبه نداریم. الان یک موضوع جذاب و حیاتی برای اصفهان در دست دارم؛ اما وقتی سراغ افراد را می‌گیریم تا به سراغشان برویم،‌ راویان از دنیا رفته‌اند یا دچار آلزایمر و فراموشی شده‌اند.

یکی از چالش‌های تلخ این است که بعضی وقت‌ها تاریخ شفاهی اصالت نداشته و صرفاً تولید و انتشار یک کتاب پرفروش و جایزه‌بگیر با سوژه‌ای خاص مهم بوده است. این مانعی بر سر راه تاریخ شفاهی است. افرادی که در اصفهان در این زمینه کار می‌کنند، به دنبال سوژه‌ها و موضوعاتی می‌گردند که خاص باشد و پرفروش شود. در این حالت،‌ شهیدی از یک روستای کوچک یا شرکتی که در یک شهرستان کوچک کار می‌کند، از چشم دور می‌ماند و تاریخ شفاهی‌اش مغفول واقع می‌شود.

در اصفهان نویسندگانی هستند که با تولید آثاری ضعیف در این زمینه، آن سوژه را دست‌خورده کرده و کتابی تولید می‌کنند که نه تاریخ شفاهی است، نه خاطره‌نگاری. نظرتان دراین‌باره چیست؟

گاهی سوژه ظرفیت کمی برای تولید کتاب مستقل نداشته است؛ ولی اگر کسی نویسنده‌ای واقعی و حرفه‌ای باشد، می‌تواند سوژه ضعیف را هم نجات دهد. عمده اشکال از جانب نویسندگانی است که نتوانسته‌اند کار مناسبی تولید کنند. مردم ما امیرکبیر و ابوعلی‌سینا یا امثالهم را به کسی می‌شناسند که او را برای اولین بار در تلویزیون دیدند یا اولین کتابش را خواندند. گاهی این‌قدر این تولیدات اولیه نامطلوب و ضعیف است که همان تولید ضعیف در ذهن مردم باقی می‌ماند و اگر بعدها هم کاری قوی تولید شود، نمی‌تواند بر آن تصور اولیه غلبه کند.

از سوی دیگر، گاهی این‌قدر گرفتار ایدئال‌گرایی می‌شویم که هیچ تولیدی برای سوژه‌های مطرح و مشهور شهرمان نداریم؛ مثل برخی از شهدای مطرح اصفهان که به‌دلیل سختگیری خانواده‌هایشان هنوز یک اثر خوب و ماندگار برایشان تولید نشده است؛ چون منتظرند یک کتاب خیلی خاص تولید شود یا نویسنده‌ای که چهره باشد به سراغشان بیاید. این مشکل دوطرفه و شبیه تیغی دولبه است.

بر این باوریم که اصفهان شهر نویسنده‌هاست؛ ولی نمی‌دانیم چرا کتاب فاخر و شاخصی در این شهر تولید نمی‌شود. خیلی از شهرها هستند که آوازه‌شان در زمان جنگ از اصفهان خیلی کمتر بوده، ولی چند کتاب شاخص توانسته آن شهر را بر سر زبان‌ها بیندازد.

اما اصفهان کتاب ویژه‌ای ندارد و قلم‌هایی که باید کار کنند، در این زمینه ناتوان بوده‌اند.
اگر در اصفهان کتاب خوبی تولید شود، دیگران برای دیده شدنش تلاش نمی‌کنند و آن را از خود نمی‌دانند. اصفهان مجمع‌الجزایر فرهنگی است و هر نهادی خودش را صاحب کار و فکر می‌داند و حاضر به حمایت از دیگر کارهای فرهنگی نیست.

برای جلوگیری از موازی‌کاری میان نویسندگان و نهادهای فرهنگی اصفهان در زمینه تاریخ شفاهی چه راه‌هایی وجود دارد؟

کارهای نکرده بسیاری در اصفهان هست.
من از سال 81 تا کنون در بحث تاریخ شفاهی کار می‌کنم و گاهی برای تولید کتاب‌هایی پیشنهادهایی می‌دادند؛ درحالی‌که برای آن موضوع کتاب‌های دیگری تولید شده بود.

راهکار اصلی برای جلوگیری از موازی‌کاری این است که به عرصه‌هایی وارد شویم که دیگران وارد نشده‌اند. در این چند سال وقتی وارد عرصه‌های جدید شده‌ایم، آن اثر دیده شده و از آن استقبال شده است.