به گزارش اصفهان زیبا؛ امامزادهها داستان درازدامنی دارند. این اماکن در قرون متمادی چنان با زیست و ادبیات مردم عجین شدهاند که بدون شناخت آنها مطالعه فرهنگ عامه ناممکن یا در نهایت ناقص است.
آداب و سننی هست که کموبیش در همه امامزادههای ایران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب اجرا میشود؛ اما گرد برخی از امامزادگان آیینهایی وجود دارد که خاص همان است و بس.
امامزاده سلطانعلی در مشهد اردهال یا مشهد قالی یکی از آنهاست. در پیوند با این امامزاده آیین قالیشویان برگزار میشود که با مفاهیم و باورهای متعددی از ایران باستان تا فرهنگ اسلامی سرشته است.
سلطانعلی کیست؟
علی یکی از فرزندان امام محمدباقر(ع) (۵۷۱۱۴ق) به حساب میآید و بررسی زندگی او با تکیه بر روایتهای شفاهی میسرتر از منابع مکتوب است. او در میان ایرانیان و خاصه اهل کاشان سلطانعلی نامیده میشود.
معروف است که دو تن از اهالی فین کاشان نزد امام محمدباقر(ع) به مدینه رفتند و از او تقاضا کردند تا برای آشنایی بیشتر و بهتر مردم با اسلام و راهورسم تشیع نمایندهای به دیارشان بفرستد. امام محمدباقر(ع) نیز پسرش، علی، را برای این مأموریت راهی کاشان میکند.
در کاشان، سلطانعلی بین فین و اردهال در آمدوشد است و مردم نیز هرگز ترکش نمیکنند و علاقهمندند که از حضورش بهره ببرند. پس از چند سال، اشتیاق هر روزه به سلطانعلی و گسترش روزافزون شیعیان در این ناحیه نگرانی حاکمانش را در پی دارد.
سر کوه اردهال قلعهای بود که حاکمش حارث، معروف به زرینکفش باریکرسفی، آن را اداره میکرد. زرینکفش به همراهی چند تن از مخالفان سلطانعلی که از نفوذ او میان مردم وحشت داشتند، با ملایمت و مهری که برآمده از ریای آنها بود، او را نزد خویش فرا میخوانند.
پس از چندی اقامت سلطانعلی در مجاورت زرینکفش، او با توجه به رفتوآمدهای پیرامون چادرش احساس ناامنی میکند و در پیامد آن تصمیم به ترک زرینکفش میگیرد. همزمان از طریق همسرش به پیروانش پیامی میدهد و درخواست کمک میکند. اما پیش از آنکه منطقه زرینکفش را ترک گوید یا سپاهی و یاری به فریادش برسد، بین او و حاکم قلعه اردهال جنگ درمیگیرد.
درگیری میان دو دسته از یکم تا دهم پاییز به درازا میکشد. در این مدت، زرینکفش هر کاری میکند تا سلطانعلی در محاصره قرار گیرد و نتواند با پیروانش ارتباط برقرار کند. در عوض، خود او از هر فرصتی برای جذب گروههای مختلف تلاش میکند.
سرانجام، سلطانعلی نه در میدان نبرد که بیرون از زمان جنگ، در مکانی موسوم به دربند اَزناوه و وقتی در نماز و نیایش بود، در پی حملات زرینکفش و سربازانش جانش را از دست میدهد.
در سوگ امامزاده
دو روز بعد از درگذشت سلطانعلی، خبر به فینیان کاشان میرسد. آنها خود را با چوب و چماق و بیل، و گریان و دلسوخته و کینخواه به پیکر سلطانعلی میرسانند و با آب روان بدن بیجانش را پاکیزه میشویند.
در باب غسلدادنش دو روایت وجود دارد: نخست آنکه بدن بیگناه او را بر یک تخته قالی میگذارند و سر نهر شازدهحسین کنونی غسل میدهند، دوم آنکه پیکر امامزاده را که بیسر و تکهپاره بود، بر فرشی میگذارند و به خاک میسپارند. سپس آن قالی پُرخون را شستوشو و چون آدمی غسل میدهند.
بههرروی، در روز سوم مرگ سلطانعلی و در مکان کنونی امامزاده، یعنی در چهلودو کیلومتری کاشان یا همان روستای مشهد اردهال، او را خاکسپاری میکنند.
اما پس از بهخاکسپردن سلطانعلی، مردم فین همچنان داغی در دل احساس میکنند که آرامشان نمیگذارد. ازاینرو، بدون سلاح خاصی و صرفا با همان چوب و چماق و بیلهایی که داشتند، به جنگ زرینکفش و دارودستهاش میروند تا به ناکسی آنها و بیمهریشان در برابر امامزاده و دیگر مهمانان مدینه پاسخی درخور دهند.
مردم فین کاشان در رسیدن به این هدفشان کامیاب میشوند و زرینکفشیها را نابود میکنند. همچنین با هم قرار میگذارند که تا روز قیامت هر سال در دومین جمعه فصل پاییز به یاد سلطانعلی آیین قالیشویان را به جای آورند و تا امروز هم خلف وعده نکردهاند.
برپایی مناسک قالیشویی
روز قالیشویی باید در «جمعه قالی» یا دومین جمعه پاییز باشد. اگر دومین جمعه سومین فصل سال با یکی از رسوم مهم مذهبی یا سیاسی همزمان شود، هیئت برگزاری قالیشویان، زمان برگزاری این آیین را کمی پیش یا پس میکند.
مردم حوالی کاشان و کویرنشینان نزدیک به این شهر نهتنها حضور در آیین یادشده را برابر با ثواب زیارت حضرت حسین(ع) در کربلا میدادند، بلکه طبق باورهای خویش آن را یکی از فرایض به حساب میآورند. مردم سراسر کشورمان نیز از شهرها و روستاهای دور و نزدیک برای تماشا به مشهد ارهال میروند.
در روز قالیشویان، مردان کاشانی و خاصه جوانترها، ابتدا از فین کوچک و سپس از فین بزرگ، با چماق و چوب به سوی امامزاده سلطانعلی حرکت میکنند. بزرگان فینی قبل از واردشدنِ چوببهدستان به بارگاه یادشده از آنان اعانه میگیرند.
سپس مردان حاضر با همان دستافزار خویش «یاحسین»گویان از صحنهای مختلف به مزار سلطانعلی داخل میشوند. در آنجا شماری از مسئولان محلی و غیرمحلی به استقبالشان میآیند. سپس پیر یا ملایی مصیبت سیدالشهدا سر میدهد.
در همین زمان، اعانههای جمعشده را یکی از ریشسپیدان فینی به خادمان آستانه میدهد و از آنها قالی مخصوص امامزاده سلطانعلی را تقاضا میکند. آن تخته قالی که با پارچهای سیاه پوشانده شده است، به خدمت دوستداران سلطانعلی تقدیم میشود.
با دیدن قالی، مردم به شور میآیند و هلهله و هیاهو به راه میاندازند. بعد با ندای «یاحسین» و به حالت «قدمسعی»، یعنی شتابناک و پرجوشوخروش، آن قالی را به نهر شازده حسین میبرند. این حرکت را تمثیلی از جستوجوی طاقتفرسای آب از جانب هاجر در سرزمین مکه میپندارند.
بعد از مرحله نهر شازده حسین، مردی که نه پیر باشد و نه جوان، سوار بر اسب به حاملان قالی ملحق میشود. این مرد سوارکار کاشانی جانمازی دارد در دستانش که نمادی از سجاده سلطانعلی به حساب میآید.
پس از واردشدن سوارکار که همانند اجدادش به «جانمازدار» شهره است، علمداران به صحنه میآیند. آنان پرچمی سبز دارند و از روستای خاوه هستند. این بار چوببهدستان به دنبال پرچم و با آوای «اللهاکبر» و «حسین، حسین» پیش میروند. اطراف آنها نیز مراسم قربانی گوسفند و گوساله از طرف نذرداران برگزار میشود.
سپس چوب و چماقبهدستها در حق سلطانعلی ثنا و دعا میخوانند و قاتلان حضرت حسین(ع) و زرینکفش را نفرین میکنند. سرانجام، با همان شوریدگی و داغداری و کینخواهی قالی نمادین امامزاده سلطان را با ضربههای پیدرپی دستافزارهای خود میشویند و آن را به امامزاده برمیگردانند.
اما بازگرداندن قالی نیز طی رسومی، در واقع پس از چرخاندن آن در مقبره سلطانعلی و چندی کشمکش با گیرندگان قالی و خودداری از تحویلدادن آن برپا میشود. در واقع، مدتی زمان نیاز است تا سرانجام راضی به واگذاری قالی و دلکندن از آن شوند.
بعد از «جمعه قالی»، «جمعه هفته قالی» یا «جمعه نِشَلْگیها» برگزار خواهد شد. نشلگیها از مردم پیرامون مشهد اردهالاند که چون پدرانشان در گذشته با تأخیر خود را به پیکر بیجان سلطانعلی رساندهاند، آنان نیز با دلی آکنده از اندوه و حسرت یک هفته دیرتر به بارگاه امامزاده میآیند و اینگونه خود را از روز اصلی آیین قالیشویان محروم میکنند.
روی دیگر قالیشویان
همزمان با آیین اصلی قالیشویان، مردم کاشان و دیگر مناطق دور و نزدیک به امامزاده رو میکنند. دعاخوانی و یاد اهلبیت(ع) و نیایش پروردگار را از یاد نمیبرند و درمان دردها و گشایش سختیهای زندگی را از آنان طلب میکنند.
زن و مرد و کودک، همنشین یکدیگر میشود و خوراکیها و نوشیدنیهای گوناگونی را از جمله نذورات و خصوصا وعده ناهار روز قالیشویان را دورهم نوش جان میکنند.
قالیشویان فراتر از تأثیرات معنوی و روانی و اجتماعی خود، از جنبه اقتصادی نیز بر زیست مردم اثرگذار است. هرساله یکیدو روز قبل از «جمعه قالی» تا یک هفته بعد از آن، بازاری مکاره یا موسمی پیرامون امامزاده سلطانعلی شکل میگیرد. کاسبان از نقاط دور و نزدیک در این بازار حاضر میشوند و کالاهای متنوعی را در آن عرضه میکنند.
مردم یا زائران به خرید از آن بسیار مشتاقاند، زیرا تهیه کالا از بازار سلطانعلی را مبارک و خوشیمن میدانند. آنها علاقهمندند وسیلهای از بازار قالیشویان بخرند و به خانههایشان ببرند. برای نمونه، تکهای جهیزیه از این بازار میخرند و با دخترانشان به خانه بخت راهی میکنند و این را به فال نیک میگیرند.
هنرها و بازیها و سرگرمیهای مختلفی نیز، مانند تعزیه، دوروبر همین بازار رواج و مشتری دارد. در کتاب «قالیشویانِ» علی بلوکاشی تصاویر متعددی از این بازار مکاره گرد آمده است.
به غیر از آن، در جلد اول «دانشنامه تصویری آیینهای ایرانی» که به کوشش عدهای از نویسندگان و عکاسان فراهم آمده (نشر افکار جدید _ ۱۳۹۹)، تصاویر رنگی و پرشماری از مناسک مدنظر و حواشی آن، چون بازارش، یافتنی است.
درک رفتار مردم در قالیشویان و ریشهیابی آیین آن جز با شناخت تاریخ و فرهنگ کهن ایران و شیعه ممکن نیست. خاستگاههای این آیین پیوندی نزدیک با فرهنگ سوگواری میان ایرانیان دارد، از گریستن برای سیاوش گرفته تا موییدن برای شهدای کربلا بر این سنت دیرپای اثر گذاشته است.
حتی برخی مردمشناسان و پژوهندگان، قالیشویان را خلف آیینهای باستانی میدانند: برای مثال جشن مهرگان که در شانزدهم مهر برگزار میشد یا سنت ستایش تیرگان و ناهید که آن را سیزدهم تیر به جا میآوردند. خاصه آنکه مشهد اردهال را یکی از نیایشگاههای کوهستانی تاریخ ایران میدانند که این ویژگیاش در نام آن نیز بازتاب یافته؛ چراکه اردهار یا اردهال به معنی «رشتهکوه مقدس» است.
به هر روی، قالیشویان با هر ریشه و رگه و ردی جزئی جدانشدنی از تاریخ و فرهنگ مردم کاشان و البته همه ایران است. این مراسم جزو میراث ناملموس ایران در یونسکو ثبت شده است. گفتنی است که امامزاده احمد در اصفهان نیز فرزند سلطانعلی در کاشان است.
منابع:
بلوکاشی، علی، «قالیشویان، مناسک نمادین قالیشویی در مشهد اردهال»، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1379
ذکائی، رحمتالله، «مشهد اردهال»، مرکزی: کمیته ملی پیکار با بیسوادی، 1355
برای آشنایی با آداب قالیشویان چه بخوانیم؟
اگر در منابع جستوجو کنیم، بین تواریخ قدیمی که دستاول هم به آنها میگویند، کتابی جامع در باب قالیشویان یافتنی نیست. هرکدام مطالبی کوتاه و جزئی دارند، اما مستقل دغدغه این آیین را نداشتهاند.
«تاریخ قم» (نشر توس _ ۱۳۶۱) اثر مورخ سدههای چهارم و پنجم قمری، محمدبنحسن قمی، و «النقض» (نشر انجمن آثار ملی ۱۳۵۸) نوشته عالم شیعی قرن ششم قمری، عبدالجلیل قزوینی رازی در شمار قدیمیترین آن کتب قرار میگیرند.
نویسندگان معاصر نیز آثاری پدید آوردهاند؛ کتابچه «تذکره سلطانعلی بن امام محمدباقر و محمد هلال بن علی علیهاالسلام» (دارالتحریر قدرت ۱۳۸۴) بهقلم عزیزالله امامت کاشانی یکی از آنهاست که نه با تمرکز بر رسم قالیشویان، بلکه با تأکید بر زندگانی سلطانعلی نگارش یافته است.
در میان آثار جدیدتر که به آیین یادشده جدیتر نظر کردهاند، یکی «مشهد اردهال» (نشر کمیته پیکار با بیسوادی _ ۲۵۳۵) است که ۳۴ صفحه بیشتر ندارد. این کتابچه اثری از رحمتالله ذکایی است.
کتابی دیگر که جامعترین و تحلیلیترین اثر در باب واقعه مذکور به حساب میآید، کاری از علی بلوکاشی، پدر مردمشناسی ایران است که با عنوان «قالیشویان: مناسک نمادین قالیشویی در مشهد اردهال» (دفتر پژوهشهای فرهنگی ۱۳۷۹) منتشر شده. «قالیشویانِ» بلوکاشی در ۱۰۳ صفحه پدید آمده و به علت نظر به روایتهای شفاهی، ضمن مراجعه به آثار مکتوب، دارای اهمیت است.
یادداشت حاضر با بهرهمندی از کتابهای ذکایی و بلوکاشی نوشته شده است. همچنین در ادامه متن از یک دانشنامه تصویری یا کتابی مصور هم یاد میشود که برای آشنایی با این رسم، دیدنی و خواندنی است.