یادداشت اخیر دکتر رنانی و نگاهی که او به انتخاب مردم داشته است، چیز جدیدی نیست. ما در روشنفکران غربزده، این نوع تحلیل و نگاه را که برخاسته از نوعی خودشیفتگی و خلسه نارسیستی است، دیده بودیم.
اینها فکر میکنند مردم همیشه باید مثل آنها فکر کنند. اگر اینطور فکر کردند، نشانه پیشرفتهبودن و مترقیبودن آنهاست؛ و الا عقبافتاده و دهاتی میشوند. ریشه این مسئله برمیگردد به اینکه اینها که تلقی خودشان این است که دم از انسانگرایی میزنند، درواقع دم از فردگرایی میزنند. فردگرایی به خودگرایی ختم میشود. تمام شعارهای اینها پیرامون انسان درنهایت ختم میشود به تمنیات خودشان.
بر کسی پوشیده نیست که فرهنگ اصفهان و مردم اصفهان، فرهنگ فاخری است؛ مسلما بیعیب هم نیست. قاعدتا قابلنقادی است؛ اما مهم این است که نقادی توسط چه کسی؟ امثال آقای رنانی متأسفانه به خودشان اجازه میدهند در هر موضوعی اظهارنظر کنند و این پرگویی، موجب پرخطایی است. طبق قواعد جهان مدرن، انسان مدرن حق دارد در خصوص هر موضوعی حرف بزند؛ اما آیا ازلحاظ اخلاقی هم میشود درباره هر چیزی حرف زد؟ پاسخ، قطعا منفی است.
این نقطهضعف و به قول ایرانیها، چشم اسفندیار این افراد است. آقای رنانی فرهنگ اصفهان را نشناخته است. او باید در اولینفرصت، از مردم اصفهان عذرخواهی کند و دیگر پیرامون هیچ فرهنگی، به خودش اجازه اینطور صحبتکردن را ندهد. جا دارد اهالی دانشگاه هم از این رفتار زشت در خصوص فرهنگ و مردم یک شهر، اعلام بیزاری کنند.





به نظرم اومد این یادداشت یه یادداشت شفاهی شتابزده ست.