واکاوی نقش سیاسی‌اجتماعی مردم در خطبه‌های امام‌حسین(ع) در کربلا؛

خطبه‌هایی که شنیده نشد

رجوع به خطابه‌های امام حسین(ع) در واقعه عاشورا از چندمنظر مهم است. در واکاوی خطبه‌های سیدالشهدا می‌توان زوایای دقیق این واقعه عظیم تاریخی را بدون دخالت پیش‌فرض‌های ذهنی مورخانی که با گرایش‌های مختلف سیاسی و عقیدتی به نقل این حادثه پرداخته‌اند، بررسی کرده و اندیشه‌های ناب سیاسی امام حسین(ع) را به‌درستی شناسایی کرد

تاریخ انتشار: ۱۲:۳۴ - یکشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۳
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
خطبه‌هایی که شنیده نشد

به گزارش اصفهان زیبا؛ رجوع به خطابه‌های امام حسین(ع) در واقعه عاشورا از چندمنظر مهم است. در واکاوی خطبه‌های سیدالشهدا می‌توان زوایای دقیق این واقعه عظیم تاریخی را بدون دخالت پیش‌فرض‌های ذهنی مورخانی که با گرایش‌های مختلف سیاسی و عقیدتی به نقل این حادثه پرداخته‌اند، بررسی کرده و اندیشه‌های ناب سیاسی امام حسین(ع) را به‌درستی شناسایی کرد.

این موضوع آنگاه اهمیت مضاعف پیدا می‌کند که بدانیم گزارش‌های تاریخی نه‌چندان‌واحــدی در خصوص چگونگی وقوع این رخداد موجود است و اختلاف‌های متعددی در مقاتل امام‌حسین(ع) مشاهده می‌شود؛ لذا بررسی و تحلیل متن خطابه‌های اباعبدالله با روش‌های زبان‌شناختی و معناشناسی می‌تواند لایه‌های درونی این واقعه و نیز اهداف حقیقی امام‌حسین را روشن‌تر کند.

شرایط سیاسی، فرهنگی اجتماعی دوران امام‌حسین(ع)

منشأ ایجاد بافت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه آن دوران را که زمینه‌ساز وقوع واقعه کربلا بود، می‌توان در جابه‌جایی قدرت، زیرپاگذاشتن اصل ولایت و گرایش به‌سوی امویان در نیمه اول قرن اول دانست.

فتوحات مسلمین به فرماندهی یزیدبن ابوسفیان در شام و نیز دوره امارت معاویه بر این منطقه، نفوذ امویان در آنجا را تثبیت و پشتوانه‌های سیاسی لازم را برای حکمرانی معاویه به‌عنوان یکی از مدعیان قدرت فراهم کرد؛ علاوه بر این، برخورداری والیان اموی از حمایت خلیفه دوم و به‌خصوص خلیفه سوم بر تثبیت قدرت سیاسی آن‌ها افزود.

تقابل علی‌بن‌ابیطالب(ع) و دیگر خلفا، چالش‌های فکری و عقیدتی را گسترش داد و بر نگرش مردم در خصوص مقام خلیفه مسلمین و حتی آموزه‌های دینی تأثیر
گذاشت.

معاویه در عرصه فرهنگی نیز برخی از سنت‌های عربی همچون نسب‌شناسی، قصه‌گویی و… را احیا کرد و زمینه ترویج و گسترش آن‌ها را فراهم آورد. ازسوی‌دیگر، او ظواهر دینی را حفظ می‌کرد و بدین ترتیب از برخورد و اعتراض صحابه درامان می‌ماند؛ اما با روی‌کارآمدن یزید و بی‌توجهی او به دین و حتی ظواهر آن، تعارض فکری میان خلیفه، بزرگان صحابه، مخالفان یزید و در رأس آن‌ها امام‌حسین(ع) شدت گرفت.

در چنین وضعیتی بود که مردم کوفه نیز مجالی برای تحقق خواسته‌های خود یافتند و از امام حسین(ع) دعوت به‌عمل آوردند. اجابت دعوت کوفیان و حرکت سیدالشهدا به‌سوی کوفه و شدت عمل خلیفه اموی و والیان او در برخورد با نواده پیامبر(ص) واقعه جان‌سوز کربلا را رقم زد و خطابه‌های سید الشهدا در چنین وضعیتی ایراد شد.

خطابه‌های امام‌حسین(ع) در کربلا

پس از ورود سیدالشهدا به کربلا، ابن‌زیاد محدودیت‌های متعددی را برای امام‌حسین(ع) و خانواده ایشان منظور کرد و مرحله‌به‌مرحله بر شدت آن افزود؛ ابتدا از طریق اعزام سپاهی به فرماندهی حربن یزید ریاحی و سپس با ورود عمربن‌سعد و شمربن‌ذی‌الجوشن به صحنه کارزار کربلا. امام‌حسین در این ایام خطاب به فرماندهان ابن زیاد و سپاهیان تحت امر او خطابه‌هایی ایراد کردند که با واکاوی متن این خطابه‌ها می‌توان به هدف اصلی ایشان از آمدن به سمت عراق و سرزمین کربلا دست یافت؛ همچنین شرایط جامعه آن روز و نقش سیاسی مردم در آن بهتر نمایان می‌شود.

موثق‌ترین منبع در نقل گزارش‌های تاریخی واقعه کربلا، روایات منقول از ابومخنف در کتاب تاریخ طبری است. بنا برگزارش او، امام‌حسین(ع) در بازه زمانی مذکور حدود پنج خطبه در کربلا شامل خطابه امام در مواجهه با سپاهیان به فرماندهی حربن‌یزید ریاحی، خطابه سیدالشهدا به سپاهیان حر، خطابه ایشان به یاران خود و اصحاب حر، خطبه امام در منزلگاه ذی‌حسم و خطابه سیدالشهدا به سپاهیان کوفه در روز عاشورا و در آستانه نبرد است.

در تمامی این خطبه‌ها مردم مخاطب اصلی هستند. هرچند این خطبه‌ها در ظاهر خطاب به سپاهیان یزید که در جریان واقعه کربلا حاضر بودند، ایراد شد، استفاده از عبارت «ایهاالناس» و واژه «الناس» و ضمائر و مفاهیم همچون ضمیر «کم» که بیش از ۵۰ بار در این خطابه‌ها تکرار شده و مرجع آن الناس هستند، نشانگر آن است که مخاطبان امام در گستره‌ای فراتر از سپاه حاضر در صحنه نبرد بوده‌اند.

مثلاً ایشان ضمن سرزنش مردم کوفه درخصوص بی‌ثباتی در تصمیم‌گیری‌های خود، پیام ثبات در تصمیم‌گیری‌های سیاسی را برای مردم هر عصر و زمانه‌ای بیان می‌کرد. مخاطب بودن مردم به‌صورت مکرر در این خطابه‌ها نشان از جایگاه ویژه مردم در نقش‌آفرینی‌های سیاسی‌اجتماعی جامعه دارد.

امام‌حسین(ع) حتی در خطابه سوم خود که مشتمل بر عدول حاکمیت از قوانین الهی و سنت نبوی است، همچنان بر حضور و نقش مردم در برابر حاکمان و نقد عملکرد آنان تأکید کرده‌اند.

به‌عنوان‌نمونه، ایشان در اولین خطبه خطاب به سپاهیان حر چنین فرمودند: «ای مردم! این اتمام‌حجتی است در پیشگاه خداوند و مسلمانان حاضر. من خود به‌سوی دیار شما نیامدم؛ مگر آنکه نامه‌های شما به دستم رسید و فرستادگانتان به سویم آمدند و گفتند که به‌سوی ما بیا؛ چراکه ما پیشوایی نداریم؛ بدان امید که خداوند به‌وسیله تو ما را در مسیر هدایت گردآورد. اگر همچنان بر دعوت خود باقی هستید، اکنون آمده‌ام؛ بنابراین اگر با من پیمان و میثاق‌های محکم می‌بندید، به‌گونه‌ای که مایه اطمینان خاطرم شود، با شما وارد شهرتان می‌شوم. اگر چنین نکنید و از آمدنم به این دیار ناخشنودید، به مکانی که از آنجا آمده‌ام، بازمی‌گردم.»

امام‌حسین(ع) خطاب به سپاهیان کوفه در روز عاشورا و در آستانه نبرد نیز فرموده‌اند: «ای مردم! گفتار مرا بشنوید و شتاب نکنید تا آنچه حق شماست بر من از اندرز و موعظه، شما را بدان پند دهم و عذر خود را در حرکت از مکه به‌سوی شما بیان کنم. پس اگر از در انصاف درآیید و عذر مرا بپذیرید، البته نیک‌بخت می‌شوید و دیگر راه مقاتله و جنگ با من بر شما بسته می‌شود و اگر عذر مرا نپذیرید و حجت مرا کافی ندانید، پس در آن هنگام رأی خود و شریکانتان را روی‌هم گرد آورده تا اینکه کار و امرتان بر شما پوشیده نماند؛ سپس بدون هیچ مهلتی به من بپردازید و کار خود را یکسره کنید. بدانید که صاحب‌اختیار و ولی من خداست که قرآن کریم را فرستاد و او زمام امور مردمان صالح را در دست دارد.»

سپس سیدالشهدا حمد خدای را به‌جا آورد و ثنای او بگفت و درود بر پیغمبر فرستاد و پس‌ازآن فرمود: «اول نسب مرا در نظر آورید و ببینید من کیستم؛ سپس به افکار خود مراجعه کنید و آن را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید و ببینید کشتن من برای شما سزاوار است و حرمت و پاره کردن حرمت من بر شما جایز است؟

مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر وصی پیغمبر و پسرعموی او که اول‌مؤمن و تصدیق‌آورنده به رسول‌الله و به آنچه از جانب خدا بر او نازل شده بود، نیستم؟

مگر حمزه سیدالشهدا، عموی پدر من نیست؟ مگر جعفر که با دو بال خود در بهشت پرواز می‌کند، عموی من نیست؟ مگر به شما چنین گفتاری از رسول خدا درباره من و برادرم نرسیده است که فرمود: “هذان سیدا شباب أهل الجنة”؛ “این دو نفر سید و آقای جوانان بهشت هستند؟” اگر مرا در این گفتار تصدیق دارید و بدانید که من راست می‌گویم، سوگند به خداوند از وقتی‌که دانسته‌ام خداوند دروغ‌گو را دشمن مبغوض شمرده است، سخن دروغی را بر زبان نیاورده‌ام. اگر گفتار مرا باور ندارید و این کلام را تکذیب می‌کنید، اینک در میان شما کسی هست که شما را خبر دهد از جابربن‌عبدالله انصاری و ابوسعید خدری، سهل‌بن سعد ساعدی، زیدبن ارقم و انس‌بن مالک؟ سؤال کنید تا آنان به شما خبر ‌دهند که روزی رسول خدا درباره من و برادرم آن‌چنان فرموده است. آیا این مانع و حاجز از ریختن خون من نمی‌شود؟»

با واکاوی متن این پنج خطبه که به‌منظور رعایت اختصار به بخشی از آن‌ها اشاره شد، مشخص می‌شود مفاهیمی همچون بی‌ثباتی مردم در تصمیم‌گیری، شناساندن حقیقت به مردم، نقد حاکمیت، پرهیز مردم از انفعال اجتماعی و تذکر برای دوری از شتاب‌زدگی در تصمیم از عناصر اصلی خطابه‌های امام‌حسین(ع) در کربلاست و جزو پرتکرارترین مفاهیم به‌شمار می‌رود که در ادامه، به شرح برخی از آن‌ها می‌پردازیم.

بی‌ثباتی و تعادل‌نداشتن در تصمیم‌گیری

یکی از معضل‌های رفتاری مردم کوفه در جریان نهضت عاشورا بی‌ثباتی آن‌ها در تصمیم‌گیری‌های سیاسی بود که به‌طور مکرر در خطابه‌های امام‌حسین(ع) بدان اشاره شده است.

خطابه‌های امام با نظم منطقی و معنایی میان مطلع و مقطع ایراد شده‌است و لذا استفاده متعدد ایشان از واژه‌ها و عبارت‌هایی که به عدم تعهد مردم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی اشاره دارد، پیمان‌شکنی مردم را به طور واضح و آشکار نشان می‌دهد.

کاربرد واژه‌هایی همچون تسلیم حق نشدن، یاری نکردن و تنها گذاشتن امام بر اوج عهدشکنی کوفیان اشاره دارد. سید الشهدا در این خطبه‌ها، درخواست و دعوت اولیه مردم از امام برای حضور در عراق و سپس عهدشکنی و نادیده‌گرفتن درخواست اولیه را بار‌ها مطرح کرده‌اند؛ لذا می‌توان گفت که ثبات مردم در تصمیم‌گیری‌ها یکی از اصول مهم در اندیشه سیاسی امام‌حسین(ع) محسوب می‌شده است.

نقد حاکمیت نامشروع

امام‌حسین(ع) در خطابه سوم خویش در کربلا و در حضور یاران حر و سپاهیان او از نقش سیاسی مردم در نقد حاکمیت سخن گفت. ایشان با استناد به حدیثی از پیامبر(ص)، مشخصه‌ها و نشانه‌های حاکمیتی را که مستلزم نقد است، چنین بیان کرد:

«ای مردم! پیامبر خدا(ص) فرمودند: “هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهی را شکسته و با سنت رسول خدا (ص) مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ستم رفتار کرده و او با زبان و کردارش با وی به مخالفت برنخیزد، سزاوار است خداوند او را (در دوزخ) در جایگاه آن سلطان ستمگر بیندازد.” هان ای مردم! این گروه (بنی‌امیه) به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروی خداوند سرپیچی کرده‌اند، فساد را آشکار ساخته و حدود الهی را تعطیل کرده‌اند. آنان بیت‌المال را به انحصار خویش درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمرده‌اند و من (که فرزند رسول خدایم) به قیام برای تغییر این اوضاع، از همه‌کس سزاوارترم. نامه‌های شما به دستم رسید و فرستادگانتان با شنیدن خبر بیعت شما به نزدم آمدند (و گفتند) که شما با من پیمان بسته که مرا در برابر دشمن تنها نخواهید گذاشت. اکنون اگر به بیعت خود وفادار ماندید، به رشد و کمال خود دست یافته‌اید، من حسین‌بن‌علی(ع) و فرزند فاطمه، دختر رسول خدایم. من در کنار شما و خاندانم در کنار خاندان شماست. اسوه و الگوی شما من هستم… . »

حساسیت مردم و واکنش آنان در برابر رفتارهای حاکم، در جای‌جای این خطبه و حدیث منقول از پیامبر(ص) به چشم می‌خورد. در این بیانات هرگونه سکوت، انفعال و بی‌توجهی در این زمینه تقبیح شده است؛ چراکه سکوت و رفتار منفعلانه باعث استمرار ستم و اعمال خلاف قانون الهی و سنت نبوی توسط حاکمان است؛ لذا بی‌تفاوتی ‌به عملکرد حاکمان از مهم‌ترین پیام‌های این خطابه است.

از واکاوی خطبه‌های امام‌حسین(ع) در کربلا به دست می‌آید که ایشان بر نقش‌آفرینی سیاسی مردم در جامعه تأکید وافر داشته‌اند و ضمن سرزنش مردم برای بی‌ثباتی در تصمیم‌گیری‌ها، آن‌ها را به شناخت حق که سبب استواری تصمیم و اراده و عزم است، دعوت کرده‌اند.

از منظر امام‌حسین(ع) شناخت حق نباید با شتاب و احساسات حاصل شود؛ بلکه از طریق رشد خرد، تفکر، تأمل و دقت به‌دست آید.

از منظر امام‌حسین(ع) شناخت حق، امکان حضور آگاهانه مردم در عرصه‌های مختلف جامعه و مشارکت سیاسی را فراهم می‌آورد و مشارکت فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم، خود مانعی جدی در برابر عملکرد نادرست حکام خواهد بود؛ چراکه مردم با نقد عادلانه حاکمیت از عدول او از قوانین الهی و سنت نبوی جلوگیری می‌کنند و از این طریق، اصلاح حاکمیت امکان‌پذیر می‌شود.