به گزارش اصفهان زیبا؛ آب در کوزه و ما تشنهلبان دور جهان میگردیم! این حکایت بسیاری از روستاها و محلههای شهری ماست که بهرغم داشتن مساجد بزرگی که مردم با اعتقاد و ایمان خود بنا کردهاند و با زیبایی هرچهتمامتر با هنر بومی آن روستا و شهر توسعه دادهاند، از کمبود مدرسه و امکانات آن گله دارند. جالبتر اینکه از آن سو نیز سالهاست مساجد ما دیگر حال و هوای دهه شصت و هفتاد را ندارد و ائمه جماعت با همه تلاشی که میکنند، نگران هستند که بهدلیل کمبود مخاطب، از بهرهوری پایینی در محله برخوردار شوند. این نگرانی وقتی به «نسل زد» میرسد، بیشتر نیز میشود؛ زیرا نهتنها اکثر آنها از فضای سالم تربیتی مسجد دور هستند؛ بلکه فضاهای معمولا ناسالم مجازی با گوشیهای هوشمند در اختیار آنها قرار گرفته و درواقع، ذهن آنها را در اختیار کارتلهای بزرگ فرهنگی جهان قرار داده است.
خدا را شکر بسیاری از مساجد شهری به این نتیجه رسیدهاند که برای اثرگذاری بیشتر در زندگی روزمره و شخصیت اجتماعی مخاطبان، باید امتداد خود را در نهادهای محلهای پیدا کنند؛ از این رو فارغ از فضای اصلی و مقدس مسجد که برای نماز در نظر گرفته شده، باشگاه ورزشی، فروشگاه، کانون فرهنگی، نمایشگاه و گالری، کتابخانه و کارگاه و مانند آن را به صورت اقماری پیرامون خود ایجاد و اداره میکنند. اما تعداد کمی هستند که از فرصت تأسیس مدرسه هم استفاده میکنند و خیل عظیم کودکان محله را هرروزه با بستر مناسب آموزشی و تربیتی، مهمان مسجد میکنند. از آنجا که ممکن است درباره این خلاقیت آموزشی در کشور ما سوءبرداشت شود، خوب است یک بار بهصورت شفاف و در سه قسمت در خصوص آن گفتوگو کنیم.
1. تربیتی: اگر بپذیریم که مدرسه مطلوب باید نزدیکترین تجربه واقعی را برای رشد دانشآموزان در عرصههای مختلف فراهم کند، تجربه تربیتی دانشآموز در هیچ کجا مانند مسجد به واقعیت نزدیک نیست. مسجد، کانون اجتماع مسلمانان و قلب تبپنده ایمان در هر محله است که اگر درست کار کند، تربیت یک محله را تأمین میکند. دقیقا از لوازم همین تربیت محله نیز، ارتباطگیری دائم با نسل بعد است که با ارائه خدمات برای رشد آنها در قالب متنوع، بهویژه مدرسه فراهم میشود. اما اشتباه نکنیم؛ قرار نیست مسجد یک فضای پاستوریزه برای تربیت باشد. اتفاقا تفاوت مدرسه با مدارس بهاصطلاح اسلامی در این است که افرادی که به آن رفتوآمد میکنند، انسانهای سالم اما فیلترنشدهای هستند و این هر دو ویژگی، یعنی سلامت انسانها و فیلترنشدهبودن آنها به نفع دانشآموزان است تا تجربه واقعی اما کمریسک از جامعه داشته باشند.
2.آموزشی: فارغ از بحث ما، آموزش میتواند چند منبع داشته باشد: کتاب، تفکر در خود، پروژه عملی، الگوی انسانی و محیط آموزنده. جالب است که مساجد، بستری برای عمل به کتاب درسی و تفکر در خود کنار انسانهای الگو در یک محیط اجتماعی واقعی است؛ زیرا:
چه بهتر که مسجد ما بزرگ و دارای زمین وسیع برای تأسیس مدرسه اقماری باشد و حتی از فروشگاه، باشگاه، گالری و سایر فضاهای اقماری مسجد برای کلاسهای عملی دانشآموزان استفاده شود؛ اما حتی در مساجد کوچکتر نیز فضای صحن و شبستان کناری آن در ساعات متعددی کاملا در اختیار دانشآموزان معدود قرار گرفته، فضاسازی و تقسیم میشود.
افرادی که به آن رفتوآمد میکنند، هر یک با تخصص، حرفه و بنگاه اقتصادی خود میتوانند با محوریت و درخواست امام جماعت، فرصت مناسبی برای حرفهآموزی دانشآموزان فراهم کنند؛ از تولید ترشی خانگی برای فروش و دوخت کیف و پارچه تا حضور در کارگاه نجاری و فروشگاه پوشاک. این تنوع، به نوبه خود میتواند استعدادسنجی دانشآموزان را با کمترین هزینه رقم بزند.
مسجد بستر مناسبی برای نمایش و فروش محصولات و خدمات دانشآموزان است. اگر این محصولات، متناسب با نیاز خود مسجد تولید شود، خرید آن توسط هیئت امنا انجام میشود. یکی از این خدمات، بنای فضاهای آموزشی و تربیتی متنوع در حاشیه شبستان اصلی است.
مسجد بهعنوان یک نهاد اجتماعی واقعی، فرصتی برای مسئولیتپذیری و نقشآفرینی دانشآموزان در کنار بزرگترهاست. از تعمیر وسایل، خرید تجهیزات و مسئولیت فضاها تا پذیرایی و آشپزی و برگزاری مراسم.
این چهار ویژگی موجب میشود تأسیس مدارس در مساجد یا بهعنوان اقمار آن، علاوه بر اینکه منابع آموزشی ما را به پروژه عملی، محیط آموزنده و مانند آن توسعه میدهد، خدمتی به مسجد و محله نیز باشد؛ زیرا اولا استفاده بهینه با بیشترین مخاطب از فضاها و زمانهای کماستفاده در مسجد انجام میشود و ثانیا دانشآموزان از همان ابتدای تحصیل با مشاغل اصلی در محله و شهر خود آشنا میشوند، در سالهای بعد میتوانند به توسعه آن با رویکرد بومی کمک کنند. البته نباید از این مسئله غافل شد که همین ویژگی نباید کودکان ما را در حد و حدود امکانات محله محدود کند؛ بلکه صرفا بهعنوان یکی از فرصتها به آن نگریسته شود.
3. اداری: سوءبرداشت آخر مربوط به مسائل اداری است.
مسجدیها، خودشان میتوانند معلم دانشآموزان مدارس مسجدمحور باشند و امام جماعت نیز میتواند بر کار این مدرسه نظارت کند؛ اما این مدرسه برای اینکه کیفیت داشته باشد و به اهداف بالا برسیم، اولا نیازمند کادر تماموقت، دستکم شامل مدیر و معاون اجرایی است، ثانیا اولیای دانشآموز نیز باید شهریهای متناسب با خدمات این مدرسه پرداخت کنند و ثالثا نباید برای سودآوری بیشتر، تعداد دانشآموزان ثبتنامی را فراتر از فضاهایی که در اختیار دارد افزایش دهد.
مدرسهای که ذیل مسجد فعالیت میکند، الزامات اداری آموزش و پرورش را دارد؛ اما اختیاراتی هم با توجه به شیوه خاص اداره آن در مسجد با مدیریت ستاد مرکزی مدارس مسجدمحور فراهم میشود؛ مثلا ساعت فعالیت مدرسه در ماه رمضان میتواند با صلاحدید اولیا کاملا تغییر کند، ساعت نماز دانشآموزان با مسجد متناسبسازی شود یا بسیاری از ساعات آموزشی آن بهدلیل برنامههای مسجد به کارگاههای عملی در خارج از آن اختصاص یابد.
سخن آخر
حدود 200 مدرسه مسجدمحور برای رسیدن به الگوی مطلوب خود در کشور راه تقریبا بلندی در پیش دارند؛ اما یک ابتکار بومی، قابلتأمل و دارای تمایزات ویژه نسبت به مدل رسمی و وارداتی است که در حال ترکیب الگوی مکتبخانههای قدیم با مدارس امروزی است.