به گزارش اصفهان زیبا؛ رسیدن به آرامش تنها و مهمترین رسالت انسانهاست. زیرا تا زمانیکه ما به آرامش نرسیم، به هیچ عنوان نمیتوانیم مادر خوب، پدر خوب، کاسب خوب، همکار خوب و یا فرزند و دوست خوبی باشیم.
وقتی آرامش نداریم؛ از درون دچار نوسان و بهم ریختگی هستیم و قطعاً از بیرون نمیتوانیم همراه خوبی باشیم. یک قابلمه زیبای گرانقیمت و خوشرنگ، هر قدر هم زیبا باشد، وقتی یک غذای کپکزده بدبو را در خود داشته باشد، به هیچ عنوان نمیتواند به عنوان یک ظرف غذا سر سفره آورده شود.
در ادامه به راهکارهای مناسب برای رسیدن به آرامش با نظر محمد علی شهبازی، مدرس دورههای رشد فردی اشاره میکنیم:
خودت را بپذیر
همانطور که هستی، باش. فرض کنید من رنگ زرد را دوست دارم، بین غذاها، از قرمه سبزی چندان خوشم نمیآید. مسافرت به بناهای تاریخی را نسبت به طبیعت ترجیح میدهم، شبها آرامش ذهن من بیشتر از صبحهاست، غذای حاضری را بیشتر از پختنی میپسندم و سکوت را بهتر از حرف زدن و…
حال بر فرض دوست من نظرش مغایر با اینهاست.
فکر میکنید کدام ما بد هستیم و کدام خوب؟؟ رفتار من بهتر است یا دوستم؟…
باید بدانید نه من بد هستم، نه دوستم که از رنگ زرد متنفر است، فقط ما دو تا آدم متفاوت هستیم.
باید به این باور رسید که همان اخلاقی که تو داری و به آن پایبندی اما همسرت یا همکارت میگویند خیلی بد است، بد نیست، این رفتار برای آنها ناپسند است(البته منظورم رفتارهای درستی است که بقیه دوست ندارند، نه رفتارهای نازیبا). برای مثال تو سکوت را ترجیح میدهی ولی آنها میگویند چرا مثل آدمهای لال هستی!
از این رو خودت را همین جوری که هستی بپذیر، عاشق خودت باش و بدان خداوند تو را به بهترین حالت ممکن خلق کرده است، چراکه در غیر این صورت نظم طبیعت کل جهان دچار خدشه میشود.
سمپاشی کن
تا حالا ساقه گلهای محمدی را در فصل بهار دیدهای؟ دقت کردی چقدر شته به آن ساقهها چسبیده و آیا میدانید شتهها از ساقه آن گل تغذیه میکنند و با این کار از رشد گل کم میکنند.
تا حالا فکر کردی شتههای زندگی تو چه چیز و یا چه کسانی هستند، همان چیزها و همان افرادی که آرامش تو را دارند کم میکنند، همان چیزها و یا افرادی که چسبیدند به تو و رهایت نمیکنند. بنابراین اگر میخواهی به آرامش برسی، شتههای زندگیت را بشناس و آنها را از خودت دور کن.
بعضی از شتههای زندگی ما عبارتاند از:(تلویزیون، کانالهای تلگرام، پیجهای اینستاگرام، دوستهای منفینگر، دورهمیهای بیش از اندازه که فقط مخل آرامش ما هستند، بحث کردن با اطرافیان برای اثبات خودمان، شغلی که دوستش نداریم، کمبود درآمد، قدرتطلبی، عدم ارتباط صحیح با خداوند)
مسابقه طنابکشی را تمام کن
مسابقه طنابکشی را حتماً دیدید، گروهی در دو سوی طناب میایستند و با کشیدن آن به طرف خود، سعی در برنده شدن دارند و این بازی ادامه دارد تا زمانی که یا طناب پاره شود و یا یک گروه برنده شود.…
در این بین تا حالا شده دلت برای طناب بیچاره بسوزد؟
اگر خوب دقت کنی، متوجه میشوی خیلی وقتها ذهن ما دارد نقش آن طناب بیچاره را بازی میکند، یک عده این طرف دارند آن را به سمت خود میکشند، عده دیگر هم طرف دیگر و نکته جالب اینکه خیلی وقتها خودمان در یکی از این گروهها قرار میگیریم.
وقتهایی که میخواهیم خودمان را به بقیه ثابت کنیم(گویی این جهان هیچ مدیر و کنترلگری ندارد) یا وقتهایی که میخواهیم بهترین باشیم از همه لحاظ و در همه زمینهها، وقتهایی که نقاب زدیم و داریم نقش بازی میکنیم و خودمان نیستیم، وقتهایی که به خاطر اطرافیانمان خودمان و ارزشهایمان را زیر پا میگذاریم(تائید طلبی)
با این اوصاف مسابقههای طناب کشی را تو زندگیت پیدا کن و این طناب را پرتش کن کنار تا به آرامش برسی.
بادبادک نباش
بچه که بودم با روزنامه و چوب حصیر، بادبادک درست میکردم. نخهای مامانم را یواشکی برمیداشتم و میرفتم در کوچه، بادبادک یا همان ملا را هوا میکردم و کلی ذوق و شوق داشتم.
بادبادک اصلاً برایش مهم نبود به چه سمتی میرود، برایش مهم نبود چقدر بالا میرود یا پایین، برایش مهم نبود به زودی چنان روی زمین میخورد که بند بندش از هم باز میشود، میدانید چرا؟، چون سیستم هدایتش به همه چیز وابسته بود غیر از خودش و در واقع آن نخ نازک و سرعت و جهت وزش باد بود که بادبادک را کنترل میکرد.
بعضی از ما آدمها هم مثل بادبادک هستیم؛ اصلاً نمیدانیم کجا میخواهیم برویم، نمیدانیم چه کسی هستیم، به چه چیز علاقه داریم و در کل نمیدانیم هدفمان چیست.
بهتر است بدانید مهمترین دلیل اضطراب و بهمریختگی در انسان این است که نمیداند میخواهد چکار کند.
یکی از نشانههای نداشتن هدف در زندگی این است که درگیر حرفها و رفتارهای اطرافیانمان میشویم.
وقتی هدف داریم، مستقیم و با سرعت داریم به سمت هدف پیش میرویم و این مهمترین عامل کسب آرامش است.
برای مثال چند بار تا حالا شده، یک مدیر بزرگ در یک مهمانی کنار شما باشد و پشت سر بقیه غیبت کند.
چرا؟ چون در ذهن او مسائل مهم و بزرگی هست که وقتی برای کارهای کوچک و بیارزش ندارد، در یک کلام چون هدف دارد.
فنر را آزاد کن
اسباببازیهایی هست برای اینکه حال اطرافیانت را بگیری و حسابی آنها را بترسانی، جعبهای است که جلوی یک نفر میگیری و میگویی درش را بازکن، تا آن بنده خدا که منتظر دیدن یک صحنه قشنگ یا کادویی هست، در جعبه را باز کند اما یکدفعه موجودی ترسناک(سوسک) به کمک یک فنر بیرون میپرد.
فنرها وقتی جمع میشوند، قدرت زیادی را در خودشان نگه میدارند و منتظر موقعیتی هستند که این قدرت و انرژی را آزاد کنند.
با این اوصاف، فنرهای جمع شده در زندگی ما که باعث جمع شدن انرژی و احساس خفگی در ما شدهاند، چه هستند؟
میدانید که جسم انسان با انرژی کار میکند و هرکجا انرژی ذخیره شود، اگر تخلیه نشود، میتواند خسارت ایجاد کند و آن خسارت چیزی جز افسردگی، غم، استرس و اضطراب نیست که تنها راهکار تخلیه آن، وزرش کردن است.
به منبع وصل شوید
دقت کردید وقتی شارژ موبایلتان درحال تمام شدن است، مکررا به شما آلارم میدهد، وقتی شما هم احساس اضطراب و یا استرس دارید، احساس بدتان به شما آلارم میدهد.
با این اوصاف، نباید بابت نداشتن آرامشتان ناراحت باشید، ضمنا باید خوشحال هم باشید که سیستم کنترل درون شما به خوبی عمل میکند، بجای اینکه زانوی غم بغل بگیرید، بگردید و عیبیابی کنید تا به آرامش برسید.
البته یک راهکار مهم دیگر این است که شما به نیرویی بزرگتر از خودتان وصل باشید و چه تکیهگاهی مطمئنتر و قویتر از خداوند مهربان.
مهمترین عامل برای رسیدن به آرامش ارتباط با خداوند است، با هر باور و اعتقادی که هستید، ارتباط خودتان را با مرکز انرژی کائنات که خداوند است، قطع نکنید.