به گزارش اصفهان زیبا؛ کتاب «دارساوین: یادداشت روزانه فتح الله جعفری 59-1352»، با تدوین سعید عاملیان، توسط انتشارات سوره مهر، به سال 1394 در 548 صفحه منتشر شده است و در آن به بخشی از خاطرات زیبای سردار جعفری (متولد اصفهان-1337) به عنوان مسئول حفاظت بیت امام خمینی(ره) و سپس خاطرات اعزام به کردستان در حوادث سال 1359 میپردازد.
آنچه در ادامه میخوانید صفحاتی از فصلهای آغازین کتاب است که به آشنایی سردار جعفری با کتابهای اثرگذار شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد و حضور شهید هاشمینژاد در مسجد سید اصفهان (به سال 1352) و خطابههای پرشور وی میپردازد.
کلاس پنجم
…
صفحه 22 و 23: نوار سخنرانی را آورد و گوش کردم. گفتم: «میشود درباره آندلس صحبت کنید؟»
گفت: «خودت چیزی میدانی؟»
گفتم: «در کتاب مناظره دکتر و پیر آقای هاشمی نژاد[1]، راجع به آندلس مطالبی خواندهام.»
گفت: «میتوانی راجع به آن سر کلاس کنفرانس بدهی؟»
گفتم: «من؟»
گفت: «آره، چه اشکالی داره، بیا راجع به آن صحبت کن.»
کتاب غروب آفتاب در آندلس[2] را از دوستم گرفتم و خواندم. بخش مربوط به آندلس در کتاب مناظره دکتر و پیر را هم بار دیگر مطالعه کردم و حدود بیست دقیقه سر کلاس کنفرانس دادم.
دفتری را که اولین نسخه از اعلامیه را در آن نوشته بودید، نگه داشتهاید؟
وقتی به دبیرستان رفتم، دوباره از روی رونوشت خودم، یک نسخه دیگر نوشتم و به چند نفر از بچههایی که با هم صمیمی بودم، دادم؛ خواندند و برگرداندند. تا اینکه دفتر را به یکی از همکلاسیهایم به نام مصطفى الشریف دادم؛ به او گفتم همین جا بخوان. او خوشش آمد و برای یکی از دوستانش برد. گویا او توی چهارباغ از ترس پلیس دفتر را پاره کرده و توی جوی انداخته بود.
مسجد سید اصفهان
صفحه 23 و 24: سخنرانی سید عبدالکریم هاشمی نژاد
اول خرداد ۱۳۵۲ سید محمد علی میرلوحی، فرزند حاج آقا مهدی مهمان برادرم حسین، شوهر خواهرش بود. او در حوزه علیمه اصفهان درس میخواند، گفت دهه آخر خرداد آیت الله هاشمی نژاد در مسجد سید اصفهان سخنرانی دارند، شرکت کنید. من هم که دنبال مراسم بودم، آماده شدم.
چهارشنبه 1352.3.22 آقای هاشمی نژاد به اصفهان آمدند و در مسجد سید سخنرانی کردند. این سخنرانی یک ساعت طول کشید و هر شب یک ساعت صحبت کردند. بحث در خصوص علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین بود. جمعیت بسیار زیادی که تاکنون نظیر آن را ندیدهام به پای منبر او جمع میشوند. با شور و حرارت سخنرانی میکند آن چنان که همه در تمام مدت سخنرانی میخکوب میشوند. در خصوص امام زمان صحبت کردند و قیام را امر واجب و حرکت مسلمین را رو به قیام تعریف کرد. در خفا فهماند که باید زمینه قیام امام زمان را ما فراهم کنیم، باید با ظلم و ستم مبارزه کرد و احکام اسلام را پیاده کرد. شب دهم یک ساعت و نیم طول کشید و تأکید بر مبارزه، تقیه، مخالفت با بیحجابی و فساد و فحشا و رژیم پهلوی و دعا برای آقای خمینی تحت عنوان شخصیت مورد نظر را مطرح کردند. نسل جوان را امید آینده اسلام خواندند و در این دوران خفقان، تقوا را عمده مسائل نام بردند. نوار آن را ضبط کردم، تکثیر و به همه دادم و فرستادم.
تعداد زیادی از دوستانم را به این سخنرانی بردم. برادرم حسین، سید مرتضی، سید محمدعلی، آقای محمدعلی الشريف، آقای مرتضوی (دبیر)، برخی از دانشجویان را هم دیدم (به عنوان معلم) آخرین لحظه وقتی از مسجد بیرون آمد رفتم درب پیکان مشکی سلام و خداحافظی کردم. جمعه 52.4.1 در مراسم پس از نماز مغرب و عشاء خبر پیدا کردم که آقای هاشمی نژاد را در شیراز دستگیر کردند.
این سخنرانی به چه مناسبتی بود؟
تابستانها چند نفر از علما به عنوان مهمان برای سخنرانی به اصفهان دعوت میشدند. آن سال آقای محمدتقی فلسفی و آقای دکتر حسن روحانی به مساجد سید و حکیم اصفهان و آقای فخرالدین حجازی به منزلی دعوت شده بودند. آقای سید محمدعلی میرلوحی گفت: «امسال سال خوبی است، چون آقای هاشمی نژاد هم دعوت شده است.» علل انحطاط مسلمین موضوع اصلی سخنرانی آقای هاشمی نژاد بود. ایشان پیرامون این موضوع خیلی خوب و شفاف صحبت کردند. موضوع برایم تازگی داشت.
قبل از این با آقای هاشمی نژاد آشنایی داشتید؟
بله، کتاب پاسخ به مسائل مذهبی ایشان را خوانده بودم؛ کتاب خوبی بود. آن را مثل کتاب درسی در جلساتمان خوانده بودیم. این جلسات از سال ۱۳۵۰ شروع شد. کلاس اول دبیرستان بودم. چند خطبه نهج البلاغه و آیات قرآن، که در برگهای اول دفترم میبینید، مربوط به آن جلسههاست، از روی آن حفظ میکردم و بعد راجع به آن بحث میکردیم.
صفحه 26 و 27: چطور شد از مجالسی مثل مسجد سید سر در آوردید؟
… جلسه آقای میرلوحی هم که از سال ۱۳۵۱ شروع شده بود، یک سال طول کشید و زیاد دوام نیاورد. بعد به جلسات آقای علی اکبر اژهای در مسجد علی راه پیدا کردم. یکی از هم کلاسیهای دبیرستانیام به جلسات آقای اژهای میرفت. وقتی دید من هم زمینه دارم مرا برد. تا پیروزی انقلاب ارتباطم را با این جلسهها قطع نکردم. حتی پس از انقلاب و هنگامی که داخل سپاه شدم، پایههای کار ما در مسجد و نزد آقای اژهای بود. در همین زمان با شخصیتهای سیاسی و روحانی: آیت الله سید محمد بهشتی، آیت الله سید علی خامنهای، آقای سید عبدالکریم هاشمی نژاد، آقای محمدتقی فلسفی، دکتر حسن روحانی، سید هادی خامنهای، آیت الله ربانی املشی، عبایی خراسانی، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، آیت الله مرتضی مطهری و آیت الله دستغیب و… آشنا شدم. نوارهای سخنرانی آنها را گوش میکردم.
یادتان هست چه ایامی بود؟
ایام محرم یا صفر بود. آقای هاشمینژاد ده شب در مسجد سید سخنرانی داشت. برایم مهم بود و هر ده شب رفتم. خطیب پرشوری بود و سخنانش به دل مینشست.
ایشان اسم امام را میآوردند؟
ایشان در آخر سخنرانی دعا میکرد: «پروردگارا علماء اسلام و مراجع بزرگ دینی به خصوص شخصیت مورد نظر را در پناه خودت محافظت فرما.» همه میدانستند منظور از «شخصیت مورد نظر» آیت الله خمینی است. دعای دیگر آقای هاشمینژاد این بود: «خدایا ما را از شر اجانب نجات بده و مسجد الاقصی قبله اول مسلمین از دست کفار نجات بده، رژیم اشغالگر قدس نابود بفرما.»
شب نهم در مورد امام زمان (عج) صحبت کرد. گفت: «نباید بنشینیم تا امام زمان (عج) بیاید.»
در مورد تقیه میگفت: «تقیه یعنی کار کردن و مبارزه در زیر پرده.» حضرت موسی و نمرود را مثال زد و گفت: «با توجه به رهبری که داریم، الآن وظیفه اصلی ما این است که در مقابل طاغوت بایستیم و مبارزه کنیم.»
نوار این سخنرانی را دهها بار تکثیر و بین دوستان پخش کردم. او در این شب، به طور علنی مبارزه علیه رژیم شاه را مطرح کرد. همچنین در مورد فساد و فحشا صحبت کرد و گفت: «تلویزیون به خانهها نبرید.» همه علما را به قیام دعوت کرد؛ گفت: «چرا سکوت کردید، سکوت به ضرر اسلام است.»
بعد از سخنرانی، یک پیکان مشکی دنبال آقای هاشمینژاد آمد. چند نفر دور و برش بودند. میزبان ایشان یک بازاری بود. خانواده آقای هاشمینژاد نیز همراهشان بودند. وقتی سوار شد، رفتم کنار ماشین، سلام و علیک کردم و گفتم: «به شهر ما خوش آمدید. از صحبت های شما استفاده کردم.»
گفت: «طیب الله.»
صدای رسا و جذابی داشت.
[سال] ۱۳۵۴
صفحه 70 و 71: …کتاب درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت [را] خواندم. اثر سید عبدالکریم هاشمی نژاد.
در آخر کتاب نظر شخصیتهای سیاسی و علمی جهان راجع به امام حسین(ع) جالب بود. در این کتاب به عظمت امام حسین (ع) پی میبریم. بعد از این کلیه کتابهای آقای هاشمی نژاد را خواندم. قسمتی، نوارهای سخنرانی آن را پیدا کردم و نوارهای دیگری را پیدا کردم که از مشهد برایم آوردند که متعلق به آقای سید علی خامنهای بود. عمق کلام و شیوایی، به علاوه محتوای آن، برایم خیلی پرجاذبه بود. قرار بود یکی از دوستان، که به مشهد رفته بود، برایم یکسری جدید از سخنرانیها را بیاورد. وقتی به دیدنش رفتم گفت نوارها را تهیه کردم، ۱۲ نوار بود. با قطار تا تهران و با اتوبوس تا اصفهان آمدم. [نوارها را] توی تاکسی که مرا رسانده جا گذاشتم و خیلی تأسف میخورد.
پی نوشت:
[1] شهید هاشمی نژاد این کتاب را حدود بیست سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به نگارش در آورده و مباحث فراوان دینی علمی و اجتماعی را در قالب گفتوگوهایی که بین چند مسافر در قطار صورت میگیرد به روشی جذاب بیان کرده است. هدف اصلی کتاب شناخت هویت اسلامی برای رویارویی با نفوذ فرهنگ و تمدن منحط غرب و شامل دو بخش کلی: طرح نوینی از اسلام و پیرایش آن از خرافات و تبیین کلمه هویت اسلامی و بررسی ماهیت واقعی تمدن غرب (اروپا و آمریکا) و نقد علمی هویت تمدن غرب است. این کتاب در زمانی کوتاه با استقبال زیاد جوانان مواجه گردید و قبل از پیروزی انقلاب هشت بار تجدید چاپ شد.
[2] غروب آفتاب در آندلس عنوان کتابی است که مرحوم محمد سید طنطاوی استاد دانشگاه الازهر مصر نوشته است. این کتاب در سال ۱۳۲۳ توسط انتشارات اقبال منتشر گردید و با ترجمه و بازنویسی افراد مختلف بارها در ایران چاپ شده و چاپ آن همچنان ادامه دارد.
موضوع کتاب درباره چگونگی ضربه به مسلمانان در آندلس (اسپانیای امروزی) از روشهای غیر نظامی و جنگ نرم است که زمینهساز شکست در عرصه نظامی شد.