امروز همچون 25 آبان، چگونه مقاومت را زندگی کنیم؟

حماسه زندگی / اتحاد فطری جریان جهانی مقاومت

چرا مقاومت مسئله ما شده است؟ مسئله‌ای که در اندیشه دینی با هویت ما آمیخته است… مگر می‌شود امری روشن، این‌چنین مسئله‌گون شود؟

تاریخ انتشار: 09:47 - پنجشنبه 1403/08/24
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
حماسه زندگی / اتحاد فطری جریان جهانی مقاومت

به گزارش اصفهان زیبا؛ چرا مقاومت مسئله ما شده است؟ مسئله‌ای که در اندیشه دینی با هویت ما آمیخته است… مگر می‌شود امری روشن، این‌چنین مسئله‌گون شود؟ حتی اگر این امر را فطری انسان یا فرد مؤمن ندانیم، حداقل ما در انقلاب اسلامی به انسان مجاهد رسیدیم و آن را در مقابل انسان نوعی بیرون‌آمده از دیگر انقلاب‌های کبیر، مطرح کردیم.

پس از جنگ در فضای ایران گویی پذیرفتیم اکنون دوران «صلح» است، همچنین بعد از فروپاشی شوروی در فضای جهانی اتفاقاتی افتاد که گلوبالیسم و مونوپولی‌شدن قدرت و تنهاشدن «ما» و تشدید گفتمان توسعه ثمرات آن بود. در این شرایط، ما به دوران ایدئولوژی‌زدایی رسیدیم و ادبیات و فکر خودمان را کنار گذاشتیم. چرا همه چیز را فدا کردیم؟ شاید؛ چون استعاره کمونیسم و نابودی آن را پیش چشم داشتیم.

این مسیر خیلی خزنده طی شد و برای همین هم متوجه نبودیم که مرزها برداشته‌ شد؛ زیرا هرگونه مرزی، مخل جهانی‌سازی است. در آن فضا ما نه با نیهیلیسم سیاه و یأس‌آلود پیشین که با نیهیلیسمی جذاب و محفوف به امید روبه‌رو شدیم و به‌مرورزمان و در متن زندگی روزمره بی‌اثر و اخته شدیم.

جهان یکدست جدید، هویت ما را بازتعریف کرد. مقاومت در برابر زندگی، جنگ در برابر صلح و آرمان در مقابل واقعیت، تعریف و از پیش بازنده شد. اینکه اکنون، ادبیات فردگرایی و ارتقای فردی، بر ما غالب است و آرمان‌های ما را فردی و کم‌عمق تعریف می‌کند، از نتایج همین نگرش است. نیهیلیسم، ما را به اتم‌های فردی فروکاسته و هر ساختار هویت و «اراده» جمعی را تخریب می‌کند.

در ادامه، از لحاظ فرهنگی، مقاومت، امری عارضی بر زندگی ما شد؛ گویی باید با تلاشی مضاعف از مقاومت به‌مثابه زندگی صحبت کنیم. در همین امتداد بود که هویت خودمان را به هویت ملی فروکاستیم و از هویت امتی کوتاه آمدیم و تنها به پیوند با نظام‌های مسلمان خنثی و بی‌هویت همسایه اکتفا کردیم. گفت‌وگوی خود را با نهضت‌های آزادی‌بخش و جریان‌های چپ قطع کردیم. مستضعف و ساکن جنوب جهانی را رها کردیم. مقاومت هم غالبا منحصر به نیروهای نظامی و گفتمان سخت سیاسی شد.

مقاومت یک امر هویتی و دارای «جاذبه» است. حتی به نظر می‌رسد، جذابیت‌های فردگرایی و جهانی‌سازی، نسخه بدل و وارونه‌شده جذابیت‌های ایده مقاومت است. ایده مقاومت است که به اصیل‌ترین شکل ممکن، فطرت انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد و یک «جهانی‌سازی» را حول عدالت رقم می‌زند. البته کار ساده‌ای نیست که بر سوءتفاهم‌های فکری و فرهنگی غلبه کرده و به سمت جبهه جهانی مستضعفان حرکت کنیم؛ اما هرجا این غلبه به‌وجودآمده، اتحادی عمیق و پایدار شکل‌ گرفته است.

جریان جهانی مقاومت اصلا نافی هویت ملی و حتی فردی نیست. دموکراسی می‌خواهد از فرد، قدرت بسازد و افراد، به‌مثابه اجزای غایی قدرت هستند؛ ولی در منطق مقاومت، گاهی یک فرد، خودش یک امت و رهبر می‌شود. در این شرایط، دیگر خود را محدود به چهارچوب هرمی قدرت و اتوریته خواص نخواهیم کرد.

در اینجا باید به یک نکته توجه کرد. مقاومت در رخدادها آشکار می‌شود و حماسه نوعا در این لحظه‌ها شکل می‌گیرد؛ اما مقاومت اتفاقا باید تبدیل به سبک و سیاق جاری بشود و از ایدئولوژی وضعیت استثنایی، تبدیل به نوع زندگی شود. ما همواره مقاومت را در موقعیت‌های حدی و خاص تقریر کردیم. در این موقعیت‌ها که وضعیت‌های حدی انسانی دانسته می‌شود، من اراده و انتخابی بزرگ خواهم کرد و تجربه آنی و صاعقه‌گونه‌ای از هویت انسانی، اراده و آزادی خویش خواهم داشت. این اگرچه نقطه‌عطف است، اما می‌تواند به نقطه‌ضعف نیز تبدیل شود؛ زیرا منطق استکبار، آرام‌آرام فرد را جدا می‌کند و آجرهای ساخت هویت گسترده و اجتماع ما را یکی‌یکی بیرون می‌کشد؛ ما نیز در مقابل باید همین‌گونه عمل کنیم.

مواجهه ایدئولوژیک، «نه» قاطعی است که فاصله‌ای میان دیگری و دشمن نمی‌گذارد؛ به همین دلیل، تنها با همین سلب هویت می‌یابد؛ مثلا ما منتظریم تا ضربه‌ای انقلابی بر پیکره علم مدرن در قضیه‌ای مانند کرونا وارد شود! و طب سنتی قدرت را پس بگیرد. بازی به‌هم‌زدن به روش ایدئولوژیک جایی در گفتمان مقاومت ندارد.

نقطه تفاوت مقاومت، با ایدئولوژی در همین استمرار و فرسایشی‌بودن است. ما باید مقاومت را به عناصر کوچک مستمر معنا کنیم. باید سنگرهای عمومی و شعارهای روزمره برای آن بسازیم. مقاومت پایدار، جزئی و فرسایشی، دوگانه‌های جعلی جهانی‌سازی را خراب می‌کند و جبهه را گسترش داده و وجه و جهت انسان‌های بیرون از این جبهه را تغییر می‌دهد؛ البته ما نیز باید جبهه خویش را آن‌چنان تعریف کنیم که راه حضور «دیگری» فراهم باشد. این هویت، نباید تصلب و تنگ‌نظری فرقه‌ای داشته باشد و جایی برای نقش‌آفرینی «فعال» مستضعفان و جنوب‌نشینان باز نکند.

پس… می‌توان مقاومت داشت و از پرچم‌داری «خواص» اهل آن سخن گفت؛ ولی درعین‌حال مقاومت مردمی بوده و ایدئولوژیک نباشد… به جای عادی‌سازی خزنده تسلیم، باید گام‌به‌گام مقاومت را تطبیع کنیم.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

هشت − 1 =