به گزارش اصفهان زیبا؛ بلال حبشی از نخستین گروندگان به اسلام و اولین مؤذن و صحابی پیامبر بود. از پیش از اسلام آوردن او اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما هنگامیکه به دین مبین اسلام درآمد و آن را آشکار کرد، شناخته شد و بسیار مورد آزار و شکنجه قرار گرفت.
شکنجههای بیامان
بلال در آن زمان شکنجهها و آزارها را به جان میخرید؛ اما بر سر ایمان و اعتقادش پایدار بود و هرگز سخنی که مشرکان را خشنود کند، بر زبان جاری نمیکرد. نقل است که امیه بن خلف، ریسمان در گردنش میافکند و به دست نوجوانان مکه میداد تا او را در میان درههای مکه بهدنبال خود بکشند؛ آنها نیز هنگام نیمهروز که هوا بهشدت گرم بود، بلال را به سنگلاخهای پیرامون مکه میبردند؛ سنگی بزرگ بر سینهاش مینهادند و به او میگفتند که یا به خدای محمد کافر میشوی یا به همین حال میمیری. او را بر زمینی چنان سوزان شکنجه میکردند که اگر تکه گوشتی بر آن میگذاشتند، میپخت؛ ولی بلال فریاد میزد که من به لات و عزی کافرم و براثر شدت شکنجه از هوش میرفت. این شکنجهها ادامه داشت تا آنکه ابوبکر بن ابی قحافه او را خرید و آزادش کرد.
همنشینی با صاحب خلق عظیم
پس از آن، بلال همنشین پیامبر در مسجدالحرام شد. با پاگرفتن اسلام در مکه و مدینه همواره خدمتگزار و خزانهدار رسولالله و ملازم آن حضرت بود. در تمام غزوات ازجمله بدر، احد، خندق، فتح مکه و… همراه پیامبر شرکت میکرد. چنان با نبی مکرم اسلام مأنوس شده بود که پیامبر او را از رفقا، نجبا و وزرای خود دانست.
پیامبر اکرم نیز علاقه و عنایت خاصی به بلال داشت و او را به تعبیر جبرئیل، «سید و سرور حبشیان» میشمرد. در واقعه «اسراء» پیامبر از او بهعنوان «سابق مسلمانان در برخورداری از نعیم آخرت» یاد میکرد و جایگاهی بلند برایش قائل بود. رسولالله خطاب به همسر بلال میفرمود: «هر چه او از من نقل میکند، درست است. او را ناراحت نکن که هیچ عملی از تو پذیرفته نمیشود.» پیامبر او را بهترین سیاهچردگان و اولین شفیع مؤمنان حبشه خواند و فرمود: «بلال نخستین مؤذنی است که وارد بهشت میشود و بهشت مشتاق اوست.» بااینحال یکی از فضایل اخلاقی بلال، فروتنی او بود که با وجود تمام امتیازهایی که پیامبر به او نسبت میداد، با تواضع میگفت: من همان فرد حبشی هستم که تا دیروز برده بودهام.
بلال دوستدار اهلبیت بود؛ تا جایی که امامصادق(ع) دربارهاش فرمود: «خدا رحمت کند بلال را که همواره اهلبیت را دوست میداشت.» او از راویان حدیث نیز بود و ۴۴ حدیث از او نقل شده است. مؤذن سیهچرده پیامبر، در روز فتح مکه همراه ایشان وارد کعبه شد و نخستین کسی بود که در آنجا اذان گفت. اما او پساز رحلت پیامبر، بهرغم درخواستهای ابوبکر، دیگر اذان نگفت؛ مگر دومرتبه. بنا بر روایتی بلال پیامبر را در خواب دید که او را به زیارت خود میخواند. پس او بیدرنگ برنشست و به مدینه شتافت و در آنجا اذان گفت. برخی نیز روایت کردهاند که بلال به درخواست امام حسن و امام حسین (ع) اذان گفت و آن هنگام که در مسجدالنبی طنین این مؤذن باوفا پیچید، شهر به لرزه درآمد.
آخرین اذان که نیمهتمام ماند
شیخ صدوق چنین نقل میکند که بلال پس از پیامبر اکرم دیگر اذان نگفت و به شام رفت؛ اما پس از مدتی، بانو فاطمه درخواست کرد که بار دیگر نوای اذان بلال در مدینه طنین افکند… و بلال آغاز کرد: اللهاکبر… فاطمه به یاد زمانه حضور گرم و مهربان پدر افتاد. بلال ادامه داد: … اشهد ان لااله الا الله… فاطمه شروع به گریستن کرد و چون بلال ندا داد: اشهد ان محمدا رسولالله … بانو نالهای زد و از هوش رفت. خبر به بلال رسید و او از اذانگفتن دست کشید و اینچنین آخرین اذان بلال، ناتمام ماند.















