به گزارش اصفهان زیبا؛ زندگی همه ما با اعداد گره خورده است. بله؛ همه ما؛ از صبح که از خواب بیدار میشویم تا شب که به رختخواب میرویم؛ وقتی چشم باز میکنی و ساعت هفت صبح را میبینی و مثل برق از جایت بیرون میپری؛ وقتی میخواهی آدرس منزل به دیگران بدهی و شماره پلاک و واحد میگویی یا وقتی میخواهی به دیگران زنگ بزنی؛ وقتی برای خرید، اسکناس میشماری و تحویل صاحب مغازه میدهی و شبها که گوسفندان را میشماری؛ ولی آیا تابهحال از خود پرسیدهاید که این اعداد چه انرژی و نیرویی با خود دارند؟! چرا هفت و چهل از مقدسترین اعداد هستند؟! چه رازورمزی در اعداد نهفته است؟! براساس علم اعداد در دل هر عدد معنا و مفهومی نهفته است. شاید برای همین است که علم الاعداد جزو علوم خفیه محسوب میشود. باید کشفشان کنی، طعمشان را زیر زبان بچشی تا به خفیهبودنش پِی ببری.
گاه بهتنهایی، گاه در میان جمع و امسال چهارمین سال متوالی است که اینجا جمع میشویم تا بدرقهشان کنیم. حالآنکه ما بدرقه میکنیم و حضرت مادر به استقبالشان میآید. و اما اعداد، بازهم خودنمایی میکنند: 14. و امروز من و ما، همه مطمئن هستیم که ۱۴ نماد عشق است؛ نه ازآنجهت که روز ولنتاین روز چهاردهم است؛ از بیقراریمان در دیدار با این ۱۴ سرباز وطن؛ از حالوهوایمان در پنجشنبهای که به یُمن لالههای سرخ، زهرایی شده است، زهرایی که از پَس زخمهای روزگار وصیت کرد، شبانه به خاک بسپارندش تا مزارش گمنام باقی بماند و فرزندانی که از مادرشان شهادت را آموختند و بهرسم عاشقی خواستند گمنام بمانند. مزار دارند؛ اما نامونشانی از آنها نیست.
بینامونشان، بزرگ شدند و مِهرشان بر دلمان چنگ انداخت تا در بزرگمهر گِرد هم آییم برای تشییعشان. این را من نمیگویم. این زبان حال آن پیرزنی است که توان راه رفتن هم نداشت و یکی زیر یک بغل و دیگری زیر آن بغلش را گرفته بودند و او را همراهی میکردند تا بتواند قدم از قدم بردارد .
او در جواب به دختر جوانی گفت: امروز آمدهام تا برای این شهدا مادری کنم و من توی دلم به خودم گفتم: «خجالت بکش! با این سنوسال و با این وضع آمدهاند مراسم و تو برای هر کاری که میخواهی انجام دهی، هزار تا بهانه میآوری.» باز دوباره یادم به اعداد میافتد.
وقتی به دنیا میآییم نواری را دور دستمان میزنند که شماره دارد و با آن شناسایی میشویم و پدر و مادرمان معلوم میشود. شناسنامه برایمان میگیرند که شماره آن تا آخر زندگیمان، هویت ما میشود و هنگامی هم که فوت میکنیم باز تبدیل به یک شماره میشویم: شماره قطعه، ردیف و قبر.
آهای شماها! با شما هستم. شماهای بینامونشان در زمین که حالا عدد ۱۴ نام و نشان آسمانیتان شده و مادرِ عالَم، خود نام شما را بر شناسنامههایتان وارد کرده. تا امروز عدد ۱۴ ما را فقط یاد ۱۴ معصوم میانداخت؛ ولی از امروز شما را هم به یاد خواهیم آورد.
چه کردید و چه خواستید که اینچنین طالعبینیتان بلندبالا از آب درآمد؟
یادمان میدهید؟!
ما منتظریم!
منتظر و چشمانتظار عشق و رشد معنویای که میگویند نتیجه شماره ۱۴ است.
و اینجا آغاز ماجرای ماست.
شماره ۱۴…!