به گزارش اصفهان زیبا؛ به پیشنهاد یکی از همکاران البته با یک سال تأخیر رمان «و باز هم سفر» را خواندم. متن کتاب بسیار روان است و بهرغم حجم نسبتا زیاد کتاب، اگر کتاب را شروع کنید، زمان زیادی طول نخواهد کشید که به اواسط آن برسید.
بهعنوان یک معلم و کسی که هر روز با نوجوانان سروکار دارد، خواندن این رمان را به همه نوجوانان پیشنهاد میکنم. هرچند مانند آثار مشابه، خالی از نقاط ضعف احتمالی نیست و ممکن است برای عدهای آنچنان هم جذاب نباشد؛ ولی ایدهای که نویسنده آن را دنبال میکند حقیقتا ایده ارزشمندی است و طرحی که برای داستان ریخته، نشانگر شناخت درستی است که از حالوهوای کودکان و نوجوانان امروزی دارد. در ادامه به نظر میرسد بیان چندنکته برای معرفی و نقد کتاب خالیازلطف نباشد.
نویسنده کتاب، دکتر ناصر یوسفی که تاکنون مسئولیتهای متعددی در حوزه کودکونوجوان داشته است، تلاش میکند با بهتصویرکشیدن چندسبک زندگی متفاوت در قالب یک داستان نسبتا بلند ۳۸۰صفحهای، فرصت اندیشیدن به جهانهای اجتماعی متفاوت را برای نوجوانان فراهم کند تا بتوانند در این دنیای شلوغ و پرسروصدا، لحظاتی را در سکوت و آرامش به جریان زندگی فکر کنند و آنچه را که هست مورد واکاوی قرار دهند و در فضایی امن به مقایسه آنها بپردازند.
در این دنیای پرسروصدا که از وقتی بیدار میشویم تا زمانی که به خواب میرویم مورد هجمه هزاران خبر و بمباران اطلاعات از شرق و غرب عالم قرار میگیریم، باید جایی باشد تا بتوانیم با خود خلوت کنیم و به ارزیابی آنچه فراگرفتهایم بپردازیم؛ مخصوصا اگر نوجوان باشیم و لحظهبهلحظه درحالچیدن سنگ بنای سبک زندگی خودمان.
در این جهان شلوغ و پرسروصدا چه چیزی بهتر از رمانهایی است که با دغدغههای اصیل نوشته شدهاند و چه چیزی بهتر از این سبک رمانها؟ خودشناسی و توجه به فرایندهای ذهنی که عموما بهصورت ناخودآگاه، مسیر تفکر ما را کنترل و مدیریت میکند، از مسائلی است که در جایجای کتاب به آن اشاره میشود.
اما این رمان از چندجهت دچار خدشه و محل سؤال است؛ هرچند اینکه بدون ارتباط با ارگان خاصی توانسته تا چاپ دهم برسد، نشانه ارزشمندی کار نویسنده و تأییدی بر دغدغه اصیل و نیازسنجی مناسب او است.
اول اینکه این سؤال تا آخرین صفحه مخاطب را رها نمیکند که: چرا والدین آن شهر، فرزندان خود را مجبور به سفر و ترک خانه خود میکنند؛ درحالیکه ممکن است فرزندشان هیچگاه به خانه بازنگردد؟ چطور والدین به این امر راضی میشوند؟ آیا رشد فرزند ارزش ازبینرفتن او را هم دارد؟ دوم اینکه، مخاطب در خلال داستان، علت بسیاری از اتفاقات را نمیفهمد و توالی حوادث از نظم طبیعی فاصله میگیرد و دهها سؤال بیجواب در ذهن ما باقی میماند! سوم اینکه نویسنده به طرزی اغراقآمیز سعی کرده سه سبک زندگی کاملا متفاوت را بیان کند.
زندگی ماشینی با حد اعلای کنترل و نظارت، زندگی بینهایت آزاد کولیها و یک زیست عارفانه در یک باغ سرسبز را به تصویر کشد و با جلوبردن سه داستان موازی، مخاطب را در مقایسه و ارزیابی آنها به چالش بکشد؛ اما غیرواقعیبودن بسیاری از صحنهها دل مخاطب را میزند. چهارم اینکه پایانبندی داستان نیز مانند اکثر داستانهای ایرانی، یک پایان خوش در هالهای از ابهام است.
آن سه رفیق در نهایت به هم میرسند و قرار است به شهرشان برگردند و همهچیز بهخوبی و خوشی تمام میشود؛ اما دقیقا آورده آنها از اینهمه درد و دوری چه بوده؟ در ادامه زندگیشان در شهر خودشان چقدر این دانستهها به دردشان خواهد خورد؟ و دهها سؤال و چرای دیگری که نویسنده با وجود دغدغه اصیل و بجایی که دارد، ما را ناگهان وسط یک ماجرا پرت میکند هرجا که میخواهد و در نهایت هم ناگهان کتاب را میبندد.