به گزارش اصفهان زیبا؛ این روزها بازار کتابهایی که به شما قوتقلب میدهند و شما را تشویق میکنند تا بهترینِ خودتان باشید، حسابی داغ است و شناخت استعدادها و تواناییهای بالقوه انسانها در این روزگار نُقل همه محافل است. از روانشناسان تا فعالان حوزه تعلیموتربیت و مکاتب مختلف طب مکمل، همه تلاش میکنند تا با دادن یک خلاصه وضعیت از آنچه هستید و آنچه میتوانید باشید، به شما نوید آمدن روزهای خوب را بدهند و شما را به آینده امیدوار کنند. همه با هر زاویه نگاه و با هر مبنایی، روی یک نکته اتفاقنظر دارند: ما باید تواناییها و امکانهای خودمان را بشناسیم، آنها را تقویت کنیم و به بهترین نسخه خودمان تبدیل شویم.
از این شاخه به آن شاخه پریدن نه یک استثنا، بلکه به رفتار غالب آدمیان تبدیل شده!
این توجه به آزادی و اختیار انسانی و تصور اینکه ما قادریم هر کاری بکنیم و شرایط را به نفع خود برگردانیم و فکر درباره اینکه دایره انتخابهای ما چقدر نامحدود است، حس خوشایندی در ما زنده میکند؛ مخصوصا وقتی خود را با گذشتگان مقایسه میکنیم و یکنواختی زندگی ایشان را میبینیم.
این دستکتابها نیز روی همین حس خوش ما سرمایهگذاری میکنند و اتفاقا به سودهای خوبی هم میرسند؛ اما هیچکس درباره ترس و اضطرابی که تکتک ما را احاطه کرده است، صحبت نمیکند. در کنار حس آزادی و انتخابگری که داریم، روزبهروز اضطراب بیشتری را نیز تجربه میکنیم، اضطراب از اینکه نکند من الان انتخاب درستی نکرده باشم و نکند گزینههای بهتری در آینده پیش روی من قرار بگیرد و نکند این مسیری که میروم، بهترین مسیر برای من نباشد و نکند آنچه میخواهم بشوم، بهترین نسخه من نباشد و هزاران پرسش بیپایان دیگر!
در چنین شرایطی است که از این شاخه به آن شاخه پریدن نه یک استثنا، بلکه به رفتار غالب آدمیان تبدیل میشود. انسانها دیگر نمیتوانند با آرامش به تحصیل در یکرشته بپردازند؛ بلکه به انگیزههای مختلف، خواهان آن هستند که رشتهها و فضاهای مختلف تحصیلی و کاری را تجربه کنند. این مسئله، خاص یک گروه سنی هم نخواهد بود و بین سنین و اقشار مختلف رواج دارد؛ اگرچه در برخی افراد و گروهها مثل نوجوانان و جوانان شیوع بیشتری پیدا کرده است.
شما در روزگاری قرار گرفتهاید که مجبورید کارگردان زندگی خود باشید
چند وقت است که نمونه برگ هدایتتحصیلی دانشآموزان نهم صادرشده و حالا باید متناسب با نتیجه آن، در رشتهای که رتبه الف را آوردهاند ثبتنام کنند.
در این زمان است که اما و اگرها شروع میشود و باز یک سردرگمی عجیب، دامن خانواده و دانشآموز را میگیرد. بارها با نوجوانان مقطع نهم که میخواهند برای ورود به دوره دوم متوسطه انتخاب رشته کنند، گفتوگو کردهام و درنهایت پس از ساعتها مشاوره به این نتیجه رسیدهایم که تو باید فلان رشته بروی؛ ولی در کنارش فلان مطالب را از فلان رشته هم مطالعه کنی. یا حتی برای دانشآموزانی که بعد از کنکور برای انتخابرشته تحصیلی با من مشورت میکنند و پس از 12 سال تحصیل، هنوز نمیدانند دقیقا به درد چه رشتهای میخورند و میخواهند در زندگی چهکار کنند نیز پیشنهادهای محافظهکارانه میدهم؛ چرا که خودشان هم دقیقا نمیدانند چه میخواهند و چه نمیخواهند!
دقت کنید این عدم توانایی در تصمیمگیری، علل گوناگون دارد. اینکه آنها هیچگاه در طول تحصیل مهارتهایی مانند مهارت حل تعارض، مهارت حل مسئله و… را نیاموختهاند به کنار؛ اما یکی از اسباب این گیجبودن و حتی تغییرمسیر چندباره در طول تحصیل در حوزه و دانشگاه، به علت وجود امکانهای مختلف و مسیرهای متعدد و گزینههای زیادی بوده که روی میز است.
اخیرا کتابی را میدیدم با این عنوان: «کارگردان زندگی خود باش. چهار قدم تا ایستادن درست پشت دوربین زندگی» و در توضیح اینکه کارگردان زندگی خود بودن یعنی چه؟ آمده است: «رسیدن به این آگاهی که شما میتوانید خودتان پشت دوربین زندگیتان بایستید و با بهکارگیری توانمندیهای درونی و فوقالعادهتان زندگی و آینده دلخواهتان را بسازید.»
البته از این قبیل کتابها زیاد است و من به یک نمونه اشاره کردم؛ ولی فضای حاکم بر همه آنها شبیه به هم است؛ اگرچه عناوین متفاوتی داشته باشند. اما اینهمه ماجرا نیست.
روی دیگر این حد از آزادی در انتخاب و تصمیمگیری، سردرگمی ناشی از وسعت دایره انتخابهاست. انگار هیچکس نمیخواهد یا جرئت آن را ندارد که به ما بگوید شما در روزگاری قرارگرفتهاید که مجبورید کارگردان زندگی خود باشید!
انسان معاصر؛ گرفتار دریای بیپایان احتمالات
اولریش بِک، بحثی دارد با عنوان جامعه مخاطرهآمیز. به نظر بِک، امروزه شاهد آغاز دورهای از مدرنیته هستیم که به فراسوی طرح صنعتی قدیم حرکت میکند.
بِک این صورت تازه مدرنیته را مدرنیته بازاندیشانه مینامد. او معتقد است فرایندی از فردگرایی رخداده که در آن، عوامل انسانی تا اندازه زیادی از فشارهای ساختاری رها شدهاند و بهتر میتوانند خود و جامعه را بهگونهای بازاندیشانه خلق کنند؛ اما اینهمه ماجرا نیست؛ همچنان که جنبههای بیشتری از زندگی اجتماعی امروز وابستگی خود را به سنت از دست میدهند، زندگینامههای ما بیشتر مستلزم گزینش و برنامهریزی میشوند. او میگوید بهاینترتیب ما در عصر زندگینامههای خودگردان هستیم.
در دوران مدرنیته متأخر یا دوران پستمدرن، با فروریختن دیوار بلند فراروایتها و غلبه عقل خودبنیاد و شکاک مدرن بر همه ساحات زندگی و در همه جوامع اعم از دینی و غیردینی، اروپایی و آسیایی و در بین همه اقشار و همه سنین، هیچچیز از تیغ تیز شکاکیت در امان نیست و انسانها دیگر نمیتوانند به کسی یا چیزی اعتماد داشته باشند و از طرحی ازپیشتعیینشده پیروی کنند؛ لذا جهان اجتماعی توان حمایت از انسانها را از دست میدهد.
درواقع وقتی به سنن و فرهنگ جامعه پشتپا زدیم و خواستیم آزادی و اختیار خود را در همهجا سریان دهیم و خط بطلان به همه آنچه بود، کشیدیم و با توهم عقل آزاداندیش، خود را از حصار همه چهارچوبها رهانیدیم، نتیجهای جز تنهایی و وحشت نخواهیم داشت. نمیخواهم بگویم جهان سنت، جهان خوبی بود و انسان در گذشته، زندگی شیرینتری داشت؛ اما یقینا این ترس و اضطراب ناشی از رهاشدگی را هیچگاه تجربه نکرده بود. انسان معاصر اگرچه خود را آزادتر مییابد و به توانایی قدرت انتخاب و اختیار خود میبالد، اما دریای بیپایان احتمالات او را از پا درخواهد آورد.
محدودکردن بیشازاندازه یا بازگذاشتن دست دانشآموزان به ضرر آنها تمام خواهد شد
همه آنچه را گفته شد، در مقیاسهای کوچک و در انتخابهای خرد و شخصیمان نیز میتوانید مشاهده کنید؛ از سردرگمی دانشآموزان و دانشجویان برای ادامه مسیر تا سردرگمی خانوادهها برای برنامه رشد و تربیت فرزندانشان و انتخاب مدرسه محل تحصیل تا برنامه برای آینده شغلی و خانوادگی. اینکه اخیرا در کشور ما نیز موجهایی به راه افتاده در حمایت از آموزش در منزل بهجای فرستادن فرزندان به مدرسه، در همین چهارچوب میتوان تحلیل کرد.
به بحث انتخابرشته دانشآموزان نهمی بازگردیم. با بیان این نکتهها خواستم دو مسئله را یادآور شوم: اولا، اگر شما و فرزندتان در تعیین رشته تحصیلی برای مقطع دهم دچار سردرگمی و حیرت هستید، این حالت فقط برای شما اتفاق نمیافتد و همه کسانی که برای آینده خود و فرزندانشان برنامهای دارند، بهناچار این حس را تجربه میکنند و راه برونرفتی هم ندارند.
ثانیا، هرچه تصمیمی که میخواهید بگیرید، بزرگتر و مهمتر باشد و هزینه بیشتری داشته باشد، ناخودآگاه این حس دوگانه بیم و امید را بیشتر و بیشتر تجربه خواهید کرد؛ پس بهتر است بهجای اینکه هر لحظه سود و زیان تصمیمی را که برای خود یا فرزندتان گرفتهاید، محاسبه کنید، به او یاد دهید تا یک رشته را انتخاب و روی آن تمرکز کند و اگر در مسیر تحصیلی خود به موضوعهای دیگری علاقه داشت، آنها را با برنامه مشخصی دنبال کند. محدودکردن بیشازاندازه یا بازگذاشتن دست او برای هر انتخابی که میخواهد، به ضرر او تمام
خواهد شد.




