اهمیت نقوش هندسی بناهای تاریخی اصفهان در گفت‌و‌گو با دکتر جلیل جوکار

جای نقوش مقدس زیر پا نیست!

گره‌های هندسی که روزگاری در پنجره‌ها و تزئینات اماکن مقدس جلوه‌گر معنا، نظم و قداست بودند، امروز به کف پیاده‌روها و سالن‌ها افتاده‌اند.

تاریخ انتشار: 13:36 - یکشنبه 1404/03/18
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
جای نقوش مقدس زیر پا نیست!

به گزارش اصفهان زیبا؛ گره‌های هندسی که روزگاری در پنجره‌ها و تزئینات اماکن مقدس جلوه‌گر معنا، نظم و قداست بودند، امروز به کف پیاده‌روها و سالن‌ها افتاده‌اند.

گره‌هایی که زمانی در معماری اماکن مقدس اصفهان جلوه‌گر مفاهیم ژرف معنوی و نظم کیهانی بودند، امروز به طرح‌هایی برای کف‌پوش پیاده‌روها و سالن‌ها تقلیل یافته‌اند؛ جایی که معنای عمیق آن‌ها زیر پا فراموش می‌شود.

این جابه‌جایی نشانه‌ای از غفلت نسبت به معنا و هویت فرهنگی این نقوش است. از این‌رو، پرسشی جدی پیش‌رو است: آیا این تغییر، نشانه‌ای از گسستی عمیق با ریشه‌های هنری، اعتقادی و معماری ایرانی است؟

برای واکاوی این مسئله و درک بهتر اهمیت و جایگاه گره‌های هندسی در معماری تاریخی اصفهان، با دکتر جلیل جوکار، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان و پژوهشگری که سال‌هاست در حوزه گره‌های هندسی و معانی آن‌ها در معماری ایرانی پژوهش می‌کند، به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

آیا گره‌های هندسی در معماری اصفهان صرفاً عناصر تزئینی هستند، یا مفاهیم فلسفی، عرفانی و ریاضیاتی در آن‌ها نهفته است؟

می‌توان از چند زاویه به این بخش از تزئینات معماری، چه در اصفهان و چه در دیگر بلاد اسلامی، نگریست. نخست، باید به عمق هندسی و ریاضیاتی این نقوش اشاره کرد.

هر بیننده‌ای که این آثار را مشاهده می‌کند، حتی اگر آشنایی تخصصی نداشته باشد، نبوغ خیره‌کننده گذشتگان ما را در به‌کارگیری اصول هندسی در فرم‌های تزئینی به‌وضوح احساس می‌کند.

اما آنان که با رمز و رازهای این علم آشنا هستند و به ظرایف ریاضیات و هندسه تسلط دارند، درمی‌یابند که این نقوش حاصل محاسبات دقیق و طراحی‌های حساب‌ شده‌ است و با دقت و وسواس خاصی بر پیکره عمارات پیاده شده‌اند.

تکنیک‌هایی که برای اجرای این نقوش به‌کار رفته شامل کاشی‌کاری معرق، کاشی هفت‌رنگ، نقاشی بر بستر گچ یا هنر آهک‌بُری است. این‌ها هر یک از منظر فنی و اجرایی، جای بحث و بررسی دارند.

در بعد دیگر، این گره‌ها در چارچوب علم‌الاعداد اسلامی، ترجمان هندسی اسما‌ء‌الحسنی تلقی می‌شوند؛ اگرچه ریشه‌های آن‌ها به تاریخ کهنی بازمی‌گردد. به‌عنوان مثال، گره پیچ ساده را می‌توان در آثار باستانی ایران، با قدمتی بیش از هفت‌هزار سال، مشاهده کرد.

با آن‌که این نقوش در دوره‌های مختلف معناهای جدید یافته‌اند، اما اساس قدسی و معنوی خود را از آیین‌های کهن همچون مهرپرستی، زرتشتی، مانوی و سپس در آیین اسلام حفظ کرده و تا امروز امتداد یافته‌اند.

مفاهیم‌ آنها گاه بازتعریف شده، اما عمق معنوی آن‌ها همچنان باقی مانده است. متأسفانه در دوران مدرنیته ما با نوعی گسست فرهنگی مواجه شده‌ایم؛ بسیاری از مفاهیم عمیق و ارزشمند کهن را به دست فراموشی سپرده‌ایم.

گاه نیز به این نقوش صرفاً از منظر زیبایی‌شناسی نگاه می‌کنیم و لذتی سطحی از ظاهر آن‌ها می‌بریم، در حالیکه مغز و جان اصلی این آثار، در دوران صفوی و پیش از آن باقی مانده است.

این همان معنایی است که نظامی گنجوی در وصف هفت‌پیکر خود بیان می‌کند: «برونش را برونیان نغز و درونش دورنیان را مغز».

ما گاهی تنها به ظاهر یک شیء دل می‌بندیم و از لذت بصری آن بهره می‌بریم، اما غافلیم از اینکه لذت ژرف‌تری در پسِ این ظاهر نهفته است؛ معنای پنهانی و معنوی‌ که در دل این نقوش جای دارد.

آیا می‌توانید در این‌ باره مثالی عینی را ذکر کنید؟

بله، یکی از نمونه‌های شاخص در میان نقوش «گره چهار قل» است که در گذشته به‌ویژه در معماری اماکن مقدس و کاخ‌ها کاربرد فراوانی داشته است.

در این گره، نام و معنا کاملاً با یکدیگر منطبق‌ است. قدما این نقش را با آگاهی کامل از مفاهیم قدسی آن به کار می‌بردند؛ به‌ویژه در طراحی پنجره‌ها. باور بر این بود که نوری که از پنجره‌ای با گره چهار قل عبور می‌کند، هنگام ورود به فضا، جنبه‌ای مقدس می‌یابد و حال و هوای معنوی درون را تقویت می‌کند.

همچنین اعتقاد داشتند که این گره نقش حفاظتی دارد و مانع ورود نیروهای شیطانی به فضا می‌شود؛ چراکه در سنت دینی، چهار سوره «قل» به‌عنوان سپری در برابر شیطان شناخته می‌شوند.

اما در دنیای معاصر، متاسفانه بسیاری از این مفاهیم را کنار گذاشته‌ایم. با گره چهار قل، نه از منظر معنایی و قدسی آن، بلکه همچون یک عنصر گرافیکی صرف برخورد می‌کنیم.

به‌گونه‌ای که ممکن است این نقش را بر کف پیاده‌رو یا حتی روی دستمال توالت ببینیم! درست است که از لحاظ زیبایی‌شناسی این نقش زیبا است، اما فراموش کرده‌ایم که «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد». جایگاه چنین نقوشی را نمی‌توان نادیده گرفت یا بی‌تأمل در هر بستری از آن‌ها استفاده کرد.

در گذشته، کاربرد این نقش‌ها همراه با نیتی روشن و در چارچوبی مقدس انجام می‌شد. در حالیکه امروز آن نگاه ژرف و قدسی کمرنگ شده و گاه به‌کلی از میان رفته است.

چرا این ظرایف هنری و اصیل، در معماری ساختمان‌ها و زیباسازی شهری رعایت نمی‌شود؟

با یک جست‌وجو در اینترنت یا پیگیری و مشورت با اساتید دانشگاه هنر، می‌شد اصولی‌تر و حساب‌شده‌تر عمل کرد، اما متاسفانه تخصص‌گرایی در این حوزه جدی گرفته نمی‌شود.

در گذشته ما علمایی چون شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی را داشتیم و معمارانی چون محمدرضا اصفهانی که به این علوم اشراف داشتند.

دربار با این بزرگان مشورت می‌کرد و سپس وارد عمل می‌شد. امروز اما متاسفانه فاز مطالعاتی در بسیاری از پروژه‌ها یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف است. نمی‌خواهم مطلق‌گویی کنم، اما خطاها به‌وضوح دیده می‌شوند.

به‌طور کلی، در کجای بافت شهری اصفهان می‌توان رد گره‌های هندسی را دید؟

گره‌های هندسی را می‌توان در دو سطح کاملاً متفاوت در مختصات شهری اصفهان مشاهده کرد.

نخست، در بناهای تاریخی‌ که این نقوش در آن‌ها با دقت و در جایگاه مناسب به‌کار رفته‌اند. اما در نقطه مقابل، متأسفانه در بسیاری از فضاهای معاصر شهر، شاهد استفاده‌های نادرست و سطحی از این نقوش مقدس هستیم: در کف‌پوش پیاده‌روها، سالن‌ها و دیگر سطوحی که محل عبور و رفت‌وآمد هستند.

این نوع استفاده، نوعی بی‌حرمتی به مفاهیمی است که در پسِ این گره‌ها نهفته است. گمان می‌کنم اگر پژوهشگران و متخصصان هنر اسلامی از کشورهای اروپایی به ایران بیایند و این موارد را ببینند، از اینکه ما چنین سرمایه‌هایی در اختیار داریم اما قدر آن‌ها را نمی‌دانیم، شگفت‌زده خواهند شد.

قدما هرگز اجازه نمی‌دادند چنین نقوشی در محل عبور قرار گیرد و «پا بخورد»؛ چرا که آن را بی‌حرمتی به نقشی می‌دانستند که حامل معنا و قداست است.

با توجه به اینکه بسیاری از گره‌های هندسی را هنرمندانی از کشورهایی مانند مصر و مراکش ابداع کرده‌اند، آیا معماری اصفهان در این زمینه هویتی مستقل دارد؟

از دوران ایلام باستان و هخامنشیان تاکنون، ایرانیان همواره زیباترین عناصر تمدن‌های دیگر، از مصر و یونان گرفته تا چین را دریافت کرده‌اند، اما هیچ‌گاه آن‌ها را به‌صورت خام و تقلیدی به کار نبرده‌اند.

ما همواره این عناصر را بومی، بازتعریف و ایرانیزه کرده‌ایم و سپس در دل فرهنگ و هنر خود جای داده‌ایم. بنابراین، آنچه در معماری ایرانی دیده می‌شود، نه تقلید صرف، بلکه نوعی بازآفرینی با هویت ایرانی است.

برخی پژوهشگران معتقدند که غربی‌ها این نقوش مقدس را در هنرهای دیجیتال و الگوریتمی بازآفرینی کرده‌اند. آیا این موضوع صحت دارد؟

در واقع بسیاری از گره‌های هندسی ما، به‌ویژه در معماری سنتی ایران، بر مبنای نوعی از هندسه بنا شده‌اند که امروزه آن را «هندسه فراکتال» می‌نامند؛ هندسه‌ای نوین و نااقلیدسی که اکنون در جهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

حتی نرم‌افزارهایی نیز برای طراحی این نوع الگوها توسعه یافته‌اند و از آن‌ها در خلق گره‌های نوین استفاده می‌شود.

اما آنچه امروزه در غرب تحت عنوان هنر الگوریتمی یا دیجیتال انجام می‌شود، غالباً از مفاهیم قدسی و معانی والایی که در دل هنر اسلامی نهفته بود، فاصله دارد.

در هنر سنتی ما، گره‌ها صرفاً یک فرم زیبا یا تکرار هندسی نبودند؛ بلکه حامل معنا بودند، مسیری از وحدت به کثرت و بالعکس را نشان می‌دادند. این خود یکی از رموز هستی و خلقت در نگاه عرفانی و فلسفی هنر اسلامی به شمار می‌رفت.

اگر ما صرفاً به ظاهر این نقوش مقدس بچسبیم و تنها آن را تقلید یا تکرار کنیم، اما از معنا، ریشه و باطن آن غافل باشیم، در نهایت اثری سطحی و فاقد عمق تولید کرده‌ایم.

چنین نگاهی شاید زیبایی بصری ایجاد کند، اما درون‌مایه‌ای ندارد.نمونه‌ آن را امروز در پیاده‌روهای شهر می‌بینیم؛ بسیاری از این سنگ‌فرش‌ها بر پایه گره چهارقل طراحی شده‌اند، اما در فضایی کاملاً ناهماهنگ با شأن معنوی این نقش.

این نوع استفاده، هرچند ناآگاهانه باشد، نوعی بی‌احترامی به مفاهیم قدسی و جایگاه تاریخی این نقوش به‌شمار می‌آید.یادم هست زمانی که جوان بودم، برای یادگیری هنر گره‌سازی نزد استاد پیری رفتم.

همان آغاز کار، جمله‌ای گفت که هیچ‌گاه از یادم نرفته است: «اگر با ناپاکی به سراغ این هنر بیایی، در زندگی‌ات گره می‌افتد.» این سخن نشان می‌دهد که نزد گذشتگان، گره‌سازی تنها یک فن نبود؛ بلکه یک امر قدسی تلقی می‌شد.

در پروژه‌هایی که در حال بازسازی است، به‌ویژه در بناهای شاخص اصفهان، گره‌های هندسی ساده‌سازی یا حذف شده‌اند؟

نمی‌توان گفت که این گره‌ها در حال حذف شدن هستند، اما اصفهان شهری نیست که جای نمادهای رومی باشد؛ این‌گونه نمادها متعلق به جاهایی است که از هویت تهی‌ هستند.

شهری با مکتب معماری چون اصفهان، نباید برای تزیین و نمای ساختمان‌هایش به سمت الگوهای بیگانه چون نمای رومی برود. اینجا روم باستان نیست! نتیجه‌اش، یک بی‌هویتی عمیق و آسیب‌زننده به چهره معماری اصفهان است.

حتی اگر یک ایتالیایی به اصفهان بیاید، با دیدن نمای رومی در این شهر، ممکن است بخندد و حالا باید سال‌ها صبر کنیم تا این آپارتمان‌های بی‌هویت فرسوده شوند و به‌جایشان ساختمان‌هایی با نمای درست ساخته شود.

با این حال، به باور من «جلوی ضرر را هر جا بگیریم، منفعت است». شهری که ریشه‌هایش را از دست بدهد، محکوم به سقوط است؛ با نسیمی خواهد افتاد، چرا که دیگر استواری ندارد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

چهار × 5 =