به گزارش اصفهان زیبا؛ در عصری که مرز میان تولیدکننده و مصرفکننده محتوا بهطرز بیسابقهای باریک شده است، دیگر نمیتوان از رسانه انتظار داشت که با نسخههای کلاسیک، مخاطب مدرن را اقناع کند. بهویژه نسل موسوم به «زد» که دیگر نه تنها تمایلی به نشستن پای برنامههای خطی و پیامهای یکطرفه ندارد، بلکه خود را در قامت یک رسانه مستقل میبیند؛ رسانهای که میخواهد شنیده و دیده شود و تأثیر بگذارد و حتی از این راه کسب درآمد کند.
در عصر سلطه پلتفرمها و ظهور کاربران کنشگر، دیگر نمیتوان رسانه را تنها ابزار اطلاعرسانی دانست؛ مخاطب امروز، خود رسانه است. همین تغییر پارادایم، رسانههای رسمی را با چالشهایی جدی مواجه کرده است؛ چالشهایی که به گفته نوید موسوی، مدرس سواد رسانهای، تنها از مسیر اعتماد، گفتوگو و مشارکت نسل جدید قابل حل است.موسوی در گفتوگو با اصفهان زیبا با نگاهی عمیق به تحولات رسانهای در سالهای اخیر، به چرایی فاصله گرفتن نسل جدید از رسانههای رسمی و راههای بازسازی این رابطه گسسته میپردازد.
رسانه نوین؛ میدان بازی برای مخاطب
موسوی در ابتدای سخنان خود با اشاره به ویژگیهای عصر رسانههای نوین میگوید: امروز با رسانههایی مواجه هستیم که نه فقط امکان اطلاعرسانی و آگاهیبخشی دارند، بلکه به کاربران این فرصت را میدهند که خودشان در مقام کنشگر اجتماعی وارد میدان شوند. دیگر مخاطب، صرفا مخاطب نیست؛ بلکه تولیدکننده محتوا، مفسر اجتماعی و جریانساز رسانهای است.
او بیان میکند: رسانههای نوین مانند شبکههای اجتماعی، این امکان را برای عموم، حتی افراد بدون تخصص و سواد رسانهای فراهم کردهاند که «حضور داشته باشند» و «اثر بگذارند». این امراز نگاه موسوی، همزمان فرصتساز و تهدیدآمیز است: ممکن است برخی از این افراد حرفی برای گفتن نداشته باشند، یا حتی محتوای بیکیفیت تولید کنند؛ اما اصل ماجرا این است که فضای حضور، دیگر انحصاری نیست. رسانه دیگر یک ابزار در دست نخبگان یا حاکمیت نیست؛ بلکه میدان بازی عمومی است.
رسانه رسمی و بحران درک موقعیت
این کارشناس رسانه میگوید: رسانههایی مانند صداوسیما همچنان در فضای ارتباطات عمودی گیر کردهاند. آنها میخواهند همان نقش پدرانهای را ایفا کنند که دههها پیش داشتهاند؛ آموزش، تبلیغ، سرگرمی، اطلاعرسانی. اما نسل جدید دیگر فقط «شاگرد» نیست. نسل جدید میخواهد خودش حرف بزند، دیده شود و تاثیرگذار باشد.
او میافزاید: رسانههای ما نتوانستهاند از فضای انحصاری عبور کنند. نه تنها صداوسیما، بلکه خبرگزاریها، روزنامهها و مجلات هم دچار همین مسئلهاند. اگر ما این تغییر را نپذیریم، نهتنها نسل زد از ما فاصله میگیرد، بلکه این فضا در اختیار کسانی قرار میگیرد که ممکن است اهلیت و صلاحیت لازم را نداشته باشند.
ضرورت مشارکت و اعتماد به نسل جدید
موسوی راه نجات رسانههای رسمی را در یک جمله خلاصه میکند: اعتماد و مشارکت. باید نسل جوان را در فرآیند تولید رسانهای مشارکت دهیم. اگر یک جوان احساس کند که پیامش شنیده و دغدغهاش مطرح شده، یا حتی از سوی یک رسانه رسمی مورد توجه قرار گرفته، به آن رسانه احساس تعلق پیدا میکند. این مشارکت، حس مسئولیت و علاقه ایجاد میکند و همین، راه بازسازی اعتماد است.
او اضافه میکند: وقتی فرد احساس کند در یک انتخابات رایاش مؤثر بوده، نسبت به آن نظام سیاسی احساس تعلق دارد. همین منطق درباره رسانه هم صادق است. اگر فردی احساس کند رسانه ملی به او فضا و فرصت داده، آن رسانه را از خودش میداند؛ چرا که مشارکت یعنی ایجاد این حس تعلق.
نقش گفتوگوی بیننسلی در ثبات فرهنگی
موسوی در بخش مهمی از سخنان خود بر گفتوگوی میان نسلها تاکید میکند و میگوید: من معلم همین بچههای ۱۶ تا ۲۶ سالهام. باور کنید آنها نه بیمنطقاند و نه ضد ارزش. تنها نیازشان گفتوگوست؛ اینکه با آنها حرف بزنیم و میدان بدهیم و بشنویمشان. اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است با سنتها، با رسانه، با جامعه احساس بیگانگی کنند.
او هشدار میدهد: در روابط بینالملل گفته میشود جنگ از جایی آغاز میشود که گفتوگو تمام میشود. ما هم در داخل کشور اگر نتوانیم میان نسلها پل ارتباطی بزنیم و سنت و نوگرایی را در کنار هم تعریف کنیم، با بحران روبهرو میشویم.
او با پذیرش این نکته که مشارکت گسترده حتما آسیبهایی دارد، میگوید: ممکن است خطاهایی رخ دهد، ممکن است برخی پیامها غیراستاندارد باشد. اما مشارکت همیشه با ریسک همراه است. نمیتوان بهخاطر احتمال آسیب، صورتمسئله را پاک کرد.
آینده رسانه؛ ترکیبی از آزادی و ساختار
موسوی به ایده جذاب درآمدزایی از فضای دیجیتال برای رسانهها اشاره میکند و میگوید: وقتی میگوییم یوتیوب برای جوان ایرانی جذاب است، فقط به خاطر آزادی بیان نیست. بخشی از آن هم ه دلیل امکان درآمدزاییاست. اگر رسانههای رسمی ما بتوانند سازوکاری طراحی کنند که مخاطب از طریق مشارکت، بهنوعی در سود رسانه هم شریک شود، یک جهش بزرگ رخ خواهد داد. باید به رسانه به چشم زیستبوم تعاملی نگاه کنیم؛ نه بلندگوی یکطرفه.
موسوی با اشاره به جمله معروف مهاتما گاندی آن را بیان میکند و میگوید: اول تو را نادیده میگیرند، بعد به تو میخندند، سپس با تو میجنگند و در نهایت تو را میپذیرند. سیاستگذاران رسانهای باید بدانند که از سه مرحله اول عبور کردهایم. ما صداهای نو را ابتدا نادیده گرفتیم، بعد به آنها خندیدیم، سپس با آنها مقابله کردیم و امروز دیگر وقت پذیرش است. چارهای جز شنیدن صدای نسل جدید وجود ندارد.
او با انتقاد از ساختار انحصاری رسانهای کشور میافزاید: تقریبا تمام رسانهها دولتی هستند و هرگز فرصت تجربه رسانههای خصوصی، محلی یا حزبی را مانند کشورهای توسعهیافته نداشتهایم؛ رسانههایی که حتی میتوانند بازتابدهنده یک جریان مستقل باشند. تجربه چنین فضایی در ایران ضرورتی است و دیگر نمیتوان آن را به تعویق انداخت.
موسوی در ادامه به بحران جهانی دموکراسی اشاره میکند و با نقل قولی از ساموئل هانتینگتون میگوید: دموکراسی در تاریخ با موجهایی از پیشرفت و پسرفت همراه بوده است.
امروز، در یکی از دورههای بازگشت به عقب قرار داریم. دموکراسی در بسیاری از کشورها در حال عقبنشینی است و اقتدارگرایی در حال پیشروی.موسوی در پایان با اشاره به مفهوم «فرهنگ مشارکتی» میگوید: حرکت به سمت فرهنگ مشارکتی و درگیر کردن مردم در فرآیند رسانهای، اکنون از هر زمان دیگری سختتر است. اما این تنها راه ممکن برای بازسازی رابطه مردم با رسانه و سیاست است.















