یکی از چالشهای اساسی ما، در نسبت بین دولتمرد با ولایتفقیه است. گاهی این نسبت، تبدیل به چماق میشود برای بیرون راندن برخی آدمها از ساختار نظام. آقای رئیسی چه درکی از ولایت داشت؟
یک درکی از آقای رئیسی در اذهان جامعه ما موجود است که ایشان آدم سادهای بود. الان هم بعد از شهادتشان، بیشتر روی همین تصویر تمرکز میشود و حتی سیاسیونی که در دوران حیات آقای رئیسی با ایشان مسئله داشتند، الان دارند از سادگی آقای رئیسی تعریف میکنند.
در توصیف شخصیت سیاسی آیتالله رئیسی باید خیلی تلاش کنیم جوری روایت نکنیم که گویی با یک الگوی تمام از دولتمرد روبهرو هستیم.
اگر به دولت از نظر ماهیت سازماندهی فکر کنیم و الگوی اداره دولت را موضوع توجه خود قرار دهیم، دولتی که میراثدارش هستیم، یک سازمان هرمی است.
اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را در یک جمله خلاصه و جوهرهای از آن پیدا کنیم، انقلاب اسلامی یک نظریه حاکمیتی نوین است؛ یعنی ادعای امام در مرحله اول ادعای اینکه «جامعه را اخلاقی میکنم» نیست، ادعای امام ادعای اینکه شما را به «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ» میرسانم نیست، ادعای اولیۀ امام این نیست که برای شما برکت میآوریم.
یکی از پرسشهای اساسی درخصوص معنای دولتمرد، در ایران پس از انقلاب اسلامی، نسبت و نحوه مواجهه آن با نظام سیاسی برآمده با انقلاب است.
حرفزدن از شهادت آیتالله رئیسی و تشییعجنازه عجیب او سخت و آسان است. آسان از آن جهت که همه دارند این ماجرا را تحلیل و تفسیر میکنند و سخت از آن رو که در واقع این حادثه است که باید ما را به سخن درآورد و آیا ما گوشی برای شنیدن خود این ماجرا داریم یا خیر؟ حال ما در مواجهه با شهادت آیتالله رئیسی حال عجیبی بود.
عالم حسابوکتابهای خودش را دارد و هیچچیز بیحکمت نیست؛خصوصاً اگر صحنه، صحنه اولیای خدا باشد، خصوصاً اگر اخلاص و تضرع و عجزی به درگاه خدا آورده باشند.
«حرف زدن از شهادت آیت الله رئیسی و تشییع عجیب پیکر او سخت و آسان است. آسان از آن جهت که همه این ماجرا را تحلیل و تفسیر میکنند و سخت از آن رو که در واقع این حادثه است که باید ما را به سخن درآورد و آیا ما گوشی برای شنیدن این ماجرا داریم؟»