شهادت آیت‌الله رئیسی و سلوک جمعی ما

اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را در یک جمله خلاصه و جوهره‌ای از آن پیدا کنیم، انقلاب اسلامی یک نظریه حاکمیتی نوین است؛ یعنی ادعای امام در مرحله اول ادعای اینکه «جامعه را اخلاقی می‌کنم» نیست، ادعای امام ادعای اینکه شما را به «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ» می‌رسانم نیست، ادعای اولیۀ امام این نیست که برای شما برکت می‌آوریم.

تاریخ انتشار: 10:31 - دوشنبه 1403/04/11
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
شهادت آیت‌الله رئیسی و سلوک جمعی ما

به گزارش اصفهان زیبا؛ اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را در یک جمله خلاصه و جوهره‌ای از آن پیدا کنیم، انقلاب اسلامی یک نظریه حاکمیتی نوین است؛ یعنی ادعای امام در مرحله اول ادعای اینکه «جامعه را اخلاقی می‌کنم» نیست، ادعای امام ادعای اینکه شما را به «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ» می‌رسانم نیست، ادعای اولیۀ امام این نیست که برای شما برکت می‌آوریم.

این‌ها هست؛ ولی یک کمال اعظم و جوهره‌ای وجود دارد که می‌گوید اگر می‌خواهید به همه کمالات برسید، به‌گونه‌ای که اگر این کمال محقق شد، همه کمالات می‌آید و اگر این نشد بقیه هم نمی‌شود، این است که عالم یک جنس حاکمیت است.

نظریات اصلاحی زیادی در ایران وجود داشت؛ اما چرا حضرت امام روی ولایت‌فقیه ایستاد؟ صدها ایده اصلاحی، صدها مدل اصلاحی، صدها زمینۀ اصلاحی وجود داشت؛ اما امام محکم ایستاده و می‌گوید باید یک اتفاق بیفتد و آن اتفاق «ولایت‌فقیه» است؛ چرا؟ این ولایت‌فقیه را اگر به دست دستگاه هاضمه علوم سیاسی بدهید که ترجمه کند، یک شکلی می‌شود؛ اگر دست خود مکتب امام بدهید تا برای شما ترجمه کند، چیز دیگری می‌شود؛ می‌گوید اگر این عالَم، عالَمِ ولایت است (واقعاً با تمام آن دارایی‌های عرفانی‌ که داریم، این را می‌فهمیم که توحید فاعلی خدای متعال است و همه چیز دست اوست) هیچ فعلی در عالم نیست، مگر اینکه به دست خدای متعال است؛ هیچ پیروزی‌ای نیست، جز به خواست خدا «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلّا بِاللهِ». اگر این‌ها از لفظ خارج شود و به ادراک و باور حکیم بزرگواری مثل حضرت امام تبدیل شود، فرق می‌کند.

آن‌وقت است که حکیم می‌گوید: می‌دانید نجات چیست؟ عقل اسلامی به شما می‌گوید نجات این است که ادارۀ امورتان را به دست خدای متعال بدهید. خدا بهتر از شما می‌داند که چگونه باید امور را پیش ببرد، به خدا توکل کنید. «إِلَهِي أَغْنِنِي بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي»؛ «اللهم اُفَوِّضُ أمرِی إلَیکَ».

این منظومه‌های عرفان، اگر در حکمت عرفانی ما بیاید، چگونه می‌شود؟ این‌ها در شعر ایرانی متبلور هستند؛ مثلاً حافظ می‌گوید: «تو خود حجاب خودی از میان برخیز»؛ یعنی سیاست (یا عالَم) این‌طور است که تو باید کنار بروی و کار را به دست خدا دهی. اساساً مشکل، خودِ تو هستی، مشکل آنجایی است که تو می‌خواهی به اراده‌ات در صحنۀ عالَم اتفاقی بیفتد: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ»، ادعای تمام این «أَیدِی النَّاسِ» ادعای اصلاحی است، «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» آمدند که اصلاح کنند؛ ولی چرا افساد شد؟ ریشه آن افساد این بود که «تو» وسط بودی و باید کنار می‌رفتی. اگر این فهم اتفاق بیفتد، می‌توان عالَم را به دست خدا داد که او هم به دست ولی الهی بدهد، به دست پیغمبر اکرم(ص) بدهد.

در دوران غیبت به دست چه کسی بدهد؟ به دست ولی‌فقیه. امام گفتند: پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا به مملکتتان آسیب نرسد؛ درحالی‌که می‌توانستند این جمله را بگویند که «تدبیر کنید تا به مملکتتان آسیب نرسد.» تدبیر خیلی مهم است و اسلام هم به تدبیر زیاد سفارش کرده است؛ ولی ایشان این را نگفتند، یا مثلاً می‌توانستند بگویند: «برای اینکه به مملکتتان آسیب نرسد، خیلی تقوا داشته باشید» یا «خیلی به همدیگر خدمت کنید که به مملکتتان آسیب نرسد»، اما ایشان گفتند که «پشتیبان ولی‌فقیه باشید تا به مملکتتان آسیب نرسد.» می‌دانید چرا؟ زیرا اگر توانستید در مدار ولایت قرار بگیرید «اللهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النّورِ»، به طرق دیگری پر از شکوفایی خواهید شد.

در انقلاب اسلامی ما ریاست کل را از مدار پادشاهی طاغوتی به مدار ولایت‌فقیه رساندیم. این قدم بزرگی بوده است که برداشته‌ایم. این گام اول است. گام دوم چیست؟ حضرت آقا به‌صراحت می‌گوید که ما در مرحله دولت‌سازی هستیم و ۴۰ سال است که در مرحله دولت‌سازی گرفتار شده‌ایم. خب مرحله دولت‌سازی چیست؟ بر اساس ذهنیت علوم انسانی‌زدۀ موجود فضای کشور ما، دولت موفق، دولتی است که شاخصه ۱، ۲، ۳، 4 و 10 را داشته باشد.

اگر بخواهیم کمی رنگ انقلابی به آن بدهیم، می‌گوییم: شاخصش این است که با مردم بهتر باشد، فلان کار را کند، خدمت کند و… .
می‌دانید این کار شبیه چیست؟ شبیه این است که در دوره پادشاهیِ شاهنشاهی محمدرضا پهلوی بگویید: «همین خوب است، عیب ندارد.» حالا روحانیت باید چه کار کند؟ بچه‌مسلمان‌ها چه کار کنند؟ عیب ندارد که مثلاً شما هم یک قاضی محکمه‌ای در این مسجد داشته باشید، شما هم یک مقداری این‌طوری یا آن‌طوری باشید.

تزی که حضرت امام داشتند این بود که افق پادشاهی باید جابه‌جا شود، افق ریاست‌جمهوری در ایران باید جابه‌جا شود، افق ریاست‌جمهوری در ایران باید برگردد به افق ولایت. تمام اسلامی‌بودن نظام اسلامی و انقلاب اسلامی، به این نیست که الان مفسد اقتصادی داریم یا نداریم؛ بلکه به این است که ردای حاکمیت به دوش فقیه نشست، این است که می‌گوییم انقلاب ما اسلامی شد؛ ولی نسبت به بقیه چیزها به‌جز حکومت، هنوز خیلی باید کار کنیم تا مفسد برود و اقتصاد درست شود و… یعنی مسئله در آنجا، حاکمیت بوده است.

اینجا هم همین است؛ یعنی باید افق در ریاست‌جمهوری از افق کارشناسی‌ها و افق کارآمدی بیرون بیاید و در افق ولایت قرار گیرد؛ یعنی این‌طور باشد که اول الله، بعد رسول‌الله، بعد ولی‌فقیه و لایه بعد نخبگی ولایی و بعد مردم هستند، افق بزرگ چیست که افق ظهور حضرت حجت(عج) است؟ قرآن در سوره قصص تعبیر خیلی صریحی دارد: می‌خواهم مستضعفان وارث زمین شوند، مستضعفان واقعاً ائمه شوند؛ یعنی نقطه و افق نهایی واقعاً ولایت مردم است، واقعاً مردم‌سالاری به معنای کلمه حقش است؛ ولی همان‌طور که فاصله ولایت معصوم تا ولایت مردم را ولی‌فقیه برمی‌دارد، فاصله ولی‌فقیه تا ولایت مردم را دولت ولایی برمی‌دارد، دولتِ در افق ولایت برمی‌دارد. ما دولت در افق ولایت را تجربه نکردیم، دولت به معنای شخص رئیس‌جمهور نیست؛ بله به آستانه‌هایش نزدیک شدیم، اما به معنای دولت هنوز نتوانسته‌ایم.

اگر این معنا مخابره شود، آن وقت اساساً شما از رئیس‌جمهور معنای دیگری را متوجه می‌شوید. جنس مناظرات تکالبی و درگیرانۀ در تمام سال‌های اخیر، در قصه ریاست‌جمهوری را ببینید! آیا مسخره نیست اگر همین دعوا را سر انتخاب ولی‌فقیه داشتیم؟! مثلاً علمای بزرگوار برای ولی‌فقیه‌شدن، شروع می‌کردند به پنجه به روی‌هم کشیدن! این حرف چقدر مسخره است! می‌گفتید این چیست؟ آیا ولایتِ این شکلی هم می‌شود؟ با پنجه‌کشیدن روی‌هم؟ اصلاً می‌شود؟! این فانتزی نیست؟ اصلاً فکاهی است. چرا می‌گویید این مسخره است؟ چون افق اینجا، افق ولایت است، افق تقواست، افق زهد است، افق دوری از دنیاست، افق این است که «هر کسی تَرَئُّس دارد و دنبال ریاست است، ملعون است»؛ حالا شما از ریاست کل به ریاست جزء می‌رسید، چه می‌شود؟ یکباره می‌بینید وارد دنیای بیخودی (شبیه دنیایِ دنیامداران) می‌شویم؛تعبیری که شهید بهشتی می‌گفت: «ما تشنگان خدمت هستیم نه شیفتگان قدرت.»

یک‌وقت است که شما می‌گویید آقای رئیسی بزرگوار خیلی خدوم بود، جان ما فدای ایشان! بله خدوم بود، خیلی متواضع بود، احسنت! خیلی باتقوا بود، احسنت! خیلی مردم‌مدار بود، خیلی احسنت! می‌دانید مثل چه می‌ماند؟ مثل این است که بگویید زور امیرالمؤمنین خیلی زیاد بود، جان ما فدای ایشان! درِ خیبر می‌کند، خیلی علمشان زیاد بود، خیلی باصفا بود، نان و خرما درِ خانه مستضعفان می‌برد؛ اما آیا این‌ها علی‌بن ابی‌طالب است؟ این‌ها که علی‌بن ابی‌طالب نیست! عظمت علی‌بن ابی‌طالب به این است که در مدار ولایت الهی قرار گرفته است. اگر در آن مدار قرار گرفتی، همه این‌ها محقق است.

آیا تعجب نمی‌کنید که چرا شهدا این‌قدر به هم شبیه هستند؟ شما می‌گویید آیا این‌ها در یک مدرسه درس خوانده‌اند؟ آیا بچه یک پدر و مادر هستند؟ چرا این‌قدر به هم شبیه هستید؟ شهید بهشتی، شما چقدر شبیه شهید مطهری هستید. شهید مطهری شما چقدر شبیه شهید صدر هستید. شهید صدر شما چقدر شبیه آن یکی هستید! چقدر این‌ها شبیه هم هستند! «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ…» نور است و همه این‌ها از یک نور تغذیه می‌کنند.

آیا می‌شود کسی در مدار ولایت باشد، ولی برای مردم خاک نباشد؟ آیا می‌شود ابوترابی زندگی نکند؟ نمی‌شود. آیا می‌شود یک نفر در افق ولایت زیست کند، ولی آزاداندیش نباشد؟ چرا فلانی آزاداندیش نیست؟ چرا رفتار یک نفر تحکم‌آمیز است؟ برای اینکه «من»ش خیلی بزرگ است. اگر جریانی «مَن»ش کوتاه باشد و واقعاً در مدار ولایت قرار گیرد، آیا می‌شود آزاداندیش نباشد؟ آیا می‌شود نفع مردم را بر نفع خودش ترجیح ندهد؟ و اگر کسی واقعاً نفع عمومی را به مردم ترجیح دهد، آیا می‌شود آزاداندیش نباشد؟ آیا می‌شود به علم رجوع نکند؟ آیا می‌شود به کارشناسی رجوع نکند؟ آیا می‌شود هدایت بقیه…؟ آیا می‌شود؟ و… .

ببینید اصلاً وارد وادی دیگری می‌شود. بشارت این‌چنین آدمی شدن چیست؟ بشارتش این است که او دیگر کارگر نیست.

شما دوست داشتید آقای رئیسی یک دولت فخیمه درست کند و مشکلاتتان را حل کند، آن یک وجه هدیۀ علی‌بن موسی‌الرضا بود؛ یک وجه هدیۀ دیگر هم دارد [و آن، این است که] باید بت‌هایتان را بشکنم. او که کاره‌ای نیست! فکر می‌کردید او کار را پیش می‌برد؟ الان هم هنوز فکر می‌کنید که دولتی می‌آورید و آن دولت محقق می‌کند؟ اگر فکر ما این باشد، دوباره خدای متعال ما را پشت این سنگر نگه می‌دارد.

یک لایه پایین می‌آید، چه می‌شود؟ یک لایه پایین‌تر بیاید، دیگر وارد دنیا شده‌ایم؛ مثلاً در سیاست می‌گوید که جوابش را نده: «إِنَّ اللهَ یدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»، این آیه را باور می‌کنید؟ پس در مناظره جوابش را نده؛ اگر در افق ولایت زیست نکنید، نمی‌توانید جواب ندهید، انسان تحمل نمی‌کند، جان تحمل نمی‌کند. اگر این باور در ما به‌وجود بیاید که با این شهادت واقعاً وارد مرحله عجیبی از دولت اسلامی شده‌ایم، دیگر بقیه‌اش مسیر سلوک است. باید برای ریاست‌جمهوری‌تان دنبال سالک بگردید؛ کمااینکه برای رهبری‌تان دنبال سالک گشتید. آن کس که از همه بیشتر به هوای نفس خودش غالب است، امیر است. آن کس که از همه به مردم دلسوزتر است، آن کس که واقعاً دستش در دست اهل‌بیت قرار گرفته، آن کس که واقعاً سرشار از حکمت اهل‌بیت است، دنبال او بگردید!

اگر چنین کسی آوردید، چرا پیروز خواهید بود؟ چون اساساً در این جنس از حاکمیت دیگر شما در صحنه نیستید، خدای عالم در صحنه است. کار شما چیست؟ کار شما انتخاب است. شما امیرالمؤمنین را انتخاب کن، بقیه‌اش را ببین برایت چه‌کارها که می‌کند. چه کسی این کارها را می‌کند؟ امیرالمؤمنین می‌کند. امیرالمؤمنین خودش در دعای کمیل می‌خواند «أنَا فَقِیرٌ»؛ خدایا دست من نیست، تو هستی! ولی شما بدون امیرالمؤمنین می‌توانید؟ یک نفر می‌خواهید که واقعاً بی‌نفس باشد، بی‌نفس باشد که بی‌نقص شود و خدای متعال کار را جلو ببرد.

اگر واقعاً دست ولی‌فقیه در دست ولی معصوم است و اگر امروز واقعاً صاحب‌الزمان کار را جلو می‌برد و پروژه اسلامی‌شدن جهان را (لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَو کَرِهَ المُشرِكونَ) به دست گرفته است و همه کارگر هستند، باید گفت: ملت ایران! هدیه علی‌بن موسی‌الرضا بر شما مبارک باد. این آغوشی که علی‌بن موسی‌الرضا برای این ملت باز کرد، بر شما مبارک باد. به شما اجازه دادند وارد وادی‌ای شوید که دولت (ریاست جزء) در افق ولایت قرار گیرد.

حالا این را سر دست بگیرید که ایران الگو (حضرت آقا همۀ حرفش این است) و ایران شهید که همه عالم به تماشای او می‌نشینند، می‌گوید یک دولت برایتان آوردم. حاج‌قاسم شهید را دیدید که چگونه برایتان جبهه مقاومت درست کرد؟ دانشمند شهید را دیدید که خواست دانش و دانشگاه را در ایران مقدس کند و در مدار امت اسلام قرار دهد، حالا یک دولت شهید را هم ببینید.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

12 + هفت =