به گزارش اصفهان زیبا؛ «در سفر ناصرالدینشاه در 1307 قمری به انگلیس امتیازی به فردی به نام ماژور جرالد تالبوت واگذار شد. این قرارداد انحصار خرید و فروش توتون و تنباکو را در خارج در اختیار تالبوت قرار میداد و مدت آن ٥٠ سال بود. مبلغ این قرارداد نیز ١٥ هزار لیره بهاضافه یکچهارم سود سالیانه بود. تالبوت برای اخذ امتیاز و شروع عملیات وسیع در ایران، شرکتی به نام “شرکت رژی” را با کمک دولت انگلیس و سرمایهداران انگلیسی تأسیس کرد. کلمه رژی (Regie) به معنای تشکیلاتی دولتی است که انحصار کالایی اساسی مانند تنباکو یا نمک را در اختیار میگیرد. تشکیلات تالبوت نیز به همین علت رژی تنباکو (Tobacco Regie ) نامیده میشد. از ١١ رمضان ١٣٠٨ که ارنستین، مدیرعامل رژی، به تهران آمد تا دستگاه رژی را برپا دارد، اولین اعتراضها با تجار پایتخت آغاز و بهصورت نامه به خود شاه و نیز شبنامه در شهر منتشر شد. اعتراضها در شیراز، تبریز، کرمان، مشهد و اصفهان نیز واقع شد. دامنه تا بدانجا بود که حکومت مجبور شد با پرداخت ٥٠٠ هزار لیره خسارت، در جمادیالاخر ١٣٠٩ قرارداد را لغو کند.»
علیمحمد اژهای و منیرالدین بروجردی پیشقدم شدند. اذن از آقانجفی گرفتند و فریاد حرامبودن تنباکو سردادند. اولین ندای تحریم تنباکو از اصفهان شنیده شد. امامجمعه که دست در دست ظلالسلطان داشت، حکم به تبعید آن دو داد. آن روزها تختفولاد بیرون از شهر اصفهان بود. دو روحانی باغیرت شهر، نفی بلد شدند. اکنون نوبت به خود آقانجفی رسید. «توتون و تنباکو شرعا نجس است.»
آقانجفی برای مردم اصفهان، اینگونه منبر رفت و موعظه گفت. محمدباقر فشارکی هم به حمایت از او آمد. تاجری از تجار معتبر شهر، کل موجودی توتون و تنباکوی خود را سوزاند. او این عمل را از تسلیمکردن داراییاش به کمپانی انگلیسی بهتر دانست. داراییاش سوخت و خشم مردم زبانه کشید. علما منبر رفتند و ارشاد کردند. از تحریم تنباکو سخن گفتند. دیگر در شهر خبری از معامله، خرید یا فروش تنباکو نبود. شخصی در میان بازار به انگلیس دشنام داد. دیگران تکرار کردند. مردم ادامه دادند.
اصفهان تنباکو را بر خود منع کرد. اولین شهر ایران بود که از روش سلاح فتوا به روی انگلستان شمشیر میکشید. «همینکه آقانجفی و ملامحمدباقر فشارکی تنباکو را حرام اعلام کردند… پیروانشان رفتند بازار و هرکجا قلیانی دیدند، شکستند.» خبر به حاکم اصفهان رسید که ظلالسلطان برای آقانجفی پیام فرستاده است.
«شراب که از تنباکو نجستر است. همانقدر که در باب شراب نهی دارید، در باب تنباکو هم همانقدر بگویید، این اقدامات چه چیز است؟»
آقانجفی جواب داد: «ما به تکلیف شرعی خود عمل میکنیم؛ شما هم به تکلیف عرفی خودتان عمل نمایید!» درگیریها در اصفهان اوج میگیرد. ظلالسلطان بر علما فشار وارد میکند. خواسته حکومت مشخص است: «برداشتن حکم تحریم.» و حرف آقایان یکی است: «برداشتن انحصار از توتون و تنباکو.»
ظلالسلطان به تجار اصفهانی چنین مینویسد:«عریضه شما توسط امامجمعه به دست ما رسید. شما سزاوارید که احضار شوید و به کیفر گستاخی خود برسید. یعنی مثلا پاهایتان به فلک بسته شود. حق این است که شما را گردن بزنند تا دیگر احدی قادر نباشد در امور دولتی بگوید چرا یا برای چه؟ ولی این دفعه به لحاظ احترامی که برای امامجمعه قائلیم، اغماض کردیم؛ به این شرط که دست از چنین گستاخیها و مخالفت با اوامر دولت بردارید. اعلیحضرت پادشاه، صاحباختیار اهالی ایران و اموال آنان است و بهتر از هرکس میداند که مصلحت رعایا در چیست. شما ابدا حق چنین مخالفتهایی را ندارید. بدون گستاخی به شغل خودتان بپردازید و کاری نداشته باشید.»
ناصرالدینشاه در نامهای خطاب به آقانجفی اینگونه مینویسد: «… نگذارید کاری شود به خلاف رضای ما و برخلاف دولت باشد که ما لابد شویم و جمعی را به معرض غضب درآوریم. بیجهت عالم آسوده را آشفته نکنید و مردم با خون خود بازی نکنند… و آسوده مشغول دعاگویی و رعیتی باشند.»
سید علیاکبر فالاسیری از علمای بزرگ شیراز است. در مسجد وکیل شیراز، بعد از نطق شورانگیزی در حمایت از تحریم توتون و تنباکو از زیر عبا شمشیری برمیآورد و میگوید: «ای مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم. هر بیگانهای که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید، شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد.»
فالاسیری که داماد میرزای شیرازی است، چاره کار را در این میبیند که از شیراز برود سامرا نزد میرزا، مرجع بزرگ شیعیان جهان، تا کسبتکلیف کند. حاجآقا منیرالدین بروجردی و میرزا علیمحمد اژهای، شبانه تختفولاد را به سمت عراق ترک
میکنند. خبر را به سامرا نزد مرجع تقلید تام زمان، میرزای شیرازی میبرند. آن دو منتظر کسبتکلیف هستند.
میرزا قلم برمیدارد. یک خط بیشتر نمینویسد: «الیوم استعمال توتون و تنباکو به ای نحو کان در حکم محاربه با امامزمان (عجلالله تعالی فرجهالشریف) است.» با همین یک خط، ایران منقلب میشود.شعلههای زبانهکشیده از اصفهان، سراسر مملکت ایران را فرامیگیرد. قلیانها شکسته میشود؛ ابهت شاه هم. حکم تنباکو در سراسر ایران اجرا شد. نقش مرجعیت، زغال غیرت را گداخت. تنباکو بهیکباره سوخت و از منزلت افتاد.
شاه مجبور به پسگرفتن قرارداد انحصار توتون و تنباکو شد. انگلیسیها دشمنانشان را شناختند. حالا دیگر آنها فهمیده بودند که قدرت اصلی در میان ایرانیان، همان روحانیت شیعه است.
آقانجفی کمی پس از تحریم: «اگر ما آن اقدام را نمیکردیم، امروز مسلمانها در مقابل فرنگیها دستبهسینه ایستاده بودند.» این جمله نشاندهنده عظمت کار میرزا علیمحمد اژهای و حاجآقا منیرالدین بروجردی بهعنوان شروعکنندگان است.
هر دوی آنها سالها بعد، در سرزمین تختفولاد به خاک سپرده شدند و به تبعید واقعی مؤمن در این زندان بدن، پایان دادند.