ما که مشهوریم، جیبمان هم پر پول!

کفگیر به ته دیگ خورده است، بیا گفتگو کنیم. وقت می‌گذرد هم برای تو هم برای ما. بالاخره یک نانی به تنور می‌زنیم یا می‌سوزد یا سیر می‌شویم. یکروز به هیاهو‌اینجا، روز دیگر قصه تکراری جای دیگر.

تاریخ انتشار: ۱۳:۱۱ - شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
ما که مشهوریم، جیبمان هم پر پول!

به گزارش اصفهان زیبا؛ کفگیر به ته دیگ خورده است، بیا گفتگو کنیم. وقت می‌گذرد هم برای تو هم برای ما. بالاخره یک نانی به تنور می‌زنیم یا می‌سوزد یا سیر می‌شویم. یکروز به هیاهو‌اینجا، روز دیگر قصه تکراری جای دیگر.

حالا هرکسی برای خودش برنامه‌ساز شده و اتاق فکر راه انداخته است. یک روز رئالیتی‌شو، شبی دیگر پادکستی متفاوت. تقویم ماه یا سال تمام نشده یک تاک‌شو یا برنامه‌ای کیلویی به سبک‌شومن‌های بی‌اصل و نسب که فقط آمده پول کثیف جمع کند، کیسه را پر کند و از شعور یک دسته خاص، دسته گل بگیرد. به حساب خودشان مثلاً هوشمندانه، در اتاق فکر، میزگرد تشکیل داده‌اند تا پای مخاطب خاص را وسط بکشند و از قافله عقب نمانند.

چقدر حساب‌شده عمل کرده‌اند یا چه میزان تحقیق و مطالعه پشت ‌این تولید محتوا بوده معلوم است؟ بخواهیم درست بگوییم، معلوم‌نیست. کافی است چند باری پای دست‌پختشان بنشینی و از آشی که پخته‌اند بچشی. خوب که گوش کنی مخاطب خاص فقط صدای جیغ ‌این برنامه‌ها را می‌شنود و برایشان کف می‌زند.

مدتی است به صورت زنجیروار برنامه‌هایی با محتوای زرد، به بازیگری بازیگردانانی به روی صحنه آمده است که نمی‌دانی چه هدفی را دنبال می‌کنند. در چه قالب فکری و با چه خط مشی هدایت می‌شوند. به معنابخشی چه گمشده‌ای فکر می‌کنند.

برنامه را که زیرورو می‌کنی حالت بد می‌شود از‌ این همه سبک‌سری و سبک مغزی. حرکات و زبان بدن مجری با عشوه‌های «اِ وا مامانی» پُر است و در عین حال بغض روشنفکری هم دارد؛ روشنفکری تجددمآبانه پر از گنگی و پوچی. برنامه چه چیزی را می‌خواهد رونمایی کند؟ خط فکری اصلاً اصالت ندارد.

در اصل بیشتر کسانی که به تاک‌شو و گفتگوی مثلاً رئالیتی دعوت شده‌اند چیزگرانمایه‌ای ندارند؛ نه در موضوع و نه در محتوای گفتگو‌ها یا که خود شخص. به چیز ارزشمندی نمی‌رسی که حداقلِ امتیاز را بگیرد. معنا، شکل یا فرم هم بماند، جایشان واقعاً خالی است؛ همان چیزی که گمشده چنین برنامه‌هایی است.

بالاخره برای بازیگری که مجری شده یا مجری که بازیگر شده و دست گذاشته روی نقطه‌های کوری که نیاز به تحلیل دارد، ابتدا باید روی آن مطالعه و پژوهش عمیق چندین ساله انجام داد و بعد پرسش را در ذهن ببیننده یا شنونده‌ ایجاد کرد و لایه‌های زیرین موضوع را بالا آورد و به جامعه برای رشد کمک کرد.

درحالی‌که می‌بینیم کپی پرتکرار بی‌محتوایی در ‌این تاک‌شوها یا برنامه‌های به قول خودشان رئالیتی که هیچ واقعیتی هم ندارند پیش می‌رود. هدفشان تولید محتوایی است که در کمترین زمان ممکن تولید شود و تقابلی فکری را هم در جامعه ایجاد کند. از طرف دیگر به عواقب ‌این نسنجیدگی هم کار ندارد که چقدر ورود به موضوعاتی که سروصدا ‌ایجاد می‌کند، چه بلایی بر سر جامعه می‌آورد.

نمی‌گوییم تقابل در دو یا چند جبهه فکری خوب یا بد است. گاهی رشدآفرین است، ولی ‌اینجا ما چیزی از رشد نمی‌یابیم. برنامه‌ای که از تجاوز به عنف سخن می‌گوید یا اصطلاحات و واژه‌های جنسی را بی‌پرده بیان می‌کند، از اتاق خواب گرفته تا رابطه و خیانت یا که فلان ستاره جامعه یا سلبریتی، قصه تجاوزش را می‌گوید و حتی همجنسگرایی را هم در گفتگو برجسته می‌کنند، شوخی‌های جنسی محور گفتگو می‌شود، واکاوی عشق و احساس بین زن و مرد به خصوصی‌ترین و جزئی‌ترین موارد می‌رسد و باز هم می‌بینیم مجری یا مجریان معروف سرشان بالاست. چشم در چشم مهمان برنامه گردن روشنفکری راست کرده‌اند که ما متفاوتیم، چون سخنی بی‌پرده می‌گوییم. گفتگو را مدام با زنجیره سؤالات به سمت هدف خود می‌برند. کدام هدف؟! رسانه‌ای کردن چهره زنان مثلاً موفق یا خلع‌لباس‌شده‌ها یا تبعیدی‌ها و برکنارشده‌ها یا … .

خوب که ببینی سازندگان ‌این چنین برنامه‌هایی هیچ توافقی با جامعه متفکر ندارند. از سر صداقت هم دست نمی‌دهند و قرارداد امضا نمی‌کنند، بلکه سازنده می‌خواهد زودتر جیبش را پر کند و در عین حال حساب لایک و دیس‌لایک‌هایش را داشته باشد.مهم نیست ما علی ضیاء، امیر حسین قیاسی یا ابوطالب حسینی یا هر کس دیگر را چقدر می‌شناسیم. مهم این است که آنها چقدر جامعه را می‌شناسند؟ ادعای کورشان کجا چاق شده است که هنجارشکنی می‌کنند و بدون مطالعه، پول برنامه‌هایشان را می‌شمارند و در کیسه می‌ریزند. اندیشه‌هایی که به یغما رفته است کی به‌این خانه برمی‌گردد. سرگرمی‌به چه قیمتی؟! به قیمت تفکری که رشد نمی‌کند.