تولد فرزند سوم در بین ایرانی‌ها با افزایش 35درصدی روبه رو شده است

سومی‌های 35 درصدی!

با توجه به آمار دلگرم‌کننده امیرحسین بانکی‌پور، نماینده مجلس شورای اسلامی مبنی بر افزایش ۳۵ درصدی تولد فرزند سوم و کاهش چشمگیر ۵۰ درصدی سقط جنین می‌توان این تحول اجتماعی را به عنوان یک نشانه مثبت و چندوجهی ارزیابی کرد.

تاریخ انتشار: ۰۹:۲۶ - یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
سومی‌های 35 درصدی!

به گزارش اصفهان زیبا؛ با توجه به آمار دلگرم‌کننده امیرحسین بانکی‌پور، نماینده مجلس شورای اسلامی مبنی بر افزایش ۳۵ درصدی تولد فرزند سوم و کاهش چشمگیر ۵۰ درصدی سقط جنین می‌توان این تحول اجتماعی را به عنوان یک نشانه مثبت و چندوجهی ارزیابی کرد.

این آمارها صرفا اعدادی برای تحلیل‌های جمعیتی نیستند؛ بلکه روایتی از تغییر نگرش‌ها، امید به آینده و تقویت نهاد خانواده در ایران امروز دارند. این ارقام نشان‌دهنده یک چرخش فرهنگی قابل‌تأمل از رویکردی محتاطانه و گاها بدبینانه به آینده به سمت باوری عمیق‌تر به توانایی‌های فردی و اجتماعی برای ساختن فردایی بهتر است. این انتخاب که اغلب در شرایطی صورت می‌گیرد که چالش‌های اقتصادی هنوز پابرجا هستند، بیانگر این است که خانواده‌های ایرانی در حال بازتعریف مفهوم ثروت هستند و سرمایه‌های انسانی و عاطفی را بر رفاه مادی صرف اولویت می‌دهند.

این پدیده پیامدهای سازنده‌ای در سطوح مختلف از پویایی درونی خانواده‌ها گرفته تا سلامت و آینده جامعه به همراه دارد که شایسته بررسی دقیق‌تر است. یکی از اصلی‌ترین دلایل این جهش مثبت را می‌توان در اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت جستجو کرد.

این قانون با ارائه مشوق‌های ملموس و هدفمند، بخش قابل توجهی از دغدغه‌های اقتصادی خانواده‌ها برای فرزندآوری را کاهش داده است. اختصاص زمین یا مسکن به خانواده‌های دارای 3 فرزند و بیشتر، ارائه وام‌های کم‌بهره و بلندمدت و اولویت‌بندی در دریافت خودرو تصمیم‌گیری برای فرزند سوم را از چالشی بزرگ مالی به انتخابی قابل مدیریت‌تر تبدیل کرده است.

این حمایت‌ها به ویژه برای دهک‌های پایین و متوسط جامعه که پیش از این بزرگ‌ترین مانع خود را مسائل معیشتی می‌دانستند، یک نقطه اتکای مهم ایجاد کرده است. در واقع دولت با این اقدامات نشان داد که خانواده‌ها در مسیر فرزندآوری تنها نیستند و اراده حاکمیتی برای تسهیل این راه وجود دارد و این خود باعث افزایش اعتماد و امید در میان زوجین شده است. همزمان با حمایت‌های اقتصادی تغیییر محسوس در گفتمان فرهنگی و رسانه‌ای کشور نیز شکل گرفته است.

سال‌ها تبلیغات بر شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» سایه افکنده بود؛ اما در سال‌های اخیر رسانه‌ها، مراکز فرهنگی و تریبون‌های مذهبی به طور هماهنگ به ترویج ارزش‌های خانواده‌های پرجمعیت پرداخته‌اند.

تولید فیلم‌ها، سریال‌ها و برنامه‌هایی که سبک زندگی خانواده‌های بزرگ را به تصویر می‌کشند و برکات و شیرینی‌های آن را برجسته می‌کنند به تدریج در حال تغییر نگرش عمومی است. این جریان فرهنگی تلاش می‌کند تا فرزندآوری را نه به عنوان باری اقتصادی بلکه به عنوان یک سرمایه‌گذاری معنوی و منبع قدرت و نشاط برای خانواده و جامعه معرفی کند.

این تغییر گفتمان به خانواده‌ها کمک کرده تا از فشارهای اجتماعی ناشی از فرهنگ تک‌فرزندی رها شوند و با افتخار بیشتری مسیر گسترش خانواده خود را انتخاب کنند. کاهش ۵۰ درصدی آمار سقط جنین خود یکی از دلایل مستقیم افزایش تولدها به ویژه فرزندان ناخواسته اما سرنوشت‌ساز است. تشدید نظارت‌ها بر مراکز درمانی، محدود کردن دسترسی به داروهای سقط جنین و ارائه مشاوره‌های مؤثر به مادرانی که قصد سقط داشته‌اند باعث شده تا بسیاری از جنین‌ها فرصت حیات پیدا کنند.

این سیاست‌ها اگرچه منتقدانی دارد؛ اما در کنار خود بسته‌های حمایتی برای مادران باردار و شیرده را نیز به همراه داشته است. افزایش مرخصی زایمان، پوشش بیمه‌ای هزینه‌های درمان ناباروری و ارائه خدمات بهداشتی و روانی به مادران تلاش کرده تا بارداری و زایمان را به تجربه‌ای کم‌استرس‌تر تبدیل کند. در نتیجه بسیاری از خانواده‌ها که شاید در گذشته به دلیل عدم آمادگی یا ترس از آینده به سقط جنین فکر می‌کردند؛ اکنون با وجود این حمایت‌ها تشویق به حفظ بارداری و پذیرش عضو جدید خانواده می‌شوند.

فرزندان؛ تکیه‌گاه سالمندی والدین

فراتر از عوامل اقتصادی و قانونی به نظر می‌رسد یک تحول ارزشی عمیق‌تر نیز در حال وقوع است. در دنیای مدرن که فردگرایی در حال گسترش است، بسیاری از خانواده‌های ایرانی به این نتیجه رسیده‌اند که بزرگ‌ترین تکیه‌گاه عاطفی و اجتماعی در دوران میانسالی و سالمندی فرزندان هستند.

تجربه نسل‌های گذشته که اکنون با سندروم آشیانه خالی و تنهایی روبرو هستند برای زوج‌های جوان به درس عبرت تبدیل شده است. این نگاه بلندمدت باعث شده تا فرزند سوم نه فقط به عنوان یک هزینه کوتاه‌مدت بلکه به عنوان تضمینی برای آینده‌ای پر از حمایت، عشق و ارتباطات خانوادگی دیده شود.

این بازگشت به الگوهای سنتی خانواده‌های گسترده پاسخی به بحران‌های عاطفی دنیای مدرن است و نشان می‌دهد که برای بسیاری ثروت واقعی در داشتن یک شبکه خانوادگی مستحکم و پویا تعریف می‌شود نه در انباشت مادیات.

ورود فرزند سوم به خانواده اکوسیستمی اجتماعی کوچک و غنی را پدید می‌آورد که در آن فرزندان بزرگ‌تر فرصت‌های بی‌نظیری برای رشد شخصیتی و اجتماعی پیدا می‌کنند. این محیط بسیار فراتر از فراهم کردن یک هم‌بازی جدید است؛ در واقع کارگاه عملی آموزش مهارت‌های زندگی است. در خانواده‌های چندفرزندی، کودکان به طور روزمره با مفاهیمی چون رهبری، مسئولیت‌پذیری، همدلی و از خودگذشتگی مواجه می‌شوند.

فرزند بزرگ‌تر نقش حامی و راهنما را برای کوچک‌ترها ایفا می‌کند و فرزند میانی هنر مذاکره، سازگاری و یافتن جایگاه خود در میان جمع را می‌آموزد. آن‌ها یاد می‌گیرند که منابع (از اسباب‌بازی گرفته تا توجه والدین) محدود است و باید برای به‌دست‌آوردن آن به روش‌های سازنده مانند همکاری و تقسیم‌کردن متوسل شوند. این خانه به یک میکروجامعه تبدیل می‌شود که قوانین نانوشته خود را دارد؛ جایی که پیمان‌های صلح بر سر کنترل تلویزیون بسته می‌شود و ائتلاف‌هایی برای انجام کارهای گروهی شکل می‌گیرد.

این تجربیات، آن‌ها را برای ورود به جامعه بزرگ‌تر و مواجهه با چالش‌های روابط انسانی بسیار آماده‌تر می‌کند. آن‌ها در این تعاملات روزمره بخشش، تحمل تفاوت‌ها و مدیریت حسادت را در یک محیط امن و سرشار از محبت تجربه می‌کنند که این خود سنگ‌بنای هوش هیجانی بالا در بزرگسالی است.

پیوند خواهر و برادری یکی از طولانی‌ترین و عمیق‌ترین روابطی است که هر انسانی در طول عمر خود تجربه می‌کند. فرزند سوم این شبکه حمایتی را مستحکم‌تر و گسترده‌تر می‌کند. آن‌ها نه‌تنها در دوران کودکی شریک بازی‌ها و شیطنت‌های یکدیگرند، بلکه در دوران نوجوانی به معتمد و رازدار هم تبدیل می‌شوند و در بزرگسالی به عنوان یک منبع قدرتمند حمایت عاطفی، مالی و فکری در کنار هم باقی می‌مانند.

این شبکه حمایتی یک دارایی نامشهود اما بی‌نهایت ارزشمند است. در دنیایی که روابط اغلب موقتی و مبتنی بر منافع متقابل هستند؛ داشتن خواهر و برادر به معنای داشتن یک حلقه امن و بدون قیدوشرط است. آن‌ها حافظان مشترک خاطرات کودکی، شاهدان رشد یکدیگر و تنها کسانی هستند که تاریخچه کامل خانواده را از درون تجربه کرده‌اند.

این درک مشترک، زبانی رمزی میان آن‌ها ایجاد می‌کند که هیچ دوست صمیمی دیگری قادر به درک کامل آن نیست. وجود خواهر و برادرهای بیشتر یک سپر دفاعی در برابر تنهایی و فراز و نشیب‌های زندگی ایجاد می‌کند.

خاطرات مشترک دوران کودکی گنجینه‌ای ارزشمند است که در تمام طول عمر منبع شادی و دلگرمی آن‌ها خواهد بود و این حس تعلق به یک جمع صمیمی، اعتمادبه‌نفس آن‌ها را به‌شدت افزایش می‌دهد. در خانواده‌های کم‌جمعیت تمام بار آرزوها، آمال و انتظارات والدین بر دوش یک یا دو فرزند قرار می‌گیرد.

این تمرکز بیش از حد می‌تواند فشار روانی شدیدی بر کودکان وارد کرده و آن‌ها را از دنبال‌کردن علایق واقعی خود باز دارد. با آمدن فرزند سوم این فشار به طور طبیعی توزیع می‌شود. والدین می‌آموزند که هر فرزند موجودی منحصربه‌فرد با استعدادها و شخصیت خاص خود و موفقیت خانواده در گرو موفقیت تک‌تک آن‌ها در مسیرهای متفاوت است.

این فضا به فرزندان اجازه می‌دهد با اضطراب کمتری استعدادهای خود را کشف کنند؛ ریسک کنند؛ شکست بخورند و دوباره تلاش کنند؛ چراکه هویت و ارزش آن‌ها تنها به موفقیت‌هایشان گره نخورده است.

آن‌ها در عمل می‌بینند که موفقیت می‌تواند اشکال گوناگونی داشته باشد؛ یکی در علم، دیگری در هنر و سومی در مهارت‌های اجتماعی.

این رویکرد فرزندان را از تبدیل‌شدن به پروژه والدین نجات می‌دهد و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا به شخصیت خود تبدیل شوند. آن‌ها یاد می‌گیرند که عشق والدین منبعی بی‌انتهاست که با افزودن هر عضو جدید بیشتر و غنی‌تر می‌شود و این امنیت عاطفی به آن‌ها جرئت می‌دهد تا خود واقعی‌شان باشند نه نسخه‌ای که دیگران از آن‌ها انتظار دارند.

افزایش تعداد فرزندان به‌ویژه تصمیم برای آوردن فرزند سوم تحولی عمیق در زندگی والدین ایجاد کرده و به پختگی و استحکام هرچه بیشتر کانون خانواده منجر می‌شود. ورود نوزاد جدید با خود انرژی، خنده و پویایی به همراه دارد. مراقبت از یک موجود کوچک، والدین را از روزمرگی‌های کسل‌کننده خارج کرده و به زندگی آن‌ها هدفی ملموس و والا می‌بخشد.

صدای خنده‌های کودکان و هیاهوی شادمانه آن‌ها در خانه خود یک موسیقی امیدبخش برای زندگی است. چالش‌های شیرین فرزندپروری آن‌ها را وادار به تحرک، یادگیری و خلاقیت بیشتر می‌کند. این احساس مفیدبودن و تأثیرگذاری یکی از قوی‌ترین عوامل پیشگیری از افسردگی و افزایش رضایت از زندگی است.خانه به محلی پر از هیاهوی مثبت تبدیل می‌شود که در آن هر روز اتفاقی جدید برای شگفت‌زده شدن و شاد بودن وجود دارد.

این تجربه افق دید والدین را گسترش داده و آن‌ها را به افرادی تبدیل می‌کند که نه‌تنها برای خود بلکه برای آینده نسل بعد خود زندگی می‌کنند و این خود عمیق‌ترین شکل معنابخشی به حیات است.

والدگری یک سفر پر از یادگیری است و فرزند سوم والدین را به سطح جدیدی از مهارت و پختگی می‌رساند.

آن‌ها از تجربیات قبلی خود آموخته‌اند و با آرامش بیشتری با چالش‌ها روبرو می‌شوند. آن‌ها می‌دانند که تب کودک همیشه نشانه یک بیماری خطرناک نیست و بسیاری از بحران‌های رفتاری مراحل طبیعی رشد هستند.

این آرامش به آن‌ها اجازه می‌دهد تا از لحظات شیرین کودکی فرزندشان لذت بیشتری ببرند.

آن‌ها به مدیرانی کارآمد برای مدیریت زمان، منابع مالی و بحران‌های کوچک و بزرگ خانوادگی تبدیل می‌شوند. مهارت‌هایی چون صبر، انعطاف‌پذیری، توانایی انجام چند کار همزمان و همدلی در آن‌ها به اوج خود می‌رسد.

آن‌ها یاد می‌گیرند که چگونه بین نیازهای متفاوت سه فرزند تعادل برقرار کنند؛ چگونه عدالت را در عین توجه به تفاوت‌های فردی اجرا کنند و چگونه یک تیم کارآمد را رهبری کنند.

این رشد شخصیتی نه‌تنها در محیط خانواده بلکه در زندگی حرفه‌ای و اجتماعی آن‌ها نیز تأثیرات مثبتی به همراه خواهد داشت و آن‌ها را به افرادی مدبرتر و تواناتر تبدیل می‌کند.
یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های دوران میان‌سالی ترک خانه توسط فرزندان و احساس خلاء و تنهایی پس از آن است.
در خانواده‌های دارای سه فرزند یا بیشتر این فرایند به صورت تدریجی رخ می‌دهد و شدت آسیب عاطفی آن کمتر است. هنگامی که فرزند اول مستقل می‌شود، هنوز دو فرزند دیگر در خانه حضور دارند و کانون خانواده گرم باقی می‌ماند.

این خروج تدریجی به والدین فرصت می‌دهد تا به آرامی با نقش جدید خود سازگار شوند؛ به جای اینکه شوکی ناگهانی روبرو شوند. علاوه بر این در دوران سالمندی وجود فرزندان بیشتر به معنای شبکه حمایتی گسترده‌تر است.
مسئولیت مراقبت از والدین بین تعداد بیشتری تقسیم می‌شود و این امر هم فشار را از روی فرزندان برمی‌دارد و هم به والدین اطمینان خاطر می‌دهد که در دوران کهن‌سالی تنها نخواهند ماند. این حمایت صرفا مالی یا فیزیکی نیست؛ بلکه شامل حمایت عاطفی، همراهی در مناسبت‌ها و حفظ ارتباطات خانوادگی است. همچنین احتمال دیدن نوه‌ها و تجربه دوباره شادی حضور کودک در خانواده چندین برابر می‌شود و این چرخه زندگی، امید و نشاط را تا سال‌های پایانی عمر برایشان تضمین می‌کند.

فراتر از مزایای فردی و خانوادگی افزایش نرخ باروری و تمایل به فرزند سوم یک سرمایه‌گذاری استراتژیک برای آینده یک ملت است.
جامعه‌ای که جمعیت جوان آن روبه‌افزایش باشد؛ جامعه‌ای خلاق، نوآور، پرانرژی و آماده پذیرش تغییر است. نیروی کار جوان موتور محرک رشد اقتصادی است. جوانان با ایده‌های نو، کارآفرینی و مصرف خود به اقتصاد جان تازه‌ای می‌بخشند.

این نسل جدید مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان آینده هستند که تقاضا را تحریک کرده و بازارهای جدیدی ایجاد می‌کنند. علاوه بر این جمعیت جوان‌تر به معنای پرداخت‌کنندگان مالیات بیشتر است که این امر به تأمین بودجه لازم برای خدمات اجتماعی بهداشت، آموزش و حمایت از جمعیت سالمند کمک می‌کند.

در مقابل جوامع پیر با چالش‌هایی نظیر رکود اقتصادی، کمبود نیروی کار و بحران صندوق‌های بازنشستگی روبرو هستند.
در چنین جوامعی بار حمایت از تعداد روزافزون بازنشستگان بر دوش جمعیت کوچک شاغل می‌افتد که این امر منجر به افزایش مالیات‌ها و کاهش پویایی اقتصادی می‌شود؛ بنابراین افزایش تولد فرزند سوم گامی حیاتی در جهت جلوگیری از پیری جمعیت و تضمین پویایی و قدرت کشور در دهه‌های آینده است.

در پایان افزایش تمایل به داشتن فرزند سوم یک پدیده مبارک و چندبعدی است که باید آن را به فال نیک گرفت. این انتخاب آگاهانه خانواده‌ها نه‌تنها به غنی‌تر شدن تجربیات فردی و استحکام کانون خانواده کمک می‌کند؛ بلکه ضامن آینده‌ای جوان، پویا و قدرتمند برای کل جامعه است.

این حرکت نشانگر بازگشت به ارزش‌های اصیلی است که در آن خانواده نه به عنوان یک واحد اقتصادی بلکه به عنوان کانونی عشق، رشد و انتقال فرهنگی تلقی می‌شود.

این خانواده‌ها با شجاعتِ خود در حال ساختن سرمایه انسانی و اجتماعی برای فردای ایران هستند؛ سرمایه‌ای که هیچ جایگزین دیگری ندارد؛ البته وظیفه نهادهای حاکمیتی است که این انتخاب شجاعانه را قدر بدانند و با ایجاد زیرساخت‌های حمایتی حتی بیشتر در زمینه‌های اقتصادی، آموزشی و بهداشتی مسیر را برای خانواده‌ها هموارتر سازند تا این موج مثبت به یک‌روند پایدار و روبه‌رشد تبدیل شود.

ادامه حمایت‌های مسکن مقرون‌به‌صرفه، مرخصی‌های زایمان کارآمد برای والدین و ایجاد مراکز مراقبتی باکیفیت و ارزان‌قیمت این امید اجتماعی را به یک واقعیت پایدار تبدیل می‌کند.