به گزارش اصفهان زیبا؛ شکاف طبقاتی در اصفهان با ارزش زمین گره خورده است. نخستین سؤالی که آدمهای غریبه هنگام آشنایی از یکدیگر میپرسند، مبنی بر محل سکونت آنهاست.
محل سکونت در اصفهان، نشان از طبقه اجتماعی و نوع عرضه خدمات دارد. وقتی خانوادهای به خواستگاری خانواده دیگر میرود، پس از سؤال از شغل داماد، پرسیده میشود که «کجا مینشینند؟» کجانشینی مشخصکننده توان مالی افراد است و نشان میدهد که اهل کدام طبقهاند، چه تیپ و سبک زندگیای دارند و از چه فروشگاههایی خرید میکنند.
محل و نوع کار، دومین شاخص در تشخیص طبقه اقتصادی و اجتماعی افراد در اصفهان است. هنوز هم قشر عظیمی از جمعیت اصفهان، کارگر و کارمند هستند. اغلب آنها با وسایل نقلیه عمومی در محل کار حاضر میشوند. نوع ارائه خدمات حمل و نقلی، میزان تناسب ارائه خدمات شهری و چگونگی رسیدگی به امور شهر در محل سکونت افراد، از جمله دیگر شاخصها در عدالت توزیعی است.
اصفهان دومیلیون و پانصد هزار نفر جمعیت، 15 منطقه شهری و بیش از 200 محله دارد. در اصفهان محلههای مرتفعتر و به سیاق امروزیها بالای شهر، در جنوب شهر و نزدیک دامنههای کوه صفه واقع است و شمال شهر مناطق قدیمی شهر و به نوعی پایینشهر به حساب میآید.
مشاهدات میدانی، توصیف و تحلیل گفتوگو با شهروندان در این گزارش، سعی در ارائه تصویری تقریبی از نوع، سبک و شیوه زندگی شهروندان در اصفهان دارد. شهروندانی که در صفحهای از بازی مار و پله زندگی میکنند و مارِ تورم، با گزش مداوم، آنها را به خانه اول باز میگرداند. به همین خاطر، تصویر فاصله طبقاتی در هر دوره زمانی، منطبق با دوره زمانی قبل از خود نیست.
ترکهای نظام بودجهریزی بر گنبد شهر برخوردار
روزگاری اصفهانِ تاریخی از محلههای کهنِ در جوار هم تشکیل شده بود؛ اما اکنون با رشد جمعیت، توسعه راهها و ساختوساز، استقرار صنایع سنگین و ورود مظاهر مدرنیته، به یک کلانشهر دوونیممیلیون نفری با 15 منطقه شهری و 207 محله مبدل شده است.
این کلانشهر به دلیل موقعیت خاص جغرافیاییاش در مرکز کشور و بهرهگیری از آبوهوای خوب و منابع ارزشمند، در طول دورههای متعدد تاریخی پایتخت حکومت مرکزی بوده و هماکنون نیز به عنوان استان معینِ پایتخت به حساب میآید.
ویژگیهای متعدد این شهر در زیستپذیری هرچه بهتر در قیاس با شهرها و استانهای مجاور، همواره مقصد مناسبی برای مهاجران داخلی و خارجی به حساب میآمده؛ تا آنجا که اکنون به جورچینی از فرهنگها و خردهفرهنگهای ساکن و مهاجر مبدل شده است. شهر اصفهان به خاطر قدمت چند هزارساله خود در میزبانی از مذاهب مختلف نیز به رواداری شهره بوده و توان بالایی در مدیریت زیستیِ اقوامِ در جوار هم داشته است.
از این رو، منشوری از صنعت و فرهنگ را در بستر دشت اصفهان گسترده و وجود صنایع سنگین و بهرهگیری از منابع آبی و کانی متعدد، آن را به ذخیرهای قابل اعتماد برای تأمین بخش مهمی از هزینههای کشور مبدل ساخته است. این مسئله همچنین موجب شده تا این استان پهناور تأمینکننده رقم درشتی از بودجه کشور باشد و در ادبیات سیاسی و نظام بودجهریزی کشور به اشتباه به عنوان «شهر برخوردار» شناخته شود.
به همین خاطر، عمده درآمد حاصل از صنایع و مالیات انبوهی که از آن اخذ میشود، به خزانه مملکتی واریز شده و تنها قسمتی از آن وجه کلان در قالب ردیفهای مختلف بودجه به اصفهان اختصاص مییابد. این در حالی است که نظام بودجهریزی کشور در مسائل متعددی از جمله بحران آب و زایندهرود، بیکاری، مسائل اجتماعی مانند مهاجرت و… کمتر توجه ویژهای به موقعیت استراتژیک این شهر در مرکز ایران دارد.
این تبعیضِ خواسته یا ناخواسته، نخستین تأثیر خود را بر روند توزیع عادلانه امکانات و زیرساختها، فرصتهای شغلی، معیشت و مسکنِ مردم این کلانشهر دوونیممیلیون نفری نشان داده و ناگفته پیداست که بر چگونگی اداره شهر توسط نهادهای حاکمیتی و نحوه اختصاص بودجه به هر منطقه تأثیری قابل اثبات گذاشته است.
ذکر یک نمونه موردی در این زمینه، گویای نکات بسیاری خواهد بود؛ به عنوان مثال، تنها وقوع خشکسالی در دو دهه اخیر، زندگی 300 هزار نفر از سکنه شهرها و مناطق شرق اصفهان را با مشکلات عدیده شغلی و معیشتی مواجه کرده و علاوه بر ایجاد مهاجرتهای دروناستانی، به خاطر ازمیانرفتن ممر درآمدی آنها، ایشان را که روزگاری از مردم مالدار اصفهان به حساب میآمدهاند، به زیر خط فقر کشانده است.
تماشای کشاورزانی که با وجود دهها جریب زمین کشاورزی اکنون محتاج یارانه معیشتی و درمانی هستند یا عدهای از آنان در سطح شهر اصفهان به کارگری یا مشاغلی از این دست میپردازند، نکتهای گویا از چگونگی به وجود آمدن یکی از ترک شکاف طبقاتی حاصل از نوع تخصیص بودجه و مدیریت منابع است.
این در حالی است که تغییر کاربری زمین در این مناطق، علاوه بر ایجاد مشکلات زیستمحیطی، پای دلالان و طبقه مرفه را برای دستیابی به ویلاها و باغهای شخصی هموار کرده است. اما بسیاری از کشاورزان این منطقه میگویند حاضر به انجام چنین کاری نیستند و در نتیجه با فروش دامها و تجهیزات کشاورزیشان به نقطهای غیرقابل بازگشت رسیدهاند.
مهاجران خارجی، تماشاچیان بیتاج و تخت نقشجهان
مهاجران قسمت مهمی از جمعیت شهر اصفهان را تشکیل میدهند که هماکنون نسلهای دوم و سوم آنها در محلهها و مشاغل مختلف مشغول به کار و زندگی هستند.
اغلب این دسته از ساکنان شهر، به هوای استفاده از فرصتهای شغلی و امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی در دوره معاصر (به رغم میل باطنیشان در ترک زادگا) با وقوع حوادثی نظیر جنگ (جنگ تحمیلی ایران و عراق ، جنگ داخلی افغانستان)، خشکسالی، سیل، زلزله و… به اصفهان مهاجرت کرده و با ته لهجهای اصفهانی جزو جمعیت این کلانشهر محسوب میشوند.
این دسته از ساکنان اصفهان که اغلب در محلههایی نظیر زینبیه، دارک، بیستوچهار متری، سودان و… زندگی میکنند، اغلب در مشاغل سختی نظیر کارگری ساختمان، کورههای آجرپزی، گلخانههای صنعتی و کارگاههای تولیدی مشغول به کارند. با این حال، حاضر به بازگشت به موطن اصلی خود نیستند.
آنها عنوان میکنند چنانچه به موطن خود بازگردند «طالبان آنها را کشته خواهند کرد». دلایل دیگر ایشان نیز ناظر به نبود امکانات رفاهی، معیشتی بهداشتی و آموزشی است؛ بنابراین ترجیح میدهند فرزندانشان در همین مرز و بوم زندگی کنند.
با این حال، بسیاری از آنان به ویژه آنها که دارای کارت مهاجرت نیستند، با مشکلات متعدد هویتی و معیشتی روبهرو هستند و از گوشه زمینِ نقشجهان، به تماشای زندگی در اصفهان مینشینند. این در حالی است که آنها، هزینههای متعدد زندگی را پا به پای تورم موجود میپردازند؛ اما آنگونه که باید در نظام بودجهبندی به حساب نمیآیند.
دیگر اتباع مهاجر نیز مانند اعراب عراق و سوریه، پاکستانیها و اندک تبعههای دیگر کشورها که اغلب در شمال و حاشیههای شهر اصفهان زندگی میکنند، چنین احساساتی را به دنبال میکشند.
مهاجران داخلی، زندگی در حاشیه و حسِ ناداری
برخی از اعراب جنوب کشور، لرها، ترکها و کردهای مهاجر نیز رقم درشتی را در هرم جمعیتی اصفهان به خود اختصاص دادهاند و گروهی از آنها در شهرکهای اقماری نظیر شاهینشهر، ملکشهر، فولادشهر، مجتمعهای سازمانی (نیروهای نظامی)، محلههایی نظیر رباط، محدوده میدانجمهوری و… زندگی میکنند و برخی هم در محلههای حاشیهایتر اصفهان ساکن شدهاند.
سهم بزرگی از این دسته از ساکنان اصفهان، به دلیل آنکه به هنگام مهاجرت اجباری از سرمایه کافی برای اشتغال و تأمین مسکن برخوردار نبودهاند، آنگونه که باید از فرصتهای شغلی و مسکن مناسب بهرهمند نشدند و تماشاگر استفاده ساکنان از زمین و امکانات شهری به صورت ناعادلانه بوده و هستند.
بررسیهای میدانی گویای آن است که زیست آنها در مناطق یادشده به نسبت زیست ساکنان محلههای مرکزی شهر، زیستی پردردسرتر است. ساکنان شهرکهای حاشیهای در جنوب و شمال اصفهان مانند شهرک ولیعصر، شهرک امامخمینی(ره)، شهرک منتظری، شهرک امام حسین(ع)، شهرک زایندهرود، شهرک شهید کشوری، کوی ولیعصر، کوی نرگس، حصه، خاتونآباد، قلعه، گورت، دنارت، زووان، کارلادان، راران، بهرامآباد، کساره، ساکنان مساکن مهر و…
در گفتوگوهای خود از نبود ارائه خدمات شهری مناسب مانند حمل و نقل، مراکز فرهنگیورزشی و خدماتی، فضاهای سبز مناسب و نظافت، نبود اماکن تفریحی و امنیت نسبی، وجود سگهای ولگرد، حاشیهنشینها، کارتنخوابها و…
در این محلهها گلایهمند هستند و دیالوگ اغلب آنها ناظر به این جمله است که «چون ما در محلهها بالای شهر زندگی نمیکنیم از این امکانات بهرهمند نیستیم» یا در مواجهه با این مشکلات، مثلا در زمینه حمل نامتناوب زبالهها میگویند: «اگر این زبالهها در فلان محله شهر که یکی از مسئولان ردهبالا زندگی میکند وجود داشت، تنها با یک تماس برای جمعآوری آن میآمدند؛ اما چون ما در این محلهها زندگی میکنیم، مسئولان توجه خاصی به مشکلات ما نمیکنند.»
این مسئله، بهرغم تلاش مسئولان و مصاحبههای متعدد آنان در دولتهای مختلف در زمینه زدودن فقر و برقراری عدالت اجتماعی، نشان از نوع نظام خدماتدهی شهری، کمبود بودجه و مشکلات مدیریتی و همچنین عدم آمادگی اصفهان برای رسیدگی به این حجم از جمعیت دارد.
البته قسمتی از این نابرخورداری، صرفا به خاطر تأخر زمانی سکونتشان در اصفهان و نظام توزیع خدمات شهری متناسب با آن جمعیت بوده و قسمت دیگر، آنگونه که گفته شد، به خاطر افزایش ناگهانی جمعیت شهر و عدم برنامهریزیهای لازم برای سکونت و معاش این گروه از شهروندان است. مجموعه این عوامل، سوای از نوع نگاه رایج به مهاجران و مسئله مهاجرت، موجب افزایش قیمت کالاهای مصرفی، به ویژه مسکن، آن هم در غیاب برابری نظام دستمزد شده است.
بررسیهای میدانی همچنین نشان میدهد که رقم رهن و اجاره حتی در برخی از نقاط محروم شهر اصفهان با قسمتهای مرکز شهر برابری میکند. مشاوران املاک بر این باورند که بنابر جمعیت بالای مهاجران و عدم استطاعتشان در خرید مسکن مناسب، آنها با هزینهای زیاد، مسکنی با متراژ کم را در محلهها پایین و حاشیه شهر اختیار میکنند.
این مسئله موجب شده تا برخی از گروههای جامعه اصفهان داراتر و بسیاری دیگر نادارتر شوند و در نهایت با جابهجایی نسبی آنها در میان طبقات، موجبات ایجاد برشی از شکاف طبقاتی را فراهم کنند.
یک جغرافیای مکانی: خیلی دور، خیلی نزدیک!
شکاف طبقاتی در اصفهان بهشدت با ارزش زمین گره خورده و همه چیز برمدار بالا و پایین شهرنشینی میچرخد. این مسئله، طیف ساکنانِ مسکنگزیده در این نقاط را نیز مشخص میکند. به طور عمده محلههای ثروتمندنشین در جنوب و محلههای فقیرنشین در شمال شهر واقع شدهاند.
حد فاصلی از جنوب (کوی امام صادق، کارگر، کوی اساتید) و حد فاصلی از شمال شهر (رباط اول، رزمندگان، اشراق و…) نیز متعلق به طبقه متوسط حقوقبگیر است. هسته مرکزی شهر عموما به محل استقرار ادارات دولتی مانند اداره آموزش و پرورش، اداره دارایی، اداره میراث فرهنگی و… اختصاص یافته و نهادهای حاکمیتی نظیر استانداری، شهرداری و… از دیر باز در این منطقه استقرار داشتهاند.
بسیاری از مراکز درمانی و بیمارستانهای مهم نظیر بیمارستان عیسیابنمریم، بیمارستان خورشید، تجمع پزشکان و داروخانهها در خیابان آمادگاه و… نیز در این منطقه دایر شده و به همین واسطه، انبوهی از مردم دردمند قابل مطالعه هستند؛ افرادی که توان پرداخت هزینه دارو و درمان خود را ندارند، افرادی که سهم قابل توجهی از سرمایهشان را صرف خرید دارو و درمان کردهاند و افرادی که از منشی تا کارمند دفتری و نسخهپیچ، به ارائه خدمات میپردازند.
طبقه متوسط و بازار به اضافه مراکز عمده تاریخی و گردشگری، کافهها و چایخانههای برند، مراکز خرید، اغذیهفروشیها و رستورانهای خوشنام نیز در محلههای این منطقه واقع شدهاند. اماکنی که بیشتر پذیرای طبقه متوسط و غنی هستند، نوعی آکواریوم که مردم طبقات آسیبپذیر از پشت شیشه شاهد تناول پیتزا یا خرید پوشاک و ملزوماتی از این دست هستند.
این قسمت از شهر، محل تجمع بازارهای مهمی نظیر بازار ارز و طلا و تجمع بانکها و شعبههای سرپرستی آنها نیز هست. یعنی نهادهای عمومی و خصوصی که بخش زیادی از فروشندهها، پادوها، کارمندها، فراشها، آبدارچیها و… را هم در خود جای داده است. کسانی که معمولا برای صاحبان سرمایه کار میکنند و محل زندگیشان اغلب در شمال شهر است.
این منطقه همچنین به خاطر وجود چهارباغهای چهارگانه، زایندهرود، پارکهای حاشیه رودخانه، سینماها و مراکز فرهنگیهنری محل تفرج عمده طبقات متوسط و فقیر است؛ بهشتی میانمایه برای نمایش کالاها و خدمات نیمه لوکس که برخی توان برخورداری از اغلب آنها را دارند و بسیاری نه.
نوعی سالن مد که عدهای برای نمایش مظاهر مد و لباس و اوقات فراغت در آن رژه میروند و بسیاری آنها را تماشا میکنند؛ همچنین محل مناسبی برای تجمع دستفروشها، کودکان کار، نوازندههای دورهگرد، متکدیان و اقشار جامانده از جامعه است؛ افرادی که میکوشند در ضمن تماشا، نانی به کف آرند و آن را زیر دندان حسرت آسیاب کنند.
به این ترتیب، بسیاری از مردم که کارگر، کارمند، صاحبان مشاغل خرد، شاگرد یا پادو هستند، محل کارشان فاصلهای نسبی از محل زندگیشان دارد و اغلب با وسایل حملونقل عمومی رفتوآمد میکنند. آنها در این صفحه مار و پله با گزش مارِ اقتصاد، پلهپله به محل سکونت خود در پایین شهر باز میگردند، با رؤیاها و روایتهای متعددی از توزیع ناعادلانه امکانات و خدمات، حس تحقیر و تنفر از آنچه میبینند و ندارند و نمیتوانند به دست بیاورند.
توسعه فیزیکی شهر، وقتی مفتش گران میشود
هر چه از محلههای مرکزی اصفهان به چهارسوی جهتهای جغرافیایی حرکت کنیم، میزان قیمت زمین و کیفیت ارائه خدمات شهری و برخورداری از مواهب زندگی شهری که یکی از شاخصهای مهم مؤثر بر شکاف طبقاتی است، بیشتر نمایان میشود.
این بازه قیمتی، اگرچه در برخی از محلهها پابهپای رشد سرمایه ساکنان رشد کرده، در بسیاری از مناطق و محلهها موجب به وجود آمدن «میلیاردرهای فقیر» شده است. چند مثال موردی در این زمینه، گویای گفتمان رایج در این خصوص خواهد بود؛ به عنوان مثال، در گذشته میگفتند: «زمینهای مفتآباد گران شده است!»، منطقهای که از دیرباز به کمارزشی زمینهایش شهره بود.
اما با توسعه فیزیکی اصفهان به دنبال نهضت ساختوساز، به قول عامه «زمینهایشان ناغافل ترقی کرد»؛ در حالی که ساکنان آن اغلب از قشر فقیر بودند. البته این مسئله، مسئله امروزِ اصفهان نیست و از گذشته گریبانگیر این شهر بوده است. یک شاهد مثال تاریخی در این زمینه، رشد و ترقی محله مرداویج و بهویژه برج معروف آن است.
بنایی که هماکنون در گرانقیمتترین منطقه اصفهان ساکن است و قشر مرفه و متوسط با پورشه و لکسوس و پژوپارس و پراید در آن به دوردور میروند. قریب به هفتاد سال پیش به «قلعه کفندزدها» مشهور بود و محلی برای سکنای سارقان و افرادی چنان بیبضاعت که به کفن مردگان تختپولاد نیز رحم نمیکردند.
محله جلفا و حکیم نظامی و چشمه خاجیک نیز به دلیل حضور ارامنه و مهاجرانی که از اطراف اصفهان در آن ساکن شده بودند، همچنین به خاطر آنکه در آن سوی رودخانه واقع شده و از سرحد اصفهان آن روزها خارج بود، جزو مناطقی محسوب میشد که مردم محلی حتی برای کنجکاوی هم به این مناطق سر نمیزدند؛ مگر کسانی که قصد خاصی از رجوع به این محلهها داشتند؛ مثال جالب توجه و امروزی دیگر، نگاه به توسعه شرق اصفهان و مشخصا منطقه جیشیر و پینارت است.
جایی که اکنون به میدان بزرگ پینارت مبدل شده و برجهای مسکونی گرانقیمتی در اطراف آن ساخته شده است، سابق بر این به «سه راه قتلگاه» معروف بود، سالهای سال به دلیل نقص هندسی جاده کشته میداد و اطراف آن را زمینهای کشاورزی و مردم روستانشین این منطقه احاطه کرده بودند که اغلب در کار کشتوکار بودند؛ اما با وقوع خشکسالی و غروب آب و طلوع آفتاب املاک از شرق، یک به یکِ قطعات زمینهای کشاورزی تغییر کاربری داده، به باغ و ویلا و برجهای چندین طبقه مبدل شدهاند.
منطقه جیشیر نیز به طور ناگهانی و تنها طی کمتر از دو دهه اخیر به واسطه توسعه فیزیکی شهر به چنان ترقیای دست یافت که هماکنون نام «مشتاق سوم» را یدک میکشد. در حالی که تا همین دو دهه پیش از نعمت گاز و فاضلاب شهری و مخابرات بیبهره بود و تنها آب و برق داشت.
هر روزه زوزه ماشینهای تخلیه چاه فاضلاب و زوزه سگان گله، خواب مردم منطقه را میآشفت؛ اما با تأسیس مجتمعهای ساختمانی متعلق به آموزشوپرورش، اندکاندک راه ترقی را پیمود و مردمی که تا آن برهه زمانی دست به گریبان فقری شدید بودند، مال و اموالدار شدند؛ در حالی که همچنان به همان مشاغل و سبک زیستی پیشین خود مشغول بودند.
این مثالها گویای آن است که مهمترین عامل ایجاد شکاف طبقاتی در شهر اصفهان (سوای از نوع مدیریت اقتصاد کشور در دهههای اخیر ) تغییر کاربری زمین، ساختوساز و ارزشبخشی به زمین است. مثلی در این زمینه وجود دارد که میگوید: «از وقتی ملک فلانی افتاده برِ خیابان، زندگیاش زیرورو شده است.» مسئلهای که واقعیتی کتمانناشدنی است و انگشت اشاره را به سوی نوع مدل توسعه بیپیوست فرهنگی اشاره میرود.
میلیاردرهای فقیر و غنی، از روغن استکانی تا رهن میلیاردی
قیمت زمین در حد فاصل محلههای میانه تا بالای شهر، به ویژه از عباسآباد تا ملاصدرا در بسیاری موارد به متری 120 تا 150 میلیون تومان هم رسیده است. این املاک به طور عمده سرمایههای راکدی محسوب میشوند که بنا بر گفتوگو با اهالی محل، بسیاری از ساکنان نیازی به فروش آن ندارند.
حتی برخی از این املاک، بیاستفاده و خالی از سکنه است. قیمت اجارهبها و میزان پول پیش پرداختی در برخی موارد حتی از محلههای مرفهنشین تهران نیز بالاتر و به همین منوال غیر قابل تصورتر است.
در گفتوگوهای متعدد با مشاوران املاک در این نواحی، قیمتها و استدلالهای غیرقابل تصوری برای این افزایش قیمتها عنوان شد که قاطبه آنها نشئتگرفته از تورم و البته مختصات جغرافیایی ملک بود. چند مثال موردی در این زمینه، گویای نکات بسیاری خواهد بود؛ به عنوان مثال، در خیابان رکنالدوله شرقی آپارتمانی 250 متری وجود دارد که تنها 15 میلیارد تومان پول رهن آن عنوان میشود.
محلهای که در کمتر از دو دهه پیش، همچنان از معضلات فرهنگی اجتماعی رنج میبرد، اما با توسعه خیابان نیرو و هشتبهشت شرقی، معادلات عوض شد. در همین حال، املاک برِ خیابان عباسآباد تا متری 150 میلیون تومان برآورد میشود و حتی املاک تجاری خیابان حافظ تا متری 100 میلیون تومان و بالاتر نیز قیمتگذاری میشود.
در این محلهها، بهویژه در آن سوی رودخانه خشک، سبک زیستی شهروندان، از نوع پوشش و خورد و خوراک تا سبک ساخت و معماری و از ماشینهای مورد استفاده تا رسیدگی به امور شهر بهشدت با محلههای شمال شهر متفاوت است. یک مشاهده موردی نشاندهنده کمبود چشمگیر نانوایی در محلههای مرفهنشین اصفهان است؛ در حالی که در محلههای میانه و جنوب شهر، عمدتا در حد فاصل هر دو خیابان بیش از یک نانوایی وجود دارد.
محلههای جنوب شهر دارای املاکی با متراژ وسیع، خیابانها و بوستانهای تروتمیز و برخوردار از امکانات مناسب شهری با کمترین میزان نارضایتی در نحوه خدماتدهی و برخورداری از مواهب زیستشهری هستند. این نقاط، محل استقرار رستورانها و اغذیهفروشیهای صاحبنام، فروشگاههای مارک، میوهفروشیهای لوکس و فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی با اجناس خارجی نیز هستند.
حتی نوع شایعات و رخدادهای واقعی، از سِرو پیتزا و بستنی با روکش طلا تا مشاهده ماشینها و موتورسیکلتهای هارلی داویدسون در این محلهها پخش و از این اماکن نشئت میکند.
تمام اینها در حالی است که با وجود تورم اخیر مسکن و افزایش بهای املاک در شمال شهر، زمین تحت مالکیت مردم از متری 10 تا 15 میلیون تومان کمتر نیست؛ اما بسیاری از آنها در پرداخت هزینه شارژ آپارتمان، هزینه قبوض مصرفی و بنزین خودروی خود در میمانند؛ حالا تهیه احتیاجات روزمره باتوجه به تغییر قیمت اجناس مصرفی، بماند.
گفتوگوهای متعدد با کسبه محله 24متری (شیخطوسی) نشان میدهد که برخی از مردم روغن مایع را به صورت استکانی، برنج را پیمانهای و تخممرغ را به صورت دانهای میخرند. بازار نسیه و حساب دفتری داغ است و گروهی از مردم، اغلب کرایه خانه کوچکشان عقب افتاده است. خانهها و آپارتمانهای این منطقه اغلب بین 40 تا 100 متر هستند.
کوچهها شلوغ و پر از بچه، آلودگی صوتی و محیطی بسیار بالا، نزاع خیابانی همواره در جریان و نظام پخش شایعات نیز بیش از هر چیز بر رخدادهای حاصل از آسیبهای اجتماعی میچرخد. این دسته از ساکنان، به «میلیاردرهای فقیر» شهرت یافتهاند.