به گزارش اصفهان زیبا؛ کتاب خواندن به چه دردی میخورَد؟ این سوالی است که خیلیها میپرسند. اول، آنهایی که میخواهند بهانهای برای کتاب نخواندن پیدا کنند. دوم، آنهایی که تا امری «کارکرد» نداشته باشد دنبالش نمیروند.
جواب من به دسته اول این است که کتاب خواندن هیچ فایدهای ندارد. پس با اطمینان از اینکه تأمین نیازهای اولیهشان مختل نخواهد شد، دنده را خلاص کنند و با همین دستفرمان به قعر دره نادانی بشتابند.
اما جوابم به دسته دوم کمی علمیتر است. خیلی از پدیدههای هستی، خیلی از معانی والا، خیلی از جزئیات کماهمیت زندگی، کارکردِ مستقیم و ملموسی برای یک انسان معمولی ندارند. اما اگر بخواهیم به لایههای بالاتری از آگاهی دست پیدا کنیم، جایگاه خود را ارتقاء ببخشیم و به جهان بزرگتری راه بیابیم، نیازشان داریم.
یک نکته دیگری را باید اضافه کنم. اینکه اگر همیشه در جستوجوی این باشیم که هر چیزی «همین الآن» و «همین جا» چه فایدهای دارد و آیا میتوان آن را با پول معاوضه کرد یا نه، به سرعتِ باد آن چیز را از دست میدهیم و دیگر نمیتوانیم حتی مثل آدمهای عادی از آن بهرهمند شویم و لذت ببریم.
مثلا اگر ما یک روز از خودمان بپرسیم که آسمان چه سودی دارد؟ و بعد جواب بدهیم که سودش در این است که به ما باران میدهد و روزهایمان را روشن میکند، بسیاری از جنبههای آسمان را نادیده گرفتهایم و عملا خودمان را از وجودشان محروم کردهایم.
خیلی چیزها زیبایند، چون زیبایند. خیلی چیزها مفیدند، چون مفیدند. خیلی چیزها باید باشند، چون باید باشند.
حالا اگر باز هم این سوال یقهتان را رها نکرده باید اضافه کنم که کتابخوانی نوعی مراقبه است و شیوهای تمرین برای تمرکز پیدا کردن.
در عصر اسکرول و ویدئوهای چندثانیهای، کتاب خواندن یک فعالیت سخت و اعصابخردکن، اما بسیار واجب است. کتاب خواندن، آن هم کتاب کاغذی خواندن، ما را مجبور میکند که ترمز تنوعطلبی و سرعتخواهیمان را بکشیم تا بتوانیم از مواهبی بهرهمند شویم که فقط در «آهستگی» بر ما عرضه میشوند.
کتاب خواندن ما را از جهان فستفودی و ابزاری و رُباتی نجات میدهد و به دنیایی وارد میکند که عاشق شدنها تندتند صورت نمیگیرند و میوهها تندتند نمیرسند و حرفها تندتند گفته و محو نمیشوند.
حالا اگر برای سومین بار میپرسید که آخرش کتاب خواندن چه دردی از ما دوا میکند، جوابتان میدهم که این سوال هیچوقت به ذهن یک کتابخوان نمیآید، بلکه نیرویی مرموز و قوی او را به سمت کلمهها میکشانَد. اما اگر شما هنوز در مرتبه سوال هستید، خیلی به آن وَر نروید و بیخیالش شوید! چرا که «مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی».















