به گزارش اصفهان زیبا؛ «واحد جنگ الکترونیک سپاه پاسداران» یکی از واحدهای مهم و تأثیرگذار در صحنه نبرد در دوران دفاع مقدس بود. کارکنان این واحد با تلاش بیوقفه، فعالیتها و تحرکات ارتش عراق را عمدتا از طریق استراق سمع مکالمات از خط مقدم تا عمق خاک عراق و حتی تا بغداد رصد میکردند و جمعبندی اخبار و تحلیلهای خود را از اقدامات فعلی و بعدی آنان برای تصمیمگیری صحیح در اختیار فرماندهان قرار میدادند. شنود
شنود درواقع گوش شنوای فرماندهی در اردوگاه دشمن بود. این واحد از زمان شکلگیری با نام «علی اسحاقی» شناخته میشد؛ نامی که در مکالمات بیسیمی فرماندهان در عملیاتها عموما شنود یا جنگ الکترونیک را به ذهن متبادر میکرد. با تشکیل اولین تیمهای شنود در سازمان اطلاعات سپاه در منطقه دارخوین، سرفصل جدیدی در کارهای اطلاعات پیدا میشود و شنود کار خود را از عملیات فرماندهی کل قوا شروع میکند.
در عملیات فرماندهی کل قوا، شنود هنوز واحد نوپایی بود و بهنظر میآید بهعنوان یک واحد مستقل در سازمان رزم محدود سپاه جایگاه ویژهای نداشت و شاید هم بخشی از مخابرات یا اطلاعات بهشمار میآمد.
اینکه شنود در این عملیات کار مشخصی انجام داد یا نه، پرسشی است که از علی اسحاقی پرسیده شده و او در پاسخ این طور گفته است: در عملیات فرماندهی کل قوا، پاتکی را که بعد از عملیات، عراقیها میخواستند انجام بدهند، ما متوجه شدیم و آقا رحیم از مقر به خط آمد.
اسحاقی درباره اینکه چطور متوجه این اقدام دشمن شدهاند، عنوان کرده است: از طریق شنود فهمیدیم عراقیها یک تیپ تکاور و نیروی مخصوص و تیپ مکانیزه آوردهاند و یک تیپ هم احتیاط نگه داشتهاند. طرح آنها این بود که شب وارد عمل شوند؛ به این ترتیب که اول نیروی مخصوص وارد شود، خط را از ما بگیرد و بلافاصله نیروی مکانیزه از روی جاده و پهلوی خط وارد شود، ادامه مأموریت بدهد و تا جایی که میتواند جلو بیاید.
ما وقتی این خبر را به فرمانده قرارگاه خودمان که در منطقه مستقر بود دادیم، آقا رحیم گفت: من به خط میآیم. به بچههای خط هم طرح را به این شکل گفت که به هیچ وجه تیراندازی نکنید. حواستان جمع باشد. آمادگی صددرصد داشته باشید. سلاح و مهمات و همه چیزتان در خط باشد تا من بگویم. فاصله مقر تا خط خیلی زیاد نبود. حسن باقری در خط ماند و ما هم همراه آقارحیم در منطقه حضور داشتیم. خبرها را مستقیم به خودش میدادم.
آقارحیم به من گفت: آقای اسحاقی، اینها وقتی به صدمتری خاکریز رسیدند به من بگو. ما هم دقیق حرکت واحد مکانیزه عراقی را از زمان حرکت از مقرشان و رسیدن به جلو شنود کردیم و آمدنشان با فرماندهی همین نیروی مخصوصشان تا صدمتری خط را بهمرور گزارش دادیم؛ تا اینکه آنها به 50 متری خط ما رسیدند.همین موقع آقارحیم گفت: خب، آقای اسحاقی ما خودمان دیگر داریم عراقیها را میبینیم. یعنی من درواقع نیروهای عراقی را به آقارحیم، در شعاع دیدش تحویل دادم.
آقارحیم وقتی خودش عراقیها را دید، خط را کاملا آماده کرد و اجازه دادآنان تا قبل از سینه خاکریز ما جلو بیایند. قبل از اینکه عراقیها وارد عمل شوند، بچهها ریختند و آنها را زدند و این واحد مخصوص عراق در خط منهدم شد.
آقارحیم چون در خط به دشمن نزدیک بود و مرتب باید دشمن را نگاه میکرد، تیر خورد و به عقب منتقل شد؛ اما حسن باقری جلو آمد و عملیات را هدایت کرد و درنهایت این پاتک دشمن به شکست انجامید و تمام شد.
او درباره امکانات و مقدوراتشان در این عملیات گفته است: ما همان رادیو، یعنی همان بیسیم عراقیها را داشتیم و البته دوسه تانک هم در عملیات فرماندهی کل قوا گرفته بودیم و از بیسیمهای آنها استفاده میکردیم و چیزی غیر از اینها نداشتیم.
اسحاقی درباره اینکه نیروهای ایرانی از چه زمانی به شنوده ورود کردهاند، گفته است: ما در دارخوین قبل از اینکه عملیات فرماندهی کل قوا را انجام بدهیم به شنود ورود کردیم. قبل از عملیات فرماندهی کل قوا متوجه شدیم بیسیمهایی که عراقیها با آنها صحبت میکنند رمزکننده ندارد و آنها از کد رمز استفاده نمیکنند ؛چون با یک رادیوی معمولی افام به راحتی توانستیم دریافتشان کنیم و این جرقه شروع کار ما شد.