مروری بر روایت‌های مردمی از تحولات شهر اصفهان در دهه‌های اخیر

اصفهانی که بود، اصفهانی که هست

در این گزارش از طیف متنوعی از شهروندان خواسته‌ام تا آنچه از اصفهانِ سال‌ها و دهه‌های قبل به خاطر دارند را روایت کنند، تا شاید بتوانیم مروری هرچند مختصر بر تاریخ شفاهی این شهر و تحولاتی که طی چند دهه اخیر از حیث فیزیکی و اجتماعی در آن رخ‌داده، داشته باشیم.

تاریخ انتشار: 09:59 - یکشنبه 1402/06/26
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
اصفهانی که بود، اصفهانی که هست

به گزارش اصفهان زیبا؛ حالا در میانه سال 1402 می‌توان خاطراتی که متولدین دهه‌های سی، چهل، پنجاه و حتی شصت شمسی از شهر محل زندگی‌شان دارند را در زمره تاریخ شفاهی این شهر به شمار آورد و از میان آن دسته از خاطراتی که حکایت از تغییرات و تحولات ایجاد شده در فضای فیزیکی، فرهنگی و اجتماعی شهر دارند، روایت‌های شنیدنی و قابل توجهی بیرون کشید.

اینکه مثلا پیش از احداث ساختمان ارگ جهان‌نما در قلب میدان امام‌حسین (ع) و مرکزی‌ترین نقطه شهر اصفهان، چه حال و هوایی بر این محدوده حاکم بوده را تنها می‌توان در میان گفت‌وشنودهای مردمی پیدا کرد که آن دوران را به خاطر دارند و می‌توانند درباره قبل و بعد از ایجاد این تغییر در شهر سخن بگویند. وگرنه، در میان اوراق، اسناد و مدارک اداری که از روند احداث این ساختمان یا سایر تحولات فیزیکی در شهر موجود است، هیچ خبری از رویکردها و نگرش‌های مردمی موجود نیست و نمی‌توان از آن‌ها به‌عنوان منبعی برای شناسایی روح جاری در شهر بهره‌مند شد.

همان‌طور که برای شناخت اصفهان در دوره‌های مختلف همچون دوران صفویه، قاجاریه و…، بیش ازآنچه در میان اسناد اداری موجود است، مطالب موجود در سفرنامه‌های سیاحان برای شناخت هویت و روح شهر در آن دوران کمک‌رسان است. به همین بهانه، در این گزارش از طیف متنوعی از شهروندان خواسته‌ام تا آنچه از اصفهانِ سال‌ها و دهه‌های قبل به خاطر دارند را روایت کنند، تا شاید بتوانیم مروری هرچند مختصر بر تاریخ شفاهی این شهر و تحولاتی که طی چند دهه اخیر از حیث فیزیکی و اجتماعی در آن رخ‌داده، داشته باشیم.

توجه به محیط اطراف، رصد جزئیات و دقت در تغییرات ایجادشده در شهر را از خصوصیات مردم اصفهان دانسته‌اند. چنانکه حجم زیادی از گزارش‌های مردمی در ارتباط با سامانه تلفنی شهرداری یا سایر نهادهایی که متولی ساماندهی به شهر در حوزه‌های مختلف هستند، مربوط به مطالبات غیرفردی شهروندان است. یعنی یک شهروند اصفهانی در کنار پیگیری مطالبات فردی‌اش در شهر، پیگیری امور جمعی را (که شاید منفعتی شخصی برای او به دنبال نداشته باشد) هم در زمره وظایف خودش می‌داند.

این احساس تعلق به شهر و شهر را از آنِ خود دانستن، موجب شده تا ایجاد کوچک‌ترین تغییر و تحول در کالبد و فیزیک شهر برای مردم سؤال‌برانگیز شود و آن‌ها را به کنکاش درباره اطلاع از جزئیات آن ترغیب کند. چنانکه اجرای پروژه‌های مهم و حساسیت برانگیزی مانند پیاده‌راه‌سازی چهارباغ عباسی یا بروز بحران بزرگی مانند خشک‌شدن رودخانه زاینده‌رود، موج سنگینی از مطالبات مردمی را برای حل‌وفصل درست و دقیق ماجرا به دنبال داشته و نقش آن‌ها را به‌عنوان شهروندان شهری تاریخی و کهن، اثرگذار جلوه داده است.
بنابراین روایات مردم از وضعیت گذشته و امروزِ اصفهان، نشان‌دهنده دقت و حساسیتی است که نسبت به تغییرات و تحولات شهری دارند.

اصفهانِ بی‌زاینده‌رود

اگرچه از همه افرادی که در این گزارش با آن‌ها گفت‌وگو کرده‌ام، خواسته‌ام تا به خشک‌شدن رودخانه زاینده‌رود که البته بزرگ‌ترین و مهم‌ترین معضل مشترک امروزِ ماست و مانند بغضی سنگین در گلوی شهر و مردمانش گیر کرده کمتر سخن بگویند و به مسائل دیگری هم اشاره کنند، اما پاسخ یکی از آن‌ها که زن جوانی است به نام فاطمه به سؤالم آن‌قدر تلخ است که نمی‌توانم از روایتش در اینجا صرف‌نظر کنم. او خیلی کوتاه و خلاصه می‌گوید: «پشت سر مُرده حرف نمی‌زنند. اصفهان بی‌زاینده‌رود سال‌هاست که مُرده…!»

به‌جز او، شمار زیادی از دیگر افراد هم خشک‌شدن زاینده‌رود را تلخ‌ترین و مهم‌ترین اتفاق در اصفهان می‌دانند که طی یکی دو دهه اخیر توانسته تأثیرات منفی زیادی بر ذهن و زندگی مردم این شهر از حیث اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… بگذارد و تازیانه‌های سهمگینی بر پیکرش بکوبد. تغییر در نوع نگرش گردشگران داخلی و خارجی به شهر اصفهان، به خطر انداختن معیشت کشاورزان، ایجاد موج ناامیدی نسبت به زیست سالم و پایدار در آینده شهر، حذف تدریجی زاینده‌رود به‌عنوان یکی از مقاصد مهم گردشگری شهر، مهاجرت‌های گسترده، آلوده‌شدن هوا، فرونشست زمین و تهدید سلامت پل‌های تاریخی ایستاده بر بستر زاینده‌رود و موارد بسیار دیگر، ازجمله اشاره‌هایی است که افراد مختلف به تأثیرات ناشی از خشک‌شدن رودخانه زاینده‌رود داشتند.

سالمندان آپارتمان‌نشین!

مریم که متولد اواخر دهه 60 است و سال‌هاست در جوزدان از محله‌های منطقه یک زندگی می‌کند، می‌گوید: «محله جوزدان خیلی تغییر کرده. خانه‌های قدیمی با حیاط‌های بزرگ و پردرخت یکی در میان خراب شده و جایشان را آپارتمان‌های نوساز و چندطبقه گرفته. انگار محله دارد ظاهری نونوار پیدا می‌کند.»

او ادامه می‌دهد: «اما پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها از این اتفاق راضی نیستند. آن‌ها از آن خانه‌های بزرگ و باصفا به آپارتمان‌های شصت، هفتاد متری منتقل شده‌اند که تنها یکی دو پنجره به فضای بیرون دارند. مادربزرگ من که در همین محله ساکن است، هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شود، اول می‌رود سراغ پنجره اتاقش تا منظره کوه صفه را از دور و از میان غبار سنگینی که اغلب اوقات توی آسمان است و منظره کوه را مخدوش کرده، تماشا کند. او با حسرتی به فضای بیرون از خانه و کوه و آسمان نگاه می‌کند که تصور می‌کنی پرنده‌ای در قفس زندانی شده است…»

کوچه‌های خالی از شوق کودکانه

مدرنیته و ورود مؤلفه‌های تکنولوژی را می‌توان از دیگر عوامل ایجاد تغییر در جهان، ایران و به دنبال آن اصفهان دانست. موضوعی که ریحانه از متولدین دهه 60 و ساکن خیابان پروین درباره آن می‌گوید: «در دوران کودکی و نوجوانی من اصفهان نسبت به امروز هنوز بافت و شکل و شمایلی سنتی داشت. مثلا دیوارهای خانه‌ای که روبه‌روی خانه ما بود، کاه‌گلی بود و هر وقت کمی آب به آن می‌پاشیدیم، از بوی کاه‌گل خیس‌خورده لذت می‌بردیم. یا مثلا آن‌وقت‌ها محل اصلی تفریح و بازی بچه‌ها، بن‌بست‌ها و کوچه‌های محله بود. گاهی کوچه آن‌قدر شلوغ می‌شد که صدای جیغ‌وداد بچه‌ها تا چند خانه آن‌طرف‌تر هم می‌رفت. کسی هم اعتراضی نمی‌کرد چون از هر خانه حداقل یکی دو بچه توی کوچه بازی می‌کردند. همسایه‌ها هم باهم ارتباط بیشتری داشتند و توی زندگی هم نقش داشتند. همدیگر را تا چند کوچه آن‌طرف‌تر می‌شناختند و مثل امروز نبود که حتی در یک آپارتمان هیچ‌کس شناخت و خبری از حتی همسایه دیواربه‌دیوارش ندارد. امروز کوچه‌ها از بچه‌ها خالی شده‌اند و آن‌قدر ماشین و موتورسیکلت در آن‌ها رفت‌وآمد دارد که گاهی حتی برای افراد بزرگ‌سال هم عبور و مرور در آن‌ها مشکل است، چه برسد به بچه‌ها…»

دروازه دولت منهای جهان‌نما!

رضا از متولدین دهه 30 است و آن‌قدر گفتنی درباره تغییراتی که در اصفهان ایجاد شده دارد که می‌توان ساعت‌ها پای حرف‌هایش نشست. او به حال و هوای دروازه‌دولت پیش از آنکه توده نازیبایی به نام «ارگ جهان‌نما» به سینه‌اش بچسبد اشاره کرده و می‌گوید: «قبلا به جای این ساختمان همه‌اش مغازه‌های کوچک شخصی بود و حال و هوایش درست شبیه آن سوی خیابان طالقانی شلوغ و پر رفت‌وآمد و بانشاط بود. وقتی مثلا کنار خیابان طالقانی می‌ایستادی، می‌توانستی از دور خیابان سپه و چهارباغ پایین و درخت‌های چنارشان را ببینی. آسمان هم پیدا بود و تنها ساختمان بلندقد آن اطراف ساختمان شهرداری بود. دورتادور همه‌اش مغازه بود و درخت…»

او ادامه می‌دهد: «الان هر وقت از دروازه‌دولت رد می‌شوم، سعی می‌کنم چشمم به این ساختمان نیفتد. دلم می‌گیرد وقتی می‌بینم چه بلایی بر سر بهترین میدان این شهر آوردند…»

آب‌تنی در حمام علیقلی آقا

در یکی دو دهه اخیر که حمام‌های تاریخی شهر اصفهان مثل حمام علیقلی آقا، دردشت، رهنان و… به موزه تبدیل شده است و بازدیدکنندگان می‌توانند ضمن تماشای معماری شگفت‌انگیز این بناهای تاریخی، با نحوه استحمام مردم قدیم در این حمام‌ها آشنا شوند، تصور اینکه هنوز کسانی در این شهر هستند که روزی نه به‌عنوان بازدیدکننده بلکه به‌عنوان کاربر حمام به این مکان‌ها مراجعه کرده‌اند، هیجان‌انگیز است!

جلال مردم میان‌سالی که از متولدین دهه سی است و تجربه استحمام در حمام تاریخی علیقلی آقا را دارد، در این‌باره می‌گوید: «بچه که بودم همراه با پدر و عموها و پسرعموهایم به این حمام می‌آمدیم. خانه‌مان در خیابان فروغی، کوچه ولی‌عصر بود و نزدیک‌ترین حمام به ما همین‌جا بود که معمولا پیاده به آنجا می‌رفتیم. اغلب روزهای جمعه از صبح باروبندیلمان را برمی‌داشتیم و عازم حمام می‌شدیم. وسایلمان شامل حوله، لباس، صابون، کیسه‌لیف و البته غذا بود. چون معمولا تا بعدازظهر یا عصر در حمام بودیم و به‌شدت هم خسته و گرسنه می‌شدیم.»

او ادامه می‌دهد: «آن‌وقت‌ها بزرگ‌ترین ترس ما بچه‌ها از حمام به خاطر دلاک‌ها بود. چون گاهی برای اینکه درست‌وحسابی تمیز شویم ما را به دست دلاک می‌سپردند و آن‌ها هم چنان به بدن ما کیسه می‌کشیدند که پوست از تنمان جدا می‌شد! بعدها که بزرگ‌تر شدیم و خودمان تنهایی به حمام می‌رفتیم از دست دلاک‌ها نجات پیدا کردیم. بعد هم که حمام عمومی “پناهی” در خیابان فروغی ساخته شد و ما دیگر کمتر به حمام علیقلی‌آقا می‌آمدیم…»

دستگردِ دیروز، دستگردِ امروز

زهرا از متولدین دهه چهل و ساکن محله دستگرد از محله‌های منطقه 13 اصفهان است و معتقد است این محله و مناطق اطرافش طی یکی دو دهه اخیر با تغییرات زیادی روبه‌رو شده‌اند. او می‌گوید: «محله دستگرد خیلی تغییر کرده است. در نزدیکی مسجد پیرعنایت یک خیابان جدید احداث شده که مردم سال‌هاست بر سر اسم آن اختلاف‌نظر دارند! بعضی‌ها معتقدند اسم آن همان دستگرد است و بعضی دیگر می‌گویند نام دستگرد به محدوده‌ای فراتر از این خیابان اختصاص دارد و دیگر محدوده‌ها مانند جاده ذوب‌آهن، خیابان قائمیه، امیریه، کشاورزی، باغ فردوس، مفتح، تعاونی و شفق را هم در برمی‌گیرد؛ بنابراین اسم این خیابان را آزادگان گذاشته‌اند.»

او جایگزینی ساختمان‌های بزرگ چندطبقه با خانه‌های فرسوده و قدیمی را از دیگر تحولات این منطقه می‌داند و اضافه می‌کند: «در خیابان کشاورزی دیگر خبری از دکان محمود سرهنگ و دیگر مغازه‌های قدیمی که حال و هوای خاصی به این محله داده بودند نیست و خانه بزرگ خانم شیرازی که از خانه‌های معروف و شناخته‌شده این محله بود، به حال خود رها شده است.»

مردم کم‌حوصله!

اما در کنار همه تغییر و تحولاتی که در کالبد و فیزیک شهر اصفهان رخ داده است، بخشی از تحولات هم مربوط به فضای اجتماعی و فرهنگی و البته خلق‌وخوی مردم شهر است که افراد زیادی به آن اشاره کردند.

بابک، احسان و زهرا که به ترتیب متولد دهه‌های چهل، شصت و پنجاه هستند به عواملی مانند کم‌حوصله شدن مردم، افتادن در ورطه چشم و هم‌چشمی‌های بی‌پایان و تلاش برای به دست آوردن موقعیت مالی بالاتر، کاهش چشمگیر ارتباطشان با همدیگر در روابط کاری، همسایگی، قوم‌وخویشی و…، افزایش قابل‌توجه اتباع و مهاجران در شهر، افزایش نگران‌کننده فاصله طبقاتی و پررنگ شدن مرزهای میان بالا و پایین‌شهر، رشد قابل‌توجه اغذیه‌فروشی‌های فست‌فود و تمایل شدید مردم به خوردن غذاهای آماده اشاره کرده و این موارد را از تحولات اجتماعی شهر اصفهان می‌دانند.

احسان دراین‌باره می‌گوید: «بچه که بودیم، هر ماه چندین بار با عموها، دایی‌ها و خاله‌هایم در یکی از پارک‌های شهر جمع می‌شدیم. هر کس غذایی با خودش می‌آورد و سفره‌ای پهن می‌شد که حدود چهل نفر سر آن می‌نشستند! ما در این جمع حدودا پانزده بچه هم سن و سال بودیم که هم‌بازی بودیم و کلی خاطره‌های خوب از آن دوران برایمان باقی‌مانده. الان گرچه مردم اصفهان هنوز به دورهمی در پارک‌ها و پیک‌نیک و… علاقه نشان می‌دهند، اما این مدل دورهمی ها نسبت به گذشته کمتر شده. اگر هم باشد جمع محدودتری است و دیگر به چهل نفر نمی‌رسد…»

زهرا هم می‌گوید: «شهر اصفهان دیگر آن شهر سنتی که اغلب آدم‌ها توی زندگی همدیگر سرک می‌کشیدند، نیست و ازنظر اجتماعی خیلی تغییر کرده است. جمعیت مهاجرها خیلی در اصفهان زیاد شده که به نظرم اتفاق بدی نیست و می‌تواند تأثیرات خوبی بر فضای شهر داشته باشد و آن را کمی از قالب سنتی خارج کند. همچنین احساس می‌کنم نوجوان‌ها بیشتر از قبل در فضاهای عمومی شهر دیده می‌شوند و حضور پررنگ‌تری نسبت به گذشته دارند.»

سمیرا از دیگر متولدین دهه شصت هم می‌گوید: «افزایش چشمگیر مهاجران در شهر اصفهان اگرچه مانند هر تغییر دیگری مشکلاتی هم به دنبال داشته است، اما به طور کلی باعث شده تا فضای بسته شهر تا حد زیادی باز شود و محدودیت‌ها و دل‌بستگی‌هایی که در میان بومیان اصفهان وجود دارد، تحت‌الشعاع قرار بگیرد. هرچند شخصا از مدافعان سنت‌گرایی هستم و معتقدم برای حفظ سنت‌ها به شکل صحیح و درست آن باید تلاش کرد؛ اما از قرار گرفتن آرا و اندیشه‌های تازه‌ای که منجر به بازبینی سنت‌ها شود هم استقبال می‌کنم. چه‌بسا که در این اتفاقات، نتایج خوبی برای شهر و مردمان آن رقم بخورد.»

لیلا از دیگر متولدین دهه شصت هم معتقد است: «خشک‌شدن رودخانه زاینده‌رود و حذف تدریجی آن به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین مقاصد گردشگری ارزان و در دسترس برای شهروندان اصفهان باعث شد تا مقصدهای تفریحی دیگری مانند بازارهای تجاری، کافه‌ها، رستوران‌ها، کوه صفه، مغازه‌های فست‌فودی و… برای مردم اهمیت پیدا کند.»

او اضافه می‌کند: «راه‌اندازی سیتی‌سنتر در سپاهان‌شهر و اخیرا راه‌اندازی شعبه جدید آن در سمت شمال شهر هم سبک و سیاق تازه‌ای در تفریح مردم اصفهان ایجاد کرد. چنانکه در شب‌ها و روزهای تعطیل ترافیک سنگینی در جنوب و شمال شهر ایجاد می‌شود که ناشی از رفت‌وآمد مردم به این مراکز خرید است. مردم در این بازارهای پرزرق‌وبرق قدم می‌زنند، اگر قدرت اقتصادی‌شان اجازه بدهد خریدی می‌کنند، فست‌فود می‌خورند و شب به خانه‌هایشان برمی‌گردند.»

فروزان از متولدین دهه شصت هم، تغییر راه‌های ارتباطی متولیان شهر و مردم را از دیگر تغییرات اجتماعی در اصفهان می‌داند و می‌گوید: «قبلا مردم برای مرتبط ‌شدن با نهادهای بالادستی و متولیانی که شهر را اداره می‌کنند، گزینه‌های زیادی در دست نداشتند. برای همین هم مراجعه حضوری به نهادها و اداره‌ها زیاد بود. اما حالا این ارتباط خیلی آسان و بیشتر شده است. سرتاسر شهر پرشده از آدرس‌ها و نشانی‌های اینترنتی که از مردم می‌خواهند برای بیان نظرات و انتقاداتشان با نهادهای مختلف مرتبط شوند. این یعنی مردم مشارکت بیشتری در اداره شهر دارند و خودبه‌خود باعث شده تا دقت و حساسیتشان روی مسائل شهری بالاتر برود.»

او ادامه می‌دهد: «مثلا قبلا درباره اینکه فلان خیابان قرار است در فلان محله احداث شود کسی نظر مردم را جویا نمی‌شد. اما حالا ماجرا فرق کرده است. کلونی‌های مختلفی در محله‌های شهر اصفهان شکل گرفته که غالبا پایه و اساس مردمی دارند و اقشار مختلف می‌توانند بر تصمیم‌های خرد و کلان‌شهر به‌طور نسبی اثرگذار باشند. مثلا مادربزرگ من چندباری با نهادهای مختلف تماس گرفته و موضوعی که موردنظرش بوده را پیگیری کرده. خیلی هم ذوق کرده که توانسته شخصا قدمی برای حل یک مشکل در شهر بردارد.»

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

سه × دو =