دست‌های گره‌کرده

صدای گریه‌های مهنا پیچیده بود توی گوشم. نگاهشان کردم؛ دنیا برای ما خراب شده است. یه گوشه حیاط روی دو پا نشستم. هنوز شلوغ نبود. به موبایلم نگاه کردم. انگار عقربه ساعت تکان نمی‌خورد.

تاریخ انتشار: 12:56 - چهارشنبه 1402/09/8
مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه
دست‌های گره‌کرده

به گزارش اصفهان زیبا؛ صدای گریه‌های مهنا پیچیده بود توی گوشم. نگاهشان کردم؛ دنیا برای ما خراب شده است. یه گوشه حیاط روی دو پا نشستم. هنوز شلوغ نبود. به موبایلم نگاه کردم. انگار عقربه ساعت تکان نمی‌خورد. تیشرت سیاهم کاملا خاکی شده بود.

گفتم: سیاه درست مثل روزگارمون در این چند وقت که ما شده‌ایم قصه خاموش جهان.

صدای مهنا پیچیده بود توی گوشم. دخترک گریه می‌کرد و داغ دلم تازه می‌شد… .

خوب است که مهنا اشک می‌ریزد و بغض می‌ترکاند. صبح دیدمش قبل از شنیدن خبر شهادت الیاس، با شمیس و حیفا به نرده‌های حیاط آویزان شده بودند و میان خانه و خرابه‌های خاکی، فارغ از هر غمی  بودند.

اما حالا شمیس، دخترک برادرم، از دست نرود خیلی کار است. دوباره نگاهش کردم. معلوم است چیزی روی سینه‌اش سنگینی می‌کند. دوست داشتم دست‌های گره‌کرده‌اش را می‌گرفتم و می‌بوسیدم و مقاومت میان دست‌هایش را از او وام می‌گرفتم.

یاد حرف الیاس افتادم. بچه‌های فلسطین به دنیا که می‌آیند، با دست‌های گره‌کرده برای جهانی آزاد به دنیا می‌آیند؛ برای مقاومت.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

هفده − 10 =