برای بار دوم یتیم شدم

چهارپنج‌ساله بودم که آقای زاهدی شد یکی از اعضای خانواده ما. جنس رفتار شهید با خانواده ما دیدنی بود؛ به‌خصوص رفتاری که با مادر داشت، انگار که مادر خودش بود.‌ خیلی محبت می‌کرد. پانزده‌ساله بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و محبت شهید حالت پدرانه به خودش گرفت و شد یک تکیه‌گاه امن برای همه ما.اخلاصش دیدنی بود.

تاریخ انتشار: 11:47 - پنجشنبه 1403/02/27
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
برای بار دوم یتیم شدم

به گزارش اصفهان زیبا؛

راوی: احمد نوربخشان (برادر همسر شهید زاهدی)

چهارپنج‌ساله بودم که آقای زاهدی شد یکی از اعضای خانواده ما. جنس رفتار شهید با خانواده ما دیدنی بود؛ به‌خصوص رفتاری که با مادر داشت، انگار که مادر خودش بود.‌ خیلی محبت می‌کرد. پانزده‌ساله بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و محبت شهید حالت پدرانه به خودش گرفت و شد یک تکیه‌گاه امن برای همه ما.اخلاصش دیدنی بود. عمل به تکلیف برایش اولویت بود نه دیده شدن و رسانه‌ای شدن که از دیده شدن فراری بود. شب‌هایی بود که قبل از اذان صبح بلند می‌شد و قرآن می‌خواند و نماز و… مناعت طبع و رفتار کریمانه‌ای با اطرافیان داشت. حسابی بامحبت بود و همان‌طور که گفتم، این تکریم به مادر همسرش حالت ویژه‌‌ای داشت.

بعدازاینکه خبر شهادت سردار را شنیدم، حس کردم برای بار دوم یتیم شدم.سردار از دوران دفاع مقدس حال و هوای جبهه را همچنان با خودش داشت. خاکی بود و خیلی هم خودمانی.

هرکس سردار را می‌دید، خوب متوجه می‌شد که هنوز حال و هوای روزهای جنگ را حفظ کرده و خیلی متعالی‌تر هم شده است.این اواخر احوالات آن روزها بیشتر در شهید نمود داشت. حواسش به رعایت حقوق همه بود. حفظ و حراست از بیت‌المال هم برایش اولویت داشت؛ همین رفتارهایش بود که او را در نگاه بقیه دوست‌داشتنی‌تر جلوه می‌داد.

خوب یادم هست اوایل ازدواجمان بود و شرایطی پیش آمد که می‌توانستیم برای خرید خانه اقدام کنیم؛ اما خب، پول کم داشتیم. من به آقای زاهدی گفتم؛ اما آن زمان برایش دادن آن مبلغ پول امکان‌پذیر نبود. چاره‌ای نداشتیم باید موضوع خانه را کنسل می‌کردیم.همین‌که سردار متوجه شده بود که می‌خواهیم خرید خانه را کنسل کنیم گفته بود: «وای بر حال ما اگر نتوانیم برای خانه‌دارشدن این جوان‌ها کاری کنیم.» حدس می‌زنم از کسی پول قرض کرد و پولی را که ما نیاز داشتیم، جور کرد تا کار ما راه بیفتد و بتوانیم آن خانه را بخریم و خلاصه بعدازآن ماجرا بود که زندگی‌ مشترکمان را شروع کردیم.

آنچه از شهید عزیز ما بیشتر در ذهن من مانده، اخلاص شهید و انجام‌وظیفه و توجه به تکلیف الهی بوده است. الهی که دعا کنند ما هم تکالیف الهی را به‌درستی انجام دهیم‌. ان‌شاءالله که در آن دنیا شفاعت ما را هم بکنند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

پانزده + یازده =