فرزانه فرجی

فرزانه فرجی

خبرنگار گروه پایداری

آرشیو مطالب منتشر شده
از حضور تا حضور!
سه شنبه 1404/08/27

از حضور تا حضور!

سوت آغاز تجاوز ناعادلانه رژیم بعثی به خاک ایرانمان که به صدا درآمد، خیلی زود خاکریزها با دست خالی بنا شد. صحنه اصلی میدان جنگ، جنوب بود و غرب هم حسابی ناامن و البته که سایه بمباران روی شهرها.‌ نبض وطن تند شد و ضربان قلب مردم تندتر. هرکسی دلش با وطن بود و کاری از دستش برمی‌آمد، آمد به میدان.

یک شهر یک حماسه!
یکشنبه 1404/08/25
10 روایت از 10 نقطه شهر در 25 آبان 1361

یک شهر یک حماسه!

۵ آبان ۱۳۶۱، روزی بود که اصفهان دیگر شبیه هیچ روزی نشد. روز بدرقه ۳۷۰ شهید، روزی که غسالخانه‌ها پر از تابوت شدند،

مادر پلکی زد/ عباس رفت!
یکشنبه 1404/07/6
روایتِ انتظار از روزی که هواپیمای حامل تابوت سه‌رنگ عباس نیلفروشان در فرودگاه اصفهان نشست

مادر پلکی زد/ عباس رفت!

وسط خواستگاری دخترش بود.‌ حواسش رفت پی دسته‌گلی که کز کرده بود کنج سالن پذیرایی. مریم‌، تمام‌قد زیبایی‌هایش را به رخ حاضران در جلسه خواستگاری می‌کشید و عطرش حسابی پخش شده بود توی هوا.

این «دفاع» همیشه «مقدس» است!
سه شنبه 1404/07/1

این «دفاع» همیشه «مقدس» است!

وَ تنِ خاکِ وطن، بوی شهادت می‌دهد. و چه جلوه‌ای دارند واژه‌های خوش‌رنگ و آبی که سال‌هاست در هم تنیده‌اند. غیرت، حمیت و کلی کلمه دوست‌داشتنی دیگر است که در تمام این سال‌ها ما را سوق داده به سمت ایثار، به سمت شهادت و به سمت شهدا. نامشان سنجاق شده به قلب میهن.

حرکتی بی‌سابقه بر تن مدیترانه!
سه شنبه 1404/06/25

حرکتی بی‌سابقه بر تن مدیترانه!

حال مدیترانه خوب است، خیلی خوب. این روزها امید است که جوانه زده روی امواج پر تلاطمش. مهربانی آدم‌ها پاورچین‌پاورچین کنار هم قرار گرفته و شده همبستگی جهانی. ناوگانی از عشق به هم رسیدند و شدند ریسه‌ای از امید بر دل پُر درد غزه. راه افتادند تا امید را از دل مدیترانه راهی ساحل زخم‌آلود غزه کنند.

ابوعبیده هرگز تمام نمی‌شود…!
شنبه 1404/06/15

ابوعبیده هرگز تمام نمی‌شود…!

او را با چفیه فلسطینی قرمز رنگش می شناسیم. مردی با چشمانی سیاه و بسیار نافذ. چهره‌ای پر از معما، شخصیتی ناشناخته و البته بسیار دوست‌داشتنی با هاله‌ای از رمز و راز. شچهره‌ای ناشناس که او را تبدیل کرده به صدای مقاومت.

«شهدا» پایِ ثابت مشایه!
شنبه 1404/05/25
چرا عکس شهدا امسال بیشتر از سال های قبل در پیاده‌روی اربعین دیده شد؟

«شهدا» پایِ ثابت مشایه!

به وقت تقویم ما، دو روز از اربعین سال صفرچهار، گذشت. اربعین، ما را می‌رساند به قصه‌های مشایه. به جستجو برای رسیدن به کربلا، به کمال، به اینکه باید راه را تا انتها رفت، به اینکه در سمت درست ایستاده‌ایم، به همقدم شدن برای رسیدن به یک هدف واحد، برای رسیدن به نور به حسین علیه‌السلام.

بیا با هم گریه کنیم، مَرد!
یکشنبه 1404/04/29

بیا با هم گریه کنیم، مَرد!

گلویش، ترک برداشته است. فریادهایش خشکیده‌اند.‌ انگار افتاده به دام بیابانی بی‌آب و علف. واژه‌هایش سرگردانند و حیران.‌ اشک‌هایش رمقی ندارند برای جاری شدن. غم ری کرده توی بند بند تنش.

حقارتی به نام اسرائیل…
سه شنبه 1404/04/10

حقارتی به نام اسرائیل…

من عاشق جلوتر از زمان و مکان بودنم. عاشق رفتن به 30، 40 سال آینده. یک وقت‌هایی پا را فراتر می‌گذارم و به زمانی فکر می‌کنم که هیچ کدام از ماهایی که الان هستیم، نیستیم.

عصاره تنی که جاری شده روی تُشک صورتی!
سه شنبه 1404/03/27

عصاره تنی که جاری شده روی تُشک صورتی!

نگار یک سد محکم گذاشته‌اند جلوی کلمه‌هایم. واژه‌هایم دل‌ودماغ ندارند. پشت چراغ‌قرمز، چشم‌هایم قرمز می‌شود. گره می‌افتد بین ابروهایم، چراغ که سبز می‌شود یادم می‌رود باید حرکت کنم.

بوسه بهشتی!
شنبه 1404/02/27

بوسه بهشتی!

معرفی می‌کنم مردم، این شما و این حسن اصلیح. همین چند روز پیش شهید شد. همین چند روز پیش شهیدش کردند. ممکن است او را نشناسید یا اسمش فقط به قد یکی‌دو بار به گوشتان خورده باشد.

برای خادمی رفقای حاج حسین خرازی در چایخانه حرم رضوی!
شنبه 1404/02/20

برای خادمی رفقای حاج حسین خرازی در چایخانه حرم رضوی!

سلام، قربان شکل ماهتان بروم. اسمتان که جوانه می‌زند کنج لبم، همه من می‌شود حرم، می‌شود ایوان، می‌شود گنبد طلایی، می‌شود کبوتر، می‌شود گندم، می‌شود سیل اشک‌های مانده پشت سد دل و می‌شود مشهد… .