شانزدهمین جلسه هیئت یاعلی(ع) با حضور دکتر سید مجید امامی، دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور، با موضوع وضعیت برنامههای فرهنگی، در اصفهان برگزار شد.
در ابتدای این جلسه مهدی جویافر، مدیر اجرایی برنامههای هیئت یاعلی(ع)، با طرح این سؤال که آیا ما جایگاهی در کشور داریم که سکوی برنامهریزی فرهنگی به معنای خاص خود برای کشور باشد، بیان کرد: طبق ساختار کشور ما، عدهای وارد شورای فرهنگ عمومی میشوند و با تغییر دولت، همه میروند و عدهای دیگر میآیند و کار دیگری را در اولویت قرار میدهند و با تغییر دولت بعدی، دوباره همین رویه ادامه مییابد. آیا این بیاهمیتی این موضوع را میرساند؟ چرا موضوعات اینقدر ساده رها میشوند؟ چه شد که ما به این نقطه رسیدیم؟ الان نسلی آمده که به عقاید مدنظر ما اعتقاد ندارد و نظراتش عوض شده. چرا این دوره را پیشبینی نکردیم؟ اگر پیشبینی میکردیم، چرا علاجش نکردیم؟
جویافر ادامه داد: آیا با ساختاری که الان داریم، میتوانیم سال 1410 را پیشبینی کنیم؟ چه ساختارهای جدیدی باید ایجاد بشود که ما در سال 1410 بدانیم به کجا میرسیم و چه بلایی سرمان میآید یا چه خوشبختی نصیبمان میشود؟ اینها به ساختار مدیریت فرهنگی کشور برمیگردد.
مدیر اجرایی برنامههای هیئت یاعلی(ع) افزود: در دهه هشتاد فکر میکردم اتاقهای فرمان و اتاقهای فکر مناسبی برای مسائل فرهنگی کشور وجود دارد. اول به سراغ شورای فرهنگ عمومی اصفهان رفتم. بعد از هشت جلسه متوجه شدم که این جای اصلی نیست و باید سراغ جای دیگری برویم. بعد رفتم سراغ شورای فرهنگ عمومی کشور و متوجه شدم آنجا هم اگر کاری بشود، دبیرخانه انجام میدهد و دبیرخانه هم شامل اعضای موقتی است. بعد به سراغ دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتم و با خود فکر میکردم که اینجا نبض فرهنگی کشور را در اختیار دارد. ولی با آدمهایی کیفبهدست مواجه شدم که بعد از کلاسهایشان چند ساعتی کوتاه به آنجا سر میزنند و میرفتند. متأسفانه به نتیجه رسیدم که جایی کاری انجام نمیشود و کسی به فکر برنامهریزی برای چالشها نیست و این خیلی نتیجهگیری تأسفباری بود./ یاعلی(ع)
امید و اعتراض، دو گزاره اصلی فرهنگ انتظار
دکتر سید مجید امامی، دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور، در ابتدای سخنانش گفت: ما با دو گزاره از دل فرهنگ انتظار و فرهنگ مهدویت مواجه هستیم؛ ولی کمتر توجه کردهایم که جمعِ این دو چگونه ممکن است. یکی از آنها امید است که رأسالمال و سرمایه فرهنگ مهدویت برای شیعه و این آرمانگرایی ماست. از سوی دیگر از لحاظ سیاسی همیشه گفتهاند شیعه بهخاطر آرمان مهدویت همیشه معترض بوده است.
امامی بیان کرد: زمان گذشت تا بر اساس اهداف فقه و کلام و عرفان و حکمت سیاسی شیعه، یک نظام ساختاری درست شود. حکیمی مثل امام خمینی (ره) سعی میکند الگویی را بازسازی کند و موفق میشود بخشی از آن را اجرا کند. ما اعتقاد داریم که امید و اعتراض در کنار هم است. تا قبل از حکومت امام زمان(عج)، اعتراض و ناراضی بودن از وضع موجود، از سوی خود وفاداران به این گفتمانِ امیدوارانه یک موتور محرکه است. اشکال ما جایی بود که فکر کردیم هر شخص که امیدوار است، خوشبین و هر کس معترض است، بدبین است. یک حالت وسط برایش در نظر نگرفتهایم. / یاعلی(ع)
امامی با اشاره به اینکه به این نوع از اعتراض، اعتراض امن میگوییم، افزود: اعتراض امن سرمایه اجتماعی ایجاد میکند. اعتراض امن اعتراضی است که امنیت اجتماعی را گسترش میدهد و چهارچوبهای آرمان مقدس ایران و اسلام و شیعه، ما را درونگفتمانی به چالش میکشد و به ما گوشزد میکند که وضع موجود چیزی نیست که دنبالش بودیم. پس باید اقدام و حرکت و جهاد کرد. امید و اعتراض دو آموزه اصلی در عرصه زندگی و حیات اجتماعیسیاسی است.
فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگی، چالش اصلی ما
امامی بیان کرد: چالش اصلی ما سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی است. در واقع فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگی. فرهنگ توسعه به عبارتی میخواهد لوازم و اقتضائات واجب توسعه و تغییر اقتصادیاجتماعی را بفهمد و به موقع تعبیه کند؛ کاری که ما انجام ندادهایم. ما شهرها را توسعهمند کردیم؛ ولی اخلاق و زیستبوم و هویت شهرها را نابود کردیم. این یعنی فرهنگ توسعه را نفهمیدیم و برایش برنامهریزی نکردیم. از سوی دیگر توسعه فرهنگی را داریم؛ یعنی خود جهان فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی، نیازمند تحول و تغییر، حمایت و پشتیبانی و نظارت و بهسازی است؛ این میشود توسعه فرهنگی. / یاعلی(ع)
امامی با یادآوری این نکته که میزان برنامهریزی فرهنگی ما تا اوایل دهه هشتاد نمره قبولی دارد، گفت: به دلیل تغییر زمان و شکافهای اجتماعی که از اوایل دهه هشتاد ایجاد شد، از اواخر دولت اول اصلاحات به میزانی که این تحولات افزایش پیدا میکند، نظام برنامهریزی فرهنگی در ایران و حکمرانی فرهنگی در ایران فشلتر، پسافتادهتر و ناامیدکنندهتر میشود. / یاعلی(ع)
بیرمقی نظام امنیت فرهنگی در دهه هفتاد
دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور اظهار کرد: یک فرهنگ نخبگانی از حوزه و دانشگاه داشتیم که ذهنگرا بود، یک فرهنگ آرمانگرا داشتیم و یک فرهنگ عمومی هم داشتیم که مثل آب جاری در حال حرکت بود و زایشهایی درونش داشت؛ اما آن موقع نظام امنیت فرهنگی روی این موتورخانه سوار نشد. امامی در این جلسه گفت: در دهه هفتاد نظام امنیت فرهنگی ما سر حال نبود و فرهنگ رسمی ما شروع کرد وارد مسئله امنیت فرهنگی شود که اشتباهاتی صورت گرفت. دولت و حاکمیت در مجموع در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد کوتاهی کردهاند.
شکاف فرهنگ نخبگانی با فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی
امامی در خصوص شکاف میان نخبگان و عموم مردم بیان کرد: ذهنگرایان در فرهنگ نخبگانی حوزه و دانشگاه چیزهایی میگویند و سنتها و تاریخهایی را مطرح میکنند که نزد خودشان است. ما با اینها هیچ مشکلی نداریم و نگران نیستیم ذهنیات این اساتید کف خیابان پیاده شود. اما اینها فقط در ذهن خودشان است. شهروندی را فرض کنید که آمده چهارباغ تا باهویت بشود و یک استاد تاریخ هم آمده که سه هزار سال تاریخ این شهر را میداند. این دو چقدر با هم فاصله دارند؟ اگر این استاد را در چهارباغ بچرخانید، بچهها در کافهها هویتدار خواهند شد و سرمایه هویتی پیدا میکنند؟ شکاف فرهنگ نخبگانی با فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی این است.
کوتاهی حوزه و دانشگاه در ضعف فرهنگ نخبگانی
سید مجید امامی با بیان اینکه از دانشگاه انتظار نداریم تا بتواند کاربردی بشود، افزود: اگر در دانشگاههای پیامنور و آزاد، در سال دهها هزار کارشناس تاریخی ادبیات تربیت شود، یک قدم هویت تاریخی تکان نمیخورد. در ناکارآمدی فرهنگ نخبگانی، حوزه و دانشگاه مقصر است.
امامی افزود: فرهنگ رسمی هم آرمانگرا بود. اما این آرمان نمیتواند خودش را با فرهنگ عمومی که زیر هجمه تهاجم فرهنگی است، تطبیق دهد. پس چه میکند؟ شروع میکند به غرزدن و مواجههکردن. مواجهه فرهنگ رسمی با فرهنگ عمومی در جامعه ما دقیقا از جنسی است که بعضی از دوستان در ستاد امربهمعروف یا بعضی از نهادهای نظامی در مواجهه با حریمهای جدید فرهنگی داشتهاند و دارند و خواهند داشت.
سه گسل جدی جامعه
امامی سه گسل جدی موجود در جامعه را اینطور معرفی کرد: شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی؛ شکاف بین فرهنگ نخبگانی و فرهنگ رسمی؛ شکاف بین فرهنگ نخبگانی و فرهنگ عمومی. این سه شکاف از اواسط دهه نود به اوج خود رسید.
او در پایان گفت: نهادهای حکمران فرهنگی در جمهوری اسلامی که مولود این مدل جمهوری اسلامی است، نمیخواهند حکمرانی فرهنگی وابسته به دولتها یا بخش خصوصی باشد. میخواهد ترکیبی از فرهنگ نخبگانی و عمومی و رسمی باشد. شورای فرهنگ عمومی تلفیق بسیار مبارکی بین اینها ایجاد کرده است. این شورا مقداری درباره اعضایش متناسب با سه دهه گذشته بازنگری کرده و امیدواریم بتوانیم این اعضا را به تصویب شورای عالی برسانیم. یعنی کنارهمنشاندن نمایندگان واقعی فرهنگ عمومی، فرهنگ نخبگانی و فرهنگ رسمی تا با یک نگاه جدید که به جای شکافسازی، از نقاط امن شروع کند و آنجا را به آرامش برساند تا بعد فکری به حال شکاف بکند.