نوشدارو قبل از مرگ سهراب

بهترین لباس‌هایم را پوشیدم. بهترین‌ها را گذاشته بودم برای روزهای زوج. برای روزهایی با ملاقات‌های خاص. بهترین لبخندم را جلوی آینه تمرین کردم و کرم مرطوب‌کننده را به دست‌هایم زدم تا لطافتش تا عصر بماند.

تاریخ انتشار: 09:30 - پنجشنبه 1403/09/1
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
نوشدارو قبل از مرگ سهراب

به گزارش اصفهان زیبا؛ بهترین لباس‌هایم را پوشیدم. بهترین‌ها را گذاشته بودم برای روزهای زوج. برای روزهایی با ملاقات‌های خاص. بهترین لبخندم را جلوی آینه تمرین کردم و کرم مرطوب‌کننده را به دست‌هایم زدم تا لطافتش تا عصر بماند. امروز از همان روزهاست که قرار است تکیه‌گاه شوم.ماشین را داخل پارکینگ طبقاتی بیمارستان پارک می‌کنم. اهرم کنار پارکم را می‌زنم و ماشینم به طبقه سوم پارکینگ می‌رود.

وارد بیمارستان که می‌شوم، تنها چیزی که به مشامم می‌خورد، بوی عطر ملایم است که با زمان‌بندی مشخصی داخل کانال تهویه هوا زده می‌شود. با نیروهای خدماتی و پرستاران خوش‌وبش می‌کنم و وارد اتاقم می‌شوم. لپ‌تاپ را روشن می‌کنم تا با به‌روزرسانی تاریخ و ساعتش دقیق شود. هجدهم اردیبهشت‌ هزاروچهارصدوبیست روی صفحه دلم را می‌لرزاند.

دختر اولم اگر بود، امسال به دانشگاه می‌رفت. نرم‌افزار را باز می‌کنم تا به‌محض صدای هشدار خودم را به بخش موردنظر برسانم. اولین مورد روی صفحه باز می‌شود: فرشته پناهی بیست‌وپنج‌ساله با مورد سقط‌جنین سه‌ماهه بستری در زایشگاه.خودم را جمع‌وجور می‌کنم و به سمت زایشگاه می‌روم. کادر درمان آن‌قدر آگاه هستند که فرشته و زنان دیگری مثل فرشته، درست است با بدنی بی‌جان از بیمارستان مرخص می‌شوند، اما باید با حال روحی خوب و امیدوار به آینده پا از این در بیرون بگذارند. همه می‌دانند من و همکارانم سعی می‌کنیم نجات‌دهندگان هفتاد ساعت پس از سوگ زنانی باشیم که بر اثر هر بیماری جسمی دچار سوگ پس از حادثه شده‌اند.

همه‌چیز در زایشگاه برای فرشته فراهم است. نیروی خدماتی از کنارش عبور می‌کند و با چشمکی می‌گوید اگر چیزی لازم داشت، دکمه کنار تخت را فشار دهد. روی صندلی کنار تختش می‌نشینم و دستش را فشار می‌دهم. سعی می‌کنم همدلی‌ام را در چهره و در چشمانم به او نشان دهم. بغض می‌کند و صورتش خیس می‌شود. با دست دیگرم صورتش را نوازش می‌کنم. اجازه می‌دهم هرچقدر می‌خواهد گریه کند. زیبایی‌های زندگی را، رنج‌هایش را و آنکه بیشتر از همه دوستمان دارد، در نظرش آوردم. یک ساعت با فرشته حرف زدم و قرار شد تا یک ماه دیگر هفته‌ای یک‌بار برای مشاوره رایگان به بیمارستان بیاید تا سیر سوگ پس از سقط را به ‌سلامت پشت سر بگذارد.

در راه برگشت به اتاقم یاد آن شبی افتادم که تمام وجودم داشت از درد متلاشی می‌شد. دلم می‌خواست کسی روحم را از بند درد و رنج نجات دهد. تمام فشار جسمی را پذیرفته بودم. همان وقتی‌که تصمیم گرفته بودم مادر شوم، تمام رنجش را پذیرفتم؛ اما وقتی شب تا صبح به سقف مربعی‌شکل زایشگاه زل زدم و صدای تپش قلب چند نوزاد در سرم پیچید و سرم قطره‌قطره در وجودم جاری می‌شد تا فرزندم ذره‌ذره از وجودم خارج شود، دلم می‌خواست کسی بیاید بالای سرم، آرام دستم را بگیرد، گونه‌ام را نوازش کند و بگوید این پستی‌وبلندی‌ها برای هرکس در زندگی یک‌جور رقم می‌خورد.

دلم می‌خواست تمام آن حرف‌هایی را که خودم بلد بودم تا به زنان در شرایط مختلف بزنم، با لحنی آرام، درست آن‌طور که فکر کنم درکم می‌کند، بگوید و امیدوارم کند که این روزها خواهد گذشت. دستم را بگیرد و فشار دهد و بگوید اگر می‌خواهی برای چنین شبی که دست پر به بیمارستان آمدی و قرار است دست‌خالی برگردی و ‌های‌های گریه کنی، گریه کن؛ من کنارت می‌مانم تا آرام شوی. دلم می‌خواست کسی بیاید که روح و روان من برایش مهم باشد؛ اما هیچ‌کدام از این چیزها در بیمارستان نیمه‌خصوصی که در آن به‌سر می‌بردم، نبود. نیروی خدماتی با اکراه یک ملحفه روی بدنم انداخت که آن‌هم اگر از لرزشم تخت تکان نمی‌خورد، از من دریغ می‌شد؛ حتی برای کمترین حقوق شخصی‌ام هم ارزشی قائل نبودند.

برایم یک شنل بلند که اگر بگویم هم‌جنس و هم‌وزن برزنت بود، گزافه نگفته‌ام، آوردند تا با تن زخمی و سرم در دست جمع‌وجورش کنم و به سونوگرافی بروم. من حتی از ساده‌ترین رفتارهای محترمانه هم محروم شده بودم؛ وقتی خانم خدماتی سرم داد کشید که چرا در بیمارستان ماسک نزده‌ای و من مثل بچه‌ای که توقع فریاد مادرش را نداشته باشد، بغض کردم و توپ پینگ‌پنگ را با فشار قورت دادم.با صدای پرستار بخش برمی‌گردم به‌طرف دختر جوانی که دسته‌گلی را در مقابلم گرفته و بعد از گذر سه ماه از سقط قبلی با آرامش و حال خوب دوباره باردار شده است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

2 × 5 =