سفر به اصفهان آینده / اسب سپید آرزوها

مادربزرگم گفته بود هر وقت دلت از همه‌جا گرفت و فکر کردی دنیا به آخر رسیده، برو میدان نقش‌جهان پیش درشکه‌ها و به درشکه‌چی بگو من می‌خواهم با اسب سپید آرزوها پرواز کنم.

تاریخ انتشار: 11:23 - چهارشنبه 1403/09/14
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
سفر به اصفهان آینده / اسب سپید آرزوها

به گزارش اصفهان زیبا؛ مادربزرگم گفته بود هر وقت دلت از همه‌جا گرفت و فکر کردی دنیا به آخر رسیده، برو میدان نقش‌جهان پیش درشکه‌ها و به درشکه‌چی بگو من می‌خواهم با اسب سپید آرزوها پرواز کنم.

آن موقع حرفش به نظرم خنده‌دار بود؛ اما حالا که جانم به لب رسیده و هیچ امیدی به آینده ندارم، بی‌اختیار به سمت درشکه‌چی می‌روم و آرام درِ گوشش می‌گویم: «می‌خوام با اسب سپید آرزو پرواز کنم.»درشکه‌چی چنددقیقه‌ای با دقت سر تا پایم را نگاه می‌کند، بعد نگاهی به اطراف می‌اندازد. آرام می‌گوید: «بدون این‌که جلب توجه کنی، دنبالم بیا.»

کنار تنها اسب سفید در میدان می‌ایستد و می‌گوید: «سوار شو. قوانین بازی رو بلدی؟!» می‌گویم: «یه کم!»
می‌گوید: «از یک شروع می‌کنی. سر هر شماره‌ای نفست گرفت، یا به هر علتی شمارش قطع شد، به همون اندازه می‌ریم به آینده. فقط یادت باشه سه بار بیشتر نمی‌تونی بشماری و هر جا کلمه لعنت یا لعنتی رو بگی، سفر تموم می‌شه و برمی‌گردیم.»

می‌گویم: «حواسم هست. یک دو سه…» و صدایم را صاف می‌کنم. یک‌دفعه اسب سفید بال‌هایش باز می‌شود و پرواز می‌کند. می‌گویم: «مگه این هم حساب بود؟! من تازه داشتم صدام رو صاف می‌کردم!»

درشکه‌چی می‌گوید: «قوانین بازی را یه بار دیگه بگم؟!» سریع دست‌وپایم را جمع می‌کنم و می‌گویم: «نه، حواسم هست! اما چرا دود زیاد شد؟ به‌سختی می‌شه اطراف رو دید! الان کجاییم؟!»
درشکه‌چی می‌گوید: «سال ۱۴۰۶.»
-آه! سه سال اومدیم جلو؟! چقدر همه جا رو دود گرفته! میدون اصلا معلوم نیست! زاینده‌رود هم که هنوز خشکه! وای این میله‌ها چیه؟ داره فرو می‌ره توی پهلوم! فکر کنم رفتیم توی اسکلت یه ساختمون نیمه‌کاره!

– نه، این‌ها دماغ مسئولانه! از بس وعده‌های عمل‌نشده به مردم دادن، این‌قدر دراز شده!
– وای! مثل پینوکیو! بذار بشمارم چند تا دماغه؛ یک… دو… سه… چهار… پنج… شش…

سرفه‌ام می‌گیرد. اسب جلوتر می‌رود. با عصبانیت مشتم را بر پایم می‌کوبم و در حالی که غر می‌زنم، می‌گویم: «آقا قبول نیست! این شمارش اون شمارش نیست!» که یک‌هو کلی حباب وارد دهانم می‌شود. در حالی که سعی می‌کنم حباب‌ها را قورت دهم، می‌گویم: «اینا چیه؟ رفتیم زیر آب؟ نکنه آب خلیج‌فارس رسید اصفهان؟!»
درشکه‌چی می‌گوید: «نه. اون طرف رو نگاه کن. زاینده‌رود هنوز خشکه.»

– پس این حباب‌ها چیه؟ برای دستگاه حباب سازه؟ یه کارخونه جدید به اصفهان اضافه شد؟
– نه. این‌ها حباب قیمت‌هاست!
می‌گویم: «آهان می‌دونم! مثل حباب قیمت سکه، حباب دلار، حباب…» و خنده‌ام می‌گیرد.
درشکه چی می‌پرسد: «به چی می‌خندی؟»
می‌گویم: «داشتم با خودم فکر می‌کردم اگر مسئولان همت کنن و چند تا وعده عمل‌نشده دیگه به مردم بدن، دماغشون می‌رسه به اینجا و حباب‌ها می‌ترکه.» درشکه‌چی می‌گوید: «هوا خیلی آلوده‌س و حباب‌ها هم زیاد. بهتره آخرین شانس شمارشت رو هم امتحان کنی.»

چشم‌هایم را می‌بندم. نفسم را گرم می‌کنم و پرقدرت شروع می‌کنم: «یک… دو… سه… چهار… پنج… شش… هفت… هشت…» تا از نفس می‌افتم. در حالی که نفس‌نفس می‌زنم، می‌گویم: «تا چند شمردم؟ یادم نیست!» درشکه‌چی می‌گوید: «چشمات رو باز کن. الان سال ۱۴۲۰ هستیم.»
آرام چشم‌هایم را باز می‌کنم. آسمان آبی و هوا تمیز است. صدای مرغ‌های دریایی به گوش می‌رسد. زیر پایم را نگاه می‌کنم. میدان نقش‌جهان، سی‌وسه‌پل، پل خواجو، حتی منارجنبان هم راحت دیده می‌شوند و زاینده‌رود پر آب است. مردم کنار رودخانه تفریح می‌کنند. می‌گویم: «چی شد؟ آب خلیج به اصفهان رسید؟ آلودگی کجا رفت؟ بالاخره مسئولان به وعده‌هاشون عمل کردن؟»
درشکه‌چی می‌گوید: «نه. خشک‌سالی تمام شده و کوه‌ها پر از برفه و رودخونه‌ها پر آب شده. مسئولان هم دیگه جرئت ندارن وعده‌های پوشالی به مردم بدن. وگرنه تحت پیگرد قانونی قرار می‌گیرن.»
می‌گویم: «وای چقدر خوب! بذار ببینم، الان من چند سالمه؟! ۵۶ سال! بگو ببینم؛ من کجام؟ هنوز تنهام؟»

دستش را دراز می‌کند و نیمکتی را در کنار سی‌وسه‌پل نشان می‌دهد و می‌گوید: «اونجا رو ببین.»
خانم مسنی را می‌بینم با روسری گل‌گلی روی نیمکت نشسته و به ماهی‌ها غذا می‌دهد. اشک در چشمانم حلقه می‌زند و با بغض می‌گویم: «یعنی مشکل آلودگی و آب زاینده‌رود حل شد، اما مشکل تنهایی من… لعنت…»
و یکهو با سرعت زیاد برمی‌گردیم به عقب.
موقع پیاده شدن می‌گویم: «چقدر تقدیم کنم؟»
درشکه‌چی می‌گوید: «چهارمیلیون!»
با چشمان گردشده از تعجب می‌گویم: «چه خبره؟! با چه نرخی حساب کردی؟!»
می‌گوید: «با نرخ سال ۱۴۲۰!»

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

سه + 4 =