زینب گلستانی

زینب گلستانی

روایت‌نویس

آرشیو مطالب منتشر شده
بازگشت لاله‌های خونین
یکشنبه 1403/02/16
در حاشیه مراسم خاک‌سپاری شهدا، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، اصفهان

بازگشت لاله‌های خونین

از جدول‌های کنار خیابان گوشه دنجی زیر سایه درخت پیدا می‌کنم و می‌نشینم و به کف خیابان خیره می‌شوم. شنیده‌ام کف خیابان‌ها اتفاق‌های مهمی را رقم می‌زنند. جمعیت قدم‌زنان می‌آیند. پیرترها کم‌طاقت‌ترند، زودتر آمده‌اند و روی نیمکت‌های چوبی نشسته‌اند. هرچه به ساعت ۹ نزدیک‌تر می‌شویم، جمعیت بیشتر شده و جوان‌ها پرتعدادتر می‌شوند.

شنل قرمزی با شنل صورتی
شنبه 1402/10/23

شنل قرمزی با شنل صورتی

کز کرده‌ام گوشه آشپزخانه و سیب‌زمینی پوست می‌گیرم. صدای زنگ تلفن سکوت خانه را می‌شکند.
– الو مامان سفره را پهن کن، دارم میام.

بوی ماه مهر
یکشنبه 1402/08/21

بوی ماه مهر

احمد نگاه کن! بالاخره دفتر نقاشی‌ام را پیدا کردم. تازه دیگه دستمم درد نمی‌کنه؛ خوب شده. پاشو دیگه. چرا نشستی؟! می‌خوام زودتر برسیم خونه و نقاشی‌ام رو به مامان نشون بدم.

گل نرگس
شنبه 1402/08/13

گل نرگس

کودک فلسطینی گفت: گُل نرگس! اون در راهه، به‌زودی می‌رسه و زمین دوباره سبز می‌شه… اللهم عجل لولیک الفرج

انتفاضه‌نگار
چهارشنبه 1402/08/10

انتفاضه‌نگار

بچه‌ها مشت‌های گره‌کرده‌یشان را جلو بردند. سربازها گلنگدن تفنگ را به عقب. فردا همه روزنامه‌ها از انتفاضه می‌گفتند…

به وقت خروش
پنجشنبه 1402/08/4

به وقت خروش

به آرزوهایم می‌اندیشم، به آرزوهای دوستم، به آرزوی آن پسر بچه در حرم شاه عبدالعظیم حسنی؛ خانه‌ای بزرگ می‌خواست آنقدر بزرگ که خودش و پدر و مادرش و تمام دوستانش آنجا دور هم جمع شوند.

چشمان منتظر
دوشنبه 1402/08/1

چشمان منتظر

پرتوهای حیات‌بخش آفتاب، از لابه‌لای حصارهای آهنی پنجره، بر چشمانش بوسه می‌زنند و بی اختیار شکوفه امید بر لبانش جوانه می‌زند.

رو در رو با ماه
شنبه 1402/04/10

رو در رو با ماه

چشم‌هایم سوسوکنان از لابه‌لای دست‌هایی که تمام‌قد عکس شهیدشان را به رخ آسمان می‌کشیدند، تلاش می‌کرد لحظه‌ای، فقط لحظه‌ای حضرت ماه را ببیند.

فردای بدون او
سه شنبه 1402/03/23
قصه‌ای از روزهای داغ بهمن‌شیر:

فردای بدون او

ساعت به‌وقت جدال آفتاب و شرجی بهمن‌شیر است. زن کنار دیوار سیمانی حیاط، روی چهارپایه چوبی نشسته و ماهی سرخ می‌کند. گاه‌گاهی هم تکه‌ماهی سرخ‌شده‌ای را در دهانش می‌گذارد.