به گزارش اصفهان زیبا؛ تکاندهنده بود. دیدن گریه خانم گلآبادی دلم را لرزاند و ته چشمهایم را سوزاند. آنجا که دانشآموزها به او میگفتند: «شما بذر امید را در دلهای ما کاشتید.» آنجا که دانشآموز نخبه بعد از شنیدن حرفهایش، تصمیم گرفت اختراعش را به جای ژاپن در ایران ثبت کند و آنجا که دوستش از عشقش به مهاجرت گفت؛ ولی تصمیم گرفت مهارتش را خرج کشورش کند.
فهرست غرور ملیام آنجا تکمیل شد که میان بالا پایین کردنهای نظرات کاربران، رسیدم به یک کامنت: «بعضی مستندها آنقدر حس خوب به آدم میدن که یه لحظه احساس میکنی واقعا در درونت بذر امید سرزده، این باید توی مدرسه ما حتما اکران بشه.» پیش خودم فکر کردم شاید این کامنت را دانشآموزی نوشته باشد که علاقههایش میان هجمههای استرس مچاله شده. هجمههای استرسی که پدر و مادرش به او وارد میکنند و هر روز با پتک بر سرش میکوبند که باید دکتر و مهندس شوی. هجمههای استرسی که بچه بیچاره را عین کلوچه ته کولهپشتی، له میکند؛ اما شاید با دیدن مستند بذر امید، امید در دلش کاشته شود.
مستند بذر امید، روایت یک اردوی علمی دانشآموزی است؛ بازدیدی علمی از شرکتی دانشبنیان که خانم گلآبادی و همکارش، دکتر اقتداری، سالها قبل شروعش کردند و حالا ثمره تلاشهایشان را میبینند. اردوی علمی مخصوص دانشآموزهای مدرسه فرزانگان امین اصفهان است که امید در دلهایشان خشکیده بود و آرزوی ادامه تحصیل در خارج کشور را داشتند؛ اما بعد از دیدن شرکت دانشبنیان خانم گلآبادی، فکر و ذکرشان شده بود ایران.
محمدقاسم تولاییفر، کارگردان این مستند، سناریو را هوشمندانه چیده. تلاش کارگردان بر این است تا براساس فصلبندیهای متفاوت، دیدگاه دانشآموزها را قبل و بعد از اردوی علمی به تصویر بکشد؛ اما حین اردو، هیچ مصاحبه و اظهارنظری از سوی دانشآموزها درباره شرکت دانشبنیان وجود ندارد؛ بلکه راشها، تلاشهای پژوهشگران شرکت و نحوه تولید بذر هیبریدی را به تصویر میکشد. زاویه دوربین بهگونهای است که تلاش میکند از چشم کنجکاو دانشآموز، این بازدید علمی را ببیند تا بتواند حس را بهخوبی به مخاطب منتقل کند. در فصل آخر، دانشآموزها نظرشان را درباره خانم گلآبادی و بازدید علمی میگویند. این نشان میدهد که کارگردان تلاش کرده وقتی هیجان دانشآموزها زیاد است، نظرشان را نپرسد؛ اما در عوض چند روز بعد از اردو، نظر بچهها را پس از فروکشکردن هیجانشان بپرسد.
این مستند با استفاده از روایتهای واقعی، توانسته روحیه همدلی و تلاش مشترک را به مخاطب منتقل کند؛ اما شاید ضعفش این باشد که برای برخی مخاطبان قسمتهای علمی و پژوهشی کمی پیچیده به نظر بیاید؛ اما این موضوع نمیتواند از ارزش کلی مستند بکاهد؛ چرا که خانم گلآبادی و همکارانش، مفاهیم پیچیده را به زبانی ساده به دانشآموزها منتقل میکنند و جای ابهامی نمیگذارند.
خانم گلآبادی فناوری تولید بذر هیبریدی را همراه همکارش در ایران استارت زده و سختیها را به جان خریده است. سخت است هم مادر باشی، هم مدیر و هم همسر. سخت است برای گلها مادریکردن، سخت است در دمای بالا، داخل گلخانه قدمزدن، گلها را نوازشکردن و تعطیلات عید نداشتن؛ اما به سختیهایش میارزد. میارزد از 30 محصول برسی به 70 محصول، از 100 کارمند به 400 کارمند و از دوهزار مترمربع به صدهزار مترمربع برسی؛ آنهم با تیم متخصصی که دور هم جمع شدند، آمریکا و استرالیا و آلمان درس خواندند؛ اما ترجیح دادند در همین شرکت، برای ایران روی بذرها کار کنند، بذرهایی که حالا خودشان را در کشورهای حاشیه خلیجفارس پیدا میکنند و عراق. اهمیت تولید بذرهای هیبریدی آنقدر زیاد است که نبودش به کشاورزها آسیب جدی میزند. بارهای قاچاق و بذرهایی که مناسب آبوهوای ایران نیست، تولید کشاورزها را با مشکل روبهرو میکند.
درمجموع، مستند «بذر امید» اثری برجسته و ارزشمند است که هرکس باید آن را ببیند تا به اهمیت تحقیق و پژوهش در جامعه و نقش تلاشهای فردی و گروهی در رسیدن به موفقیت پی ببرد. این مستند نهتنها برای دانشآموزان و معلمان، بلکه برای همه علاقهمندان به حوزه علمی و آموزشی الهامبخش خواهد بود و نشاندهنده انگیزه و تلاشهای پژوهشگران ایرانی برای رسیدن به دستاوردهای علمی و فناوری است؛ همچنین به چالشها و موفقیتهای آنها در این مسیر میپردازد. امید است با دیدنش بذر امید در دلهای شما هم جوانه بزند.




