هنر ازدست‌رفته در قاب سینما

برائت از کافران سنت دیرینه ماست. فیلم امیرمهدی پوروزیری دست روی اتفاقات سال 1347 و جریان بازی ایران و اسرائیل گذاشته و سعی در ساخت مفهومی فرامتن و تهاتر میان دیدگاه‌ها داشته است …

تاریخ انتشار: 10:52 - سه شنبه 1403/11/23
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
هنر ازدست‌رفته  در قاب سینما

به گزارش اصفهان زیبا؛ برائت از کافران سنت دیرینه ماست. فیلم امیرمهدی پوروزیری دست روی اتفاقات سال 1347 و جریان بازی ایران و اسرائیل گذاشته و سعی در ساخت مفهومی فرامتن و تهاتر میان دیدگاه‌ها داشته است؛ اما در این راه، چنان درگیر اپوزیسیون خودساخته‌اش می‌شود که از قطار روایت جا می‌ماند و تبدیل به فیلمی اسنوب‌گرا و فاقد ایماژهای تصویری شود. آن‌قدر به تهییج عواطف مخاطب در سکانس‌های مختلف مشغول می‌شود که مفهوم نهفته و هدف غایی را از یاد می‌برد و با همین روند به جای ابراز عقیده با وجهی درست، دچار شعارزدگی می‌شود و محصول آن می‌شود فیلمی با خط داستانی و فکری منحرف‌شده که برگ برنده‌اش را به باد داده و حامل پوچی و بلاهت شده است.

ایده فیلم، پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک تریلر سیاسی نفس‌گیر داشتغ اما فیلم به‌شدت دیر شروع می‌شود. بیش از یک ساعت از زمان فیلم صرف مقدمه‌چینی می‌شود و زمانی که بالاخره به نقطه‌ای می‌رسد که تمام فیلم بر پایه آن ساخته شده، انرژی‌اش را از دست داده است. این تأخیر باعث شده ایده جذاب فیلم تأثیرگذاری‌اش و مخاطب ارتباطش را با روایت از دست بدهد. فیلم در ابتدا به‌شدت روی اهمیت بازی ایران و اسرائیل تأکید می‌کند؛ اما در ادامه، هیچ اتمسفر فوتبالی در آن دیده نمی‌شود. این مسابقه که می‌توانست پس‌زمینه‌ای پرتنش برای روایت فیلم باشد، کاملاً تزئینی باقی می‌ماند. نه فضای ورزشگاه، نه هیجان یک بازی حساس و نه حتی تأثیرات سیاسی و اجتماعی این رویداد به‌شکل درستی در فیلم به تصویر کشیده نمی‌شود.

یکی از مشکلات اساسی فیلم، شخصیت‌هایی هستند که قادر به ایجاد همذات‌پنداری با مخاطب نیستند. شخصیت‌های اصلی نه پرداخت درستی دارند و نه ویژگی‌های منحصربه‌فردی که باعث همراهی مخاطب شود. در نتیجه، وقتی روایت به نقطه اوج خود می‌رسد، دیگر اهمیتی ندارد که آن‌ها موفق می‌شوند یا شکست می‌خورند. هرچند بازی بازیگران قابل قبول است، اجرای آن‌ها هم از حد متوسط فراتر نمی‌رود و لحظات به‌یادماندنی خلق نمی‌کنند.

استفاده از بخش‌های مستند و مصاحبه با افرادی که در آن دوران حضور داشته‌اند، برعکس عمل نموده و به جای پربار کردن فیلم به لحاظ روایی، سبب چند تکه شدن آن می‌شود. این بخش‌ها به‌جای تقویت روایت، ضرباهنگ داستان را از بین می‌برند و باعث گسست در روند فیلم می‌شوند. ترکیب مستند و داستانی در اینجا نه‌تنها کمکی به فضاسازی نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود فیلم از ایجاد یک لحن مشخص ناتوان بماند.

فضاسازی فیلم تا حدودی توانسته حال و هوای دهه ۴۰ شمسی را به مخاطب انتقال دهد. بر خلاف دکور، گریم و طراحی لباس بازیگران بیشتر به اواخر دهه ۵۰ می‌خورد و ما اثری کمتر شخصی را با کلاه لبه‌دار و یا قبای سنتی آن دوره می‌بینیم. فیلم در مورد زنان نیز از ارائه یک استایل باورپذیر دهه چهلی عاجز بوده (جز شخصیت‌هایی مانند زینب که روی لباس خانگی چادر می‌پوشند) و در صحنه‌های زیادی کلاه‌گیس هنروران مثلا بی‌حجاب مشخص است. اشتباه دیگر بخش طراحی لباس فیلم بدحجابی شخصیت محبوبه و خیلی از کاراکترهای زن دیگر بوده که در آن زمان مسئله‌ بدحجابی به این شکل مطرح نبوده است؛ مخصوصا برای خواهر شخصیتی که خود را پیرو امام می‌دانسته. البته فیلم در چندین صحنه با نمایش نماهای زیادی از فضای صحنه (مانند کولی‌های میمون‌به‌دست و لوکیشن گرمابه‌) به روند تم فیلم صدمه می‌زند.

فیلم از مخاطب خود انتظار دارد با شخصیت اولی فاقد اخلاق و نزاکت اجتماعی هم‌ذات‌پنداری کند. در طول مدت فیلم، شخصیت مرتضی مدام اطرافیانش، مخصوصا شوهرخواهر خود‌، هادی را تحقیر کرده و حتی کتک می‌زند. این کاراکتر برای هیچ شخصیتی احترام قائل نبوده و از توضیح نقشه‌های خود و حتی دادن جواب سوال‌های ساده اجتناب می‌کند و با رفتاری مانند خضر نبی (ع) انتظار دارد پیروانش بی‌چون‌وچرا از تصمیمات او اطاعت کنند، انگار که او از حکمتی فراتر از درک بقیه آگاه است.

لجاجت مرتضی به حدی بوده که به‌خاطر غرور خود در برابر پیشنهادهای منطقی همراهانش می‌ایستد، انگار که هر نقشه‌ای باید از ذهن او نشئت بگیرد و نه افراد تابعش؛ مخصوصا اگر این پیشنهاد از طرف یک زن باشد. ضدیت مرتضی با حضور زن در هر کار اجرایی و حتی فکری در جای‌جای فیلم قابل مشاهده است. حال باید از سازندگان فیلم پرسید چرا مخاطب باید از مرگ عزیزان این شخصیت ناراحت شود یا مشتاق نجات دوستش،‌ الیاس کاتبی، از زندان باشد؟ الیاسی که او هم چیزی جز یک اسم نیست و از مانیفست او چیزی نمی‌دانیم.

فیلم نه درون‌مایه‌ سیاسی دارد، نه اجتماعی و نه حتی ورزشی. صحنه‌های مربوط به ورزشگاه و فوتبال کمتر از دو دقیقه بوده و نکته جالب در همان سکانس‌ها غیبت زنان در ورزشگاه است؛ آن هم در زمانی که حضور آن‌ها هیچ منعی نداشته. در نظر بگیرید که فیلم حضور زنان در بین تماشاگران اسرائیلی را به وضوح نشان می‌دهد. آنچه‌ از درون‌مایه‌ فیلم برمی‌آید، مخالفت با درگیری مسلحانه در برابر اسرائیل و پیکار با آنان در محیط ورزشی است. این پیام با توجه به تبلیغات گسترده تیم رسانه‌ای فیلم در فضاهای ارزشی و تشویق امت حزب‌الله به تماشای فیلمی که با عقاید اکثر این طیف مخالف است، فریبکارانه به نظر می‌رسد. ظاهرا امیرمهدی پوروزیری در میان سایر کارگردانان فیلم‌اولی این جشنواره نتوانسته در زمینه ارائه یک اثر فاخر و یا حتی قابل دیدن عرض اندام کند.

«۱۹۶۸» فیلمی است که در همراه کردن مخاطب شکست می‌خورد. ایده اصلی‌اش جذاب و پرکشش است؛ اما فیلم هرگز به‌درستی آن را درک نکرده و از ظرفیت‌هایش استفاده نمی‌کند. شخصیت‌های بی‌اثر که بهتر است آن‌ها را تیپ‌هایی از انسان‌های مبارز بدانیم؛ چرا که شخصیتی در فیلم ساخته نمی‌شود و حتی مهدی به عنوان نقش اصلی فیلم آنچنان درونی شده و شخصیت‌پردازی‌شده نیست، روایت کند، بهره نگرفتن از فضای فوتبال، و ترکیب ناموفق مستند و داستانی، باعث شده‌اند که این فیلم نتواند چیزی فراتر از یک تجربه ناامیدکننده باشد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

7 + شانزده =