به گزارش اصفهان زیبا؛ شهر اصفهان از زمانهای دور به دلیل موقعیت سوقالجیشی خود در مرکز فلات ایران و محصور بودن با رشته کوههایی با قلههای مناسب برای ساخت قلعهها، محلی مناسب برای گردآوری و استقرار سپاه بوده است. دستکم از دوران هخامنشیان شهر اصفهان در تشکیلات نظامی کشور نقش داشته است، اما به دلیل هجوم و جنگهای خانمانسوز بین ایران و یونان در طی آن سالها بسیاری از منابع و کتابهای مرجع از میان رفته و در نتیجه جزییات کمی در این خصوص در دسترس است.
در نوشتههای یونانیان باستان همچون بطلمیوس از اصفهان با نامهای «سپانه» و «اسپدانا» نام برده شده که هر دو، دارای ریشهای از واژه اسپه به معنای ارتش در زبان فارسی بوده است که این خود نشانگر اهمیت نقش نظامیگری شهر اصفهان در آن دوران بوده است.
بسترهای نظامیگری در اصفهان در دوره ساسانیان
در دوران حکمرانی ساسانیان، شهر اصفهان همچنان نقشی مهم در زمینه سیاسی و نظامی کشور داشت. اصفهان در این دوران یکی از دو منطقه ولیعهدنشین ساسانی بود و از همین دوران بود که عمدتاً نام این منطقه از گی (جی) به اسپهان و سپاهان تغییر یافت که نشان از حضور و تجمع سپاهیان ساسانی در این خطه بوده است. در کتاب «تقویمالبلدان» از ابن حوقل، جغرافیدان قرن چهارم نقل شده است: «اصفهان در آخر کوهستان است از جهت جنوب و پرنعمتترین شهرها است. معدن سرمه دارد. از اصفهان، بعد به کاشان و قم میرسند. اصل آن «سپاهان» است به معنی لشگرها، زیرا که سپاه عجم در وقت بیکاری آنجا جمع بودند.»
ارتش در ایران تا قبل از صفویه
در سالهای پس از ورود اسلام تا دوران صفوی، در خلال فرازونشیبهای سیاسی و اجتماعی و دستبهدستشدنهای مداوم حکومت بین اقوام و سلسلههای مختلف به ارتشی سازمانیافته و منظم به معنای مدرن برخورد نمیکنیم و بیشتر قوای نظامی را طوایف و قبایل کوچنشین محلی تشکیل میدادند که فاقد انسجام سراسری در کشور بودند.
قزلباشها یکی از مهمترین این طوایف جنگاور بودند که به ندرت توانستند با اجماع و حمایت از شیخ صفیالدین اردبیلی و خاندان صفوی تبدیل به هسته اولیه شکلگیری قدرت نظامی ایران شوند.
با وجود آنکه حتی پیش از قدرت گرفتن حکومت صفوی سلاحهای گرم مانند توپ و تفنگهای سرپر در جهان همهگیر شده و مورد استفاده بود، اما قزلباشها به دلیل این که جنگ با سلاح گرم را ناجوانمردانه میدانستند از قبول آن امتناع و به رزم با شمشیر و تیر و کمان مقید بودند که بعدها همین اعتقاد و نابرابری قدرت نظامی ایران با عثمانی، یکی از دلایل شکست ایرانیان در برابر توپهای جنگی عثمانی در نبرد چالدران شد.
استفاده ایرانیان از روشهای نوین نظامی
به هر حال این تجربه و ورود برادران شرلی انگلیسی به ایران در دوران شاه عباس صفوی سبب شد ایرانیان با روشهای نوین جنگ در میادین نبرد و صنایع تولید توپ و تفنگ و جنگافزارهای نوین آشنا شوند. در نتیجه برای اولینبار بعد از قرنها کشور ایران ارتشی نسبتاً سازمانیافته فراهم آورد که علاوه بر قزلباشها و سپاه شاهسون از غلامان گرجی، دستههای تفنگچی، توپچی و غیره نیز بهره میبرد که اغلب جنگافزارهای آنها ساخت کارخانههای پایتخت صفوی یعنی شهر اصفهان بود.
با این حال تجهیز سپاه ایران به سلاح گرم بیشتر در دوران شاه عباس مورد توجه بود و بعدتر به مرور جانشینان وی از این رویه دور شدند؛ تا جایی که کارخانههای تولید سلاح اصفهان نیز رو به تعطیلی رفت.
انحطاط نظامیگری در اواخر دوره صفویه
شاردن در سفرنامه خود راجع به انحطاط ارتش در اواخر دوران صفویه چنین مینویسد: «چنین بود وضع سپاه ایران به هنگام عزیمت به سال 1677 میلادی، تجملی که به سپاه ایران حکومت میکند آن را تباه خواهد ساخت، زیرا از یک سو حقوق قشون که در حدود دویستوپنجاه فرانک برای هر پیاده و قریب چهارصد فرانک برای هر سواره نظام است، بر اثر تقلبات متصدیان امور مالی به یک ربع کاهش یافته است. از سوی دیگر هزینهای که برای موجودیت ارتش و نشان دادن آن لازم است همواره در حال صعود است. از این رو است که از چند سال پیش تاکنون سرداران و فرماندهان باارزش و لایق مانند سرباز و افسر از ارتش فرار کرده و به کار دیگر اشتغال میورزند و همچنان که گفتهام افراد قشون به هیچ وجه به صورت اجتماع در یک سربازخانه مسکن نمیکنند، بلکه با ثبتنام در قشون جزو افراد ارتش میآیند. دربار هم که تقریباً روحیه جنگجویی را از دست داده و تجملپرستی و عیاشی منحرفش ساخته است، فرار افراد ارتش را به نفع خود میپندارد و تصور میکند از هزینه بیهوده رهایی یافته است و تقریباً ترس ندارد که دیگر ارتشی نداشته باشد. ایرانیان دلیر و جنگجوی قدیمی همگی برکنار شدهاند.»
لکهارت هم در کتاب نادرشاه، یکی از علل سقوط سلسله صفویه، را بیاعتنایی به داشتن ارتش دائمی دانسته و نوشته است که آنها از اهمیت تأثیر ارتش در تأمین استقلال و تمامیت ارضی یک کشور آگاه نبودند و بیاعتنایی به سپاهیان را به جایی رساندند که در سال ۱۶۹۴ میلادی هنگام جلوس شاه سلطان حسین بر تخت سلطنت، سقوط دودمان صفویه مسجل شد. در نتیجه این ضعف، سپاه ایران با حدود پنجاههزار نفر نیرو و بیستوچهار توپ سنگین در برابر شورشیان افغان با حدود بیستهزار نفر و صد عدد زنبورک شکست خورده و در نتیجه آن، سلسله صفوی ساقط شد.
سروسامان پیدا کردن ارتش در زمان نادرشاه
با ورود نادر به عرصه قدرت و باتوجه به اینکه وی سردار نظامی و آگاه به جنگاوری بود، ارتش ایران حیاتی دوباره یافت. او با حفظ سازمان و شکل ارتش صفوی، آن را به گونهای سروسامان داد که در مدت کوتاهی به چنان قدرتی دست یافت که آوازه کشورگشایی و دلاوری آن در بسیاری از سرزمینهای دوردست ایران نیز شنیده شد. این رویهای بود که حتی بعد از مرگ نادر تا دوران کریمخان و آغامحمدخان نیز تقریباً حفظ شد.
ظلالسلطان ارتش قدرتمندی در اصفهان ایجاد میکند
از دوران قاجار کمکم پای افسران روس که برای تعلیم و تربیت نظامی به ایران آمدند باز شد. همچنین فرانسویها، انگلیسیها، اتریشیها نیز از قافله عقب نیفتاده و در نتیجه طی ادوار مختلف، سیستمهای متفاوت نظامی را وارد ارتش ایران کردند و که همین باعث شد به نوعی سردرگمی و هرجومرج در ارتش ایران حکمفرما شود.
در اصفهان اما ظلالسلطان حاکم مقتدر و مستبد و فرزند ارشد ناصرالدین شاه رؤیای تدارک نیروی نظامی منظم و مرتبی را در سر میپروراند.
در دورانی که چنین اقدامی خطر متهم شدن به سرکشی و طغیان علیه حکومت مرکزی را میتوانست متوجه وی کند، ظلالسلطان در اصفهان نیروی نظامی قدرتمندی تشکیل داد و گاها شکوه و جلال آن را به نمایش میگذاشت؛ ارتش کوچک و مجهزی که متشکل از بیستویک هزار سرباز و ده آتشبار توپ بود.
ظلالسلطان همچون عباسمیرزا جد خود، به تشکیل قشون منظم براساس آموزش فنون نظامی نوین اهمیت بسیاری میداد و انتظام آنها را با شوق و علاقه پیگیری مینمود. او لباسهای فرم فوج جلالی را از پادشاهی پروس (آلمان امروزی) وارد کرده بود که شبیه به لباس ارتش همان کشور بود.
علاوه بر فوج جلالی، افواج دیگری همچون فوج ناصری، فریدن، چهارمحالی اسدآبادی، نهاوند، خلج، درجزین، شقاقی، عراق، کرمانشاه، گلپایگان بختیاری، بروجرد و غیره نیز تحت اختیار وی بود. تا آن زمان محلی به نام سربازخانه به شکل امروزی معنا نداشت و بیشتر از فضای کاروانسراها و قلعهها برای استراحت سربازان و یا انبار تجهیزات نظامی استفاده میکردند. به طور مثال کاروانسرای نقشجهان در محدوده میدان نقشجهان و کاروانسرای مادرشاه در خیابان چهارباغ از مکانهایی بود که در اختیار قوای نظامی اصفهان بود.
با سازمان یافتن نظامیان و افزایش تعداد افواج، کمکم سربازخانههایی در سراسر کشور ساخته و مرمت شد. نوبویوشی فورو کاوا، یکی از اعضای هیئت ژاپنی که در آن زمان از ایران دیدن کرد، سربازخانهها را محوطهای مستطیلی به طول و عرض تقریبی 14 در 6 متر و ارتفاعی حدود ۵ متر گزارش کرده و توضیح داد: «دروازهای در میان آن قرار داشته و دورتادور آن، اتاقهایی با مساحت حدود 27 مترمربع برای اسکان سربازان ساخته بودند.
هر اتاق دو پنجره کوچک داشت که به سختی باز میشد و به ندرت هوای مطبوع در اتاقها جریان داشت. کفپوش اتاقها آجر بود و تختخواب نداشت. بستر سربازان حصیر بود و لباسهایشان را درون بقچه میپیچیدند و روی سکوی اتاق میگذاشتند. در هر اتاق بین ۶ تا ۱۲ سرباز زندگی میکرد. فضای میان ساختمان، میدان مشق بود و در وسط آن سکویی به بلندی یک تا دو متر و طول حدود 8 متر قرار داشت که زیر آن را آب انبار ساخته بودند. در گوشه زمین مشق، ابزار ورزش و تمرین نظامی تعبیه کرده بودند.»
ظلالسلطان در اصفهان چهار سربازخانه، دو توپخانه پیاده و سواره و چند انبار تسلیحات نظامی دایر کرد. فوجهای پیاده نظام، سواره و توپخانه هرکدام سربازخانه مخصوص با میدان وسیع برای مشق نظام داشتند که در آنها نهرهای آب جاری و اتاقهای مخصوص سربازان نور کافی و طاقچه برای گذاشتن اسلحه و لباس داشت و برای هر سرباز وسایل استراحت مخصوص آن فرد مهیا بود.
سربازخانههای چهارحوض، نقش جهان، فتحیه و ناصری جزو تأسیسات نظامی بودند که ظلالسلطان به ترتیب با گستردهترشدن قشونش ایجاد کرد. سربازخانه چهارحوض در محل میدان چهارحوض در مجاورت میدان نقش جهان قرار داشت که محصور بین محوطه عمارت تیموری، کاخ عالیقاپو و میدان نقش جهان بود.
گسترش و نوسازی سربازخانهها در دوره ظلالسلطان
ظلالسلطان میدان صفوی چهارحوض را که رو به ویرانی بود، بازسازی کرد و محل اسکان و مشق سربازان قرار داد و به جای حوضها، چهار باغچه در چهار طرف آن ایجاد کرد. او سطح میدان را از بناها و سکوهای بیهوده صاف و سنگفرش کرد. باغچههای آن را مرزبندی و ریگریزی و حوض وسط میدان را دوباره ساخت و رشته قنات مخصوص میدان را لایروبی و احیا کرد. حجرههای اطراف و سردرهای آن را تعمیر، سفیدکاری و نقاشی نموده و ایوان بزرگ باشکوه آن را مرمت و با آجر فرش کرد. پلههایش را سنگتراشی و سقف و دیوارهای آن را سفید و نقاشی کرد. اتاقهای بسیار بزرگ میدان با تزیینات مقرنسکاری را که مدتها مخروبه بود، مرمت و نقاشی و همچنین در انبار خاکروبه و زباله پشت میدان، عمارتی با اتاقهای بزرگ رو به میدان برای اسکان صاحب منصبان نظامی ساخت.
در یکی از باغچههای بزرگ میدان، اسباب و لوازم ژیمناستیک نصب و حجرههای اطراف میدان را محل اسکان فوج جلالی که فوج مخصوص نگهبانی بیوتات دولتی و ادارات حکومتی بود، قرار داد.سربازخانه فتحیه در محل کاروانسرا مادرشاه و بازارچه بلند که در دوران شاه سلطان حسین، آخرین پادشاه صفوی بنا شده بود مستقر شد.
ظلالسلطان طرح تبدیل این کاروانسرا به محل اسکان صاحبمنصبان سوارهنظام و انبار تسلیحات نظامی را پیاده کرد و از بازارچه آن به عنوان اسطبل اسبهای آنها و گارد مخصوص بهره جست و از فضای روبهروی کاروانسرا هم به عنوان میدان مشق سربازان سواره نظام استفاده نمود.
در دوران پهلوی کاروانسرای سلطانی و بازارچه بلند از نیرویهای نظامی تخلیه و مورد بازسازی قرار گرفت و تنها نام خیابان آمادگاه امروزی یادگار آن دوران و حضور نیروهای نظامی ظل السلطان میباشد.سنگ بنای سربازخانه ناصری نیز در روز عید فطر 1303 قمری در حضور صاحبمنصبان و بزرگان شهر اصفهان گذاشته شد. این سربازخانه را بر روی سازه ویران کاروانسرای صفوی نقش جهان که در جهت شمال غربی آن میدان قرار داشت، بنا کردند.
این کاروانسرا دارای صحنی وسیع، دو طبقه، حجرههای بزرگ، چهار دروازه و دهلیز و دو تیمچه بود. سربازخانه ناصری بنایی مستطیل شکل با هفتادوشش اتاق بزرگ بود که در طول، بیست اتاق و در عرض نیز هجده اتاق داشت و در وسط هریک راهرویی وسیع بود و نهری از وسط این سربازخانه میگذشت. در یکی از زوایای رو به باغ سربازخانه، بیمارخانه و دواخانه نظامی ساخته شد.
ترس حکومت مرکزی از ظلالسلطان و تضعیف ارتش وی
همانطور که قابلپیشبینی بود قدرت گرفتن بیمحابای ظلالسلطان سبب شد حکومت مرکزی در تهران و شخص شاه نسبت به قوای نظامی او بیمناک شود. در نتیجه به دستور ناصرالدینشاه، حکومت بسیاری از مناطق و افواج تحت اختیار او را از وی سلب و قدرت ظلالسلطان را تنها محدود به شهر اصفهان شد.
لرد کرزن مینویسد: «پس از آنکه ظلالسلطان از سرپرستی فوجهای نظامیاش عزل شد، جیره و مواجب سربازهای باقیمانده را به ندرت پرداخت میکرد؛ به طوری که سربازان فوج فتحیه برای گرم کردن قرارگاه خود مجبور بودند درختان چهارباغ را ببرند و بسوزانند.»
این واقعه یک سالونیم پس از افتتاح سربازخانه ناصری اتفاق افتاد. او نتوانست موقعیت خود را حفظ کند و در نتیجه تصمیم شاه، تعداد سربازانش از بیستویکهزار نفر به پانصد تن رسید که برای حفاظت از عمارتهای دولتی هم کافی نبود.
وجود سربازخانهها و انبارهای تسلیحات نظامی که گمان میکرد توجه شاه را به استعداد لشکرپروریاش جلب میکند، تنها باعث حسرت و دردسر وی شد و پس از آنکه اطمینان حاصل کرد که دیگر به سریر قدرت بازنمیگردد، سربازخانه ناصری را که بارها شکوه و عظمت و سبک معماری آن را ستوده بود، خراب کرد و مصالح آن را فروخت.
تشکیل لشکر جنوب کشور در اصفهان در اواخر دوره قاجار
در همین دوران در پی قراردادی بین ناصرالدین شاه و روسیه تزاری نیروی نظامی ویژهای به نام قوای قزاق وارد ایران شد که در واقع مزدبگیر ارتش روسیه بودند. در سالهای انتهایی قاجاریه، نیروهای نظامی ایران در بدترین وضع و پریشانترین موقعیت قرار داشتند و تنها قوای قزاق، انتظام و صورت نسبتاً مرتبی داشت.
رضاخان سردارسپه یکی از افسران تحت فرمان همین قوا بود که در سالهای بعد با در دست گرفتن قدرت تغییراتی بنیادین در شکل نیروهای مسلح ایجاد کرد و به نوعی نسبت به ایجاد ارتش نوین اقدام نمود. تا پیش از این قوای نظامی متعدد و ناهمگون در ایران ایجاد شده بود. اما در دی ماه سال 1300 با ادغام دیویزیون قزاق، ژاندارمری دولتی، بریگارد مرکزی و دیگر واحدهای تابعه وزارت جنگ، ارتش نوین شکل گرفت.
در نتیجه این تحولات لشکر جنوب کشور در شهر اصفهان تشکیل شد. این لشگر در محل سابق کاخهای صفوی فرحآباد در دامنه کوه صفه مستقر شد که سالها قبل فوج جلالی گهگاه اردوگاه تمرینی خود را در آنجا برگزار میکرد و بعدتر در دوره احمدشاه قاجار، ماژور فلک رئیس رژیمان ششم ژاندارمری این محل را برای استقرار نیروهای نظامی ژاندارمری انتخاب نموده بود.
توسعه لشکر ارتش در اصفهان در دوره معاصر
لشکر جنوب پس از تشکیل ارتش نوین همین اراضی فرحآباد را به عنوان مقر خود انتخاب نمود که تا به امروز هنوز مقر مرکز توپخانه 44 و 55 نیروی زمینی ارتش در این منطقه مستقر میباشد. استقرار پادگان فرحآباد در جنوب شهر اصفهان و وجود زمینهای وسیع خالی از سکنه در آن محدوده سبب شد در سالهای بعد فرودگاه و پایگاه هوانیروز اصفهان نیز در امتداد آن احداث شود.
با آنکه هواپیمایی نیروی زمینی ارتش (هوانیروز) در سال 1341 فعالیت خود را آغاز نموده بود، اما پایگاه چهارم آن که بزرگترین پایگاه بالگردی نیروهای مسلح ایران است از حدود سال 1350 در شهر اصفهان آغاز به فعالیت کرد. همچنین مرکز شهید وطنپور که بزرگترین مرکز آموزش خلبانی بالگرد و مهندسی پرواز در غرب آسیا محسوب میشود و صنایع هلیکوپترسازی در سالهای بعد در شهر اصفهان احداث شد.
با آنکه ارتش ایران از دوران پهلوی اول مجهز به نیروی هوایی و پایگاههای زیادی در شهر مختلف بود، اما تا اوایل دهه پنجاه شهر اصفهان فاقد پایگاهی برای نیروی هوایی بود. به دنبال عقد قرارداد خرید جنگندههای اف 14 در سال 1353، ساخت یک پایگاه هوایی بزرگ با نام پایگاه هشتم شکاری در اصفهان آغاز شد.
با توجه به اینکه شهر اصفهان تقریباً در مرکز کشور قرار دارد، این پایگاه بهصورت یک پایگاه مادر با استفاده از جنگندههای اف 14 پوشش تمام مناطق کشور را بر عهدهگرفت. علاوه بر هواپیماهای اف 14 و پی.سی 7، جنگندههای اف 5 و اف 7 نیز در پایگاه اصفهان مستقر میباشند. این پایگاه دارای دو تیپ پروازی شکاری و آموزشی است.
همچنین تعمیرات هواپیماهای اف 14، پی.سی 7 و اف 7 نیز در نیروی هوایی ایران تنها در این پایگاه انجام میشود. در سالهای پس از انقلاب اسلامی و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پایگاههای سپاه نیز در همسایگی پادگانهای نیروی زمینی ارتش در جنوب شهر اصفهان احداث شد.
پادگانهای نظامی، سدی در برابر بزرگتر شدن شهر
اما یکی از موارد قابل تأمل و بحثبرانگیز در سالهای اخیر در مبحث توسعه شهری، وجود پادگانهای نظامی در مناطق شهری اصفهان بوده است. گسترش شهر در طی دهههای گذشته سبب شده مکانهایی که زمانی خارج از شهر واقع و فاصلهای ایمن با مناطق مسکونی داشت و بهعنوان منطقه نظامی انتخاب شده بود، هم اینک دیوار به دیوار محلهها و مناطق مسکونی شهری باشد.علاوه بر مباحث امنیتی و ایمنی، این مراکز به نوعی همچون سدی در برابر توسعه شهر قرار گرفتهاند.
هر چند در سالهای اخیر با همکاری نیروهای مسلح و شهرداری شهر اصفهان این محدودیت کمتر شده و برخی از اراضی نظامی تبدیل به مناطق مسکونی شده و یا برای احداث بزرگراهها و زیرساختهای شهری در اختیار دیگر سازمانها قرار گرفته است. اما هنوز گهگاه حضور پادگانهای قدیمی در محدوده شهر اصفهان در مرکز توجه رسانهها قرار میگیرد.
برخی از بخشهایی که امروز جزو قسمتهای مهم شهر اصفهان محسوب میشوند، از اساس برای کارکردی نظامی ایجاد شدهاند. به عنوان مثال شهرکهای ملکشهر و خانه اصفهان در دوران پیش از انقلاب، محلی بودند برای اسکان نیروها و مستشاران نظامی آمریکایی که امروزه به عنوان منطقه مهمی در شمال شهر اصفهان، مورد استفاده و محل اسکان جمعیت بسیار زیادی از مردم قرار گرفته است. به عبارت دیگر تعریف اصفهان به عنوان جایی که تا دوران قبل از دوره صنعتیشدن معاصر، با ارتش و نظامیگری قرین بوده، خالی از وجه و معنا نیست.
شهر اصفهان در طول تاریخ با آن که هیچگاه شهری مرزی نبوده، اما همواره یکی از پایههای اصلی دفاع از حدود مرزوبوم ایران زمین بوده است. در دوران جنگ تحمیلی نیز شهر اصفهان نه تنها بیشترین تعداد شهدا را به خود اختصاص داده است، بلکه قوای نظامی مستقر در آن نیز تاثیراتی مهم و سرنوشتسازی در عملیاتهای مختلف جنگی آن دوران در تاریخ ثبت نمود.
















سرتیپ سدهی فرمانده فوج جلالی ظل السلطان بوده.