ناف برخیها را با خرافات بریدهاند! فرقی نمیکند از کدام قشر و چه پایگاه تحصیلی باشند؛ انگار خرافات و اعتقاد به معجزه سحر و جادو با رگ و پی آنها عجین شده است.
«با فرد موردنظر ازدواج کنم یا خیر؟ خواستگار بهتری برایم پیدا میشود؟»؛ «میخواهم بدانم موقعیت شغلی که به من پیشنهاد شده آیا محقق میشود؟ درآمد خوبی دارد؟ قبول کنم یا خیر؟»
چندی پیش بود که خبر لغو برگزاری مسابقه دختران شایسته پس از 35 سال در هلند در رسانهها پیچید و برگزارکنندگان آن با صدور بیانهای دلیل آن را اینگونه بیان کردند …
جادهها را به تسخیر خود در آوردهاند! ترمز بریدهاند و با تمام قوا پایشان را بر پدال گاز فشار میدهند. روزبهروز تعدادشان بیشتر میشود تا نهتنها جان خود را به خطر بیندازند، بلکه برای باقی رانندگان نیز دردسرهای تازهای درست کنند و تهدیدی برای جان آنها و مسافرانشان به شمار آیند.
آمارها کم نیستند؛ اعداد و ارقامی که نشان میدهند میزان سوختگی در کشور زیاد است و روزانه تعداد زیادی به این دلیل راهی بیمارستانها میشوند یا اینکه جان خود را از دست میدهند.
آزارگران خیابانی همیشه در کمین نشستهاند تا به بهانههای مختلف دست به آزار زنان بزنند و آنها را با فشارهای روحی و روانی بسیاری روبهرو کنند. اغراق نیست اگر بگوییم دستکم تمام زنان برای یکبار هم که شده تجربه آزار خیابانی را دارند و آن را پشت سر گذراندهاند.
افرادی که بدون شناسنامه هستند، عملا فاقد هویت اجتماعی محسوب میشوند. نبود شناسنامه به معنای نبود امکان ثبت هویت در جامعه است و این افراد با انواع آسیبهای اجتماعی مواجه میشوند.
افراد بدون شناسنامه با مشکلات زیادی روبهرو هستند؛ مسائلی که یکیدو تا نیست و باعث شده است آنها در طول عمرشان سختیهای بسیاری را تحمل کنند؛ از محرومیت از تمامی خدمات اجتماعی و درمانی تا ثبتنشدن ازدواج و شناسنامه نداشتن فرزندانشان و… .
در دهه چهارم زندگی به سر میبرد و میگوید تمام زمانهای طلایی عمرش را در آسمان و حین پرواز گذرانده است؛ سفرهایی که هرکدام از آنها کولهباری از تجربه و هیجان را برایش به ارمغان داشته است.
پَر چادرش را سفت میگیرد و میگوید: «20 سال گذشت؛ با همه سختیهایی که به خاطر پسرش توان صحبت کردن از آن را ندارد؛ بهویژه از دهسالگی که همسرش سکته کرده و او را با یک فرزند معلول تنها گذاشته است.»
گرانیها سر به فلک کشیدهاند و صدای پای آنها همهجا شنیده میشود، گرانی که حتی فعالیتهای برخی از انجمنهای مردمنهاد و همچنین خیریهها را نیز تحتتأثیر قرار داده و باعث شده است آنها نیز این روزها از این موضوع گلایهمند باشند و نتوانند برخی از اقدامات خود را مثل سابق پیش بگیرند.
روزی نیست که سقوط از کوهصفه یا سایر کوهها خبرساز نشود و تیترهای ریزودرشت را به خود اختصاص ندهد؛ کوهنوردان نابلدی که دل به کوه میزنند؛ اما با پیچوخمهای آن آشنا نیستند و نمیدانند که حادثه در کمین آنها نشسته است.