اصفهان سرافراز
جمله را ناتمام بگذار…!
۱۳:۵۱ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳

جمله را ناتمام بگذار…!

بچه‌ها قاب عکس‌ها را آماده‌ می‌کردند و حجله‌ها را می‌زدند. شعارنویسی می‌کردند. بعضی مسئول هماهنگی با خانواده‌ها بودند. مجری متن‌هایش را آماده می‌کرد.

ماجرای یک سرود
۱۳:۴۶ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳

ماجرای یک سرود

روزی که سیصدوهفتاد شهید تشییع شدند من هم با سیل جمعیت به سمت گلستان شهدا رفتم.

داغ پشت داغ!
۱۳:۴۱ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳

داغ پشت داغ!

فرزند شهید ده‌ساله‌ای‌ که 25 آبان 61 برای تشییع دایی‌اش در گلستان شهدا حضور داشته است همه فامیل آمده بودند.

آن شهدا، هم‌کلاسی‌هایمان بودند… رفقایمان!
۱۳:۲۸ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳

آن شهدا، هم‌کلاسی‌هایمان بودند… رفقایمان!

اسامی شهدا را از بالا تا پایین چک کردم. خداخدا می‌کردم بچه‌های مدرسه ما توی لیست نباشند. بعد از اینکه شهدا را به معراج شهدا می‌آوردند، بنیاد شهید اسامی شهدا را دم در ورودی می‌زد.

آن روز مردم پای‌کار بودند
۱۳:۱۶ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳

آن روز مردم پای‌کار بودند

شب 25 آبان تا صبح در مساجد محله‌شان بودند. صبح بیست‌وپنجم هم از همان مساجد محل روی دست مردم تا میدان امام(ره) آمدند و بعد از میدان روی دست تا گلستان شهدا، تشییع شدند.

نذر آب
۱۳:۰۸ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳

نذر آب

25 آبان سال 61 واقعا روز عجیبی بود. آسمانی‌ها و زمینی‌ها همه داشتند شهدا را تشییع می‌کردند. روز بود؛ اما آسمان مثل یک سحر نورانی بود.

پرچم اصفهان همیشه بالاست!
۱۲:۳۰ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳
نگݡاهی به رویدادهای حماسه‌ساز مردم اصفهان در سال‌های بعد از جنگ

پرچم اصفهان همیشه بالاست!

تصاویرش تابستان ۱۳۹۶ در شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون مدام دست‌به‌دست می‌چرخید؛ تصاویر پسر بیست‌وچندساله‌ای که دست‌بسته اسیر داعش شده بود. این تصویر می‌توانست یک تراژدی کامل باشد.

چه طاقتی دارد این شهر چه صبور است این خاک!
۱۲:۲۲ - شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳

چه طاقتی دارد این شهر چه صبور است این خاک!

من عاشق این خاکم، عاشق رنگ این شهرم، عاشق آبی فیروزه‌ای آرام‌بخش. کوچه‌هایش را دوست دارم؛ سروصداهایی که از پشت دیوارهایی که نشسته‌اند به تماشای حیاط و چون پیچک می‌نشینند به کنج دنج قلبم را بیشتر.