در ورودی درِ دل من، صافی موجود هست که غیر تو را نمیپذیرد …دلم تو را طلب میکند …غیر تو را خوار میشمارد. آری واقعیت اینگونه است حقیقتی به جز حسین (علیه السلام) حقیقتی فرومایه است…
دوستی پیشنهاد داد «حالا که بعد از مدتها وسط دهه محرم به اصفهان آمدی، بیا برویم روضه همدیگر راببینیم.» گفتم: «کجا؟» گفت: «منزل بنکدار، ساعت 4 صبح»!
حالا نزدیک به 20 روز از آن محرمی که به اعتقاد برخی متعلق به رژیم بود، میگذرد؛ محرمی که قرار بود با تحریم لباسهای سیاه و در عوض پوشیدن لباسهای رنگارنگ محلی مخالفت خودمان را نشان دهیم.
هنوز مردمانی هستند که در ظهر تاسوعا تا پاسی از نیمهشب در کوچهها و بازارها قدیمی شهر «نیاز» میدهند و شمعهایشان را در چهل سقاخانه، حسینیه، تکیه، منبر و هرکجا که روضهای برای حضرت سیدالشهدا برپا شود، روشن میکنند.
با اصلاحات بیشتر، «حسینیه معلی» این ظرفیت را دارد که به نقطهعطفی در برنامهسازی ایرانیاسلامی تبدیل شود و ارتباط ماندگارتری با بینندگان ایجاد کند و جوهره یک میراث غنی فرهنگی را حفظ کند.
مسجد امامحسن مجتبی(ع)، واقع در خیابان کاوه یکی از مساجد شهر اصفهان است که بیش از یک دهه فعالیت فرهنگی را در کارنامه خود ثبت کرده است، مسجدی که در چند سال اخیر به عناوین ممتاز مختلفی در جشنواره مالک اشتر دست پیدا کرده است.
شهر برای این واقعه، پیشامد یا همان حادثهای که بیشک واقع خواهد شد، آماده میشود. ما نیز قصد داشتیم در صفحه کانون روزنامه اصفهانزیبا به پیشواز این واقعه برویم. این یک روایت است از قصهای کهنه، قدیمی و البته تکراری. این بار اما واقعه را از زبان ما بشنوید.
در ابتدای ماه محرم هستیم. رفتهرفته شهر سیاهپوش میشود و غمی که در بطن خود شادی خاصی را حمل میکند، قلبها را فرامیگیرد؛ چرا که بشارتدهنده فراهمشدن مجدد زمینه خادمی در دستگاه امامحسین (ع) است.
در شهرستان کوچکی که من دوران کودکیام را گذراندم، خبری از هیئتهای بزرگ عزاداری به سبک این روزها نبود. ما بودیم و پرِ چادرِ مادرمان که سفت میگرفتیم و از این خانه همسایه به آن مسجد میرفتیم برای روضه.
نسیم محرم، نسیم رحمت و عشق، وزیدن گرفته است. ماه محرم، اولین ماه قمری، ماه عزاداری اشرف اولاد آدم است. مطلعالفجری است که ندای هَل مِن ناصر یَنصُرُنی و هَل مِن ذابّ یذُّبُّ عَن حرمِ رَسُولاللهِ، از آن به گوش میرسد.