اغتشاشهای ۱۴۰۱ همانطور که ناگهانی و غیرمترقبه رخ داد، بهسرعت و بهیکباره محو شد. اگرچه این روزها دیگر کسی به این جنبش فکر نمیکند، مطالعه درباره آن عبرتآموز است.
تاریخ هویت است؛ برای حفظ و بقای هویت ایرانیاسلامیمان و برای انتقال میراث تشیع و ارزشهای انقلابی و گفتمان سال 57 بیشک باید به سراغ تاریخ رفت و آن را بازتولید کرد. نسل امروز ما با تاریخِ معاصرِ خود بیگانه است و متأسفانه حتی دیگر امام سید روحالله خمینی را هم نمیشناسد.
در زمانهای که ماهواره و شبکههای اینترنتی و فضای مجازی بیستوچهار ساعته مشغول کار هستند، مسجد برای رقابت با چنین رقبای سرسختی نمیتواند فقط به بازماندن چندساعته در روز اکتفا کند. اگر قرار باشد در کارزار جنگ نرم مسجد جایگاه مرجع و پایگاه فرماندهی و تربیت نیروی انسانی خود را حفظ کند، باید بهصورت شبانهروزی باز و در دسترس باشد.
«دوازدهسالگی» برایش میشود شروع راه! از همان روزی که توی انشایش از شغل آیندهاش مینویسد که میخواهد طلبه شود و معلمش میگوید شغلی بهتر از مفتخوری سراغ نداشتی، انگار میل و اشتیاقش برای معممشدن بیشتر میشود و خیلی زود سر از مدرسه «جد بزرگ» و «صدر» اصفهان درمیآورد و سالهای بعد هم به مدارس حوزه علمیه قم میرسد. گفت و گوی با آسدیحیای امام.
ازدواج با «مصطفی»، آن هم در دوازدهسالگی، او را شریک و همسفر زندگی مردی میکند که مبارزه و حماسه در قاموسش حرف اول را میزند؛ مردی که در ابتدا او را همراه و سپس همقدم با خود در میدان نبرد میکند.
«اگر دنیا سفری زودگذر باشد، ایشان برای من همسفری بهشتی بودند.» جملهای که خلاصه 45 سال زیست عاشقانه و عارفانه در کنار استاد پرورش، از زبان همسر همیشههمراه ایشان بود. همسری که با وجود تمام سختیها و نبودنهای استاد، بار زندگی را به دوش کشید و تمامقد پشت فعالیتهای ایشان ایستاد تا بتوانند به ملت خدمت کنند.