کلاس
دانشگاه اصفهان نیازمند امکانات
۱۷:۳۹ - دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

دانشگاه اصفهان نیازمند امکانات

دو سال پیش بود. وارد دفتر یکی از اساتید دانشگاه اصفهان که شدم، سؤالی ذهنم را به خود مشغول کرد: این‌همه درس بخوانم تا سرانجام در چنین دفتری و با این وضعیت محصور شوم؟

دنیای اسرارآمیز آقای نویسنده
۱۰:۲۸ - چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳
چطور مثل ژول ورن داستان بنویسیم و دانشمند تربیت کنیم؟

دنیای اسرارآمیز آقای نویسنده

قدیمی‌ترین کتابی که در کتابخانه‌ام پیدا کردم، «تعطیلات دوساله» جناب ژول ورن است.

هنر مدرسه زیبا
۱۰:۳۴ - دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
گفت‌وگو با یکی از مدیران مدارس اصفهانی که توجه ویژه‌ای به کالبد مدرسه کرده است

هنر مدرسه زیبا

اگرچه محیط فیزیکی یا کالبد مدرسه تنها مؤلفه‌های تأثیرگذار در یادگیری نیست؛ اما می‌توان محیط فعال یادگیری را یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های تأثیرگذار در این راستا، به‌شمار آورد.

کابوس رفتن و برنگشتن
۱۰:۵۳ - یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳

کابوس رفتن و برنگشتن

دانش‌آموز چهارپنج سال پیش خودم بود؛ کلاس زیست. حالا با ریش برگشته مدرسه و دیپلمش را می‌خواهد.

کلاس‌های شلوغ، خلوت می‌شود؟
۱۰:۱۷ - دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳
کلاس‌های درس پرجمعیت، بر کیفیت آموزش اثرگذار است

کلاس‌های شلوغ، خلوت می‌شود؟

اسم کلاس‌های شلوغ و پرجمعیت که می‌آید، یاد تصاویر دهه شصتی‌ها می‌افتیم.

ذوق ریاضی
۱۰:۵۰ - پنجشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۳

ذوق ریاضی

مدرسه خلوت بود و ساکت. ساعت یک‌ونیم بعدازظهر پنجشنبه؛ کلاس جبرانیِ دو روز تعطیلی بی‌گازی. صدا فقط از یک کلاس می‌آمد بیرون و گَهگاهی به دفتر هم می‌رسید.

رفع خستگی با دودقیقه گریه
۱۳:۲۷ - شنبه ۱ دی ۱۴۰۳

رفع خستگی با دودقیقه گریه

بعدِ سلامِ نماز مغرب، دراز کشیدم توی تاریکی نمازخانه مدرسه.

دل‌خوشی معلمی
۰۹:۳۳ - سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳

دل‌خوشی معلمی

من هم هستم؛ جایی که دانش‌آموز پنجاه سال پیش شهرم، گراش، که حالا خود موسفید شده و پژوهشگر، و منطقه‌ای او را استاد می‌خوانند، به بهانه‌ای معلم‌هایش را دعوت کرده دفترش تا به یاد کلاس‌های درس قدیم بخندند و شاید هم اشک بریزند.

دویدن به سمت درهای بسته
۱۰:۴۷ - چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳

دویدن به سمت درهای بسته

سؤال را که از آخر کلاس شنیدم، منتظر بودم خانم معلم صاف و‌ پوست‌کنده بگوید:
– نه دخترم، اشتباه می‌کنی.

برادر، همه‌اش را باور نکن!
۱۱:۱۰ - سه شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳

برادر، همه‌اش را باور نکن!

پرسش زیر را برای امتحانک کلاسی دانش‌آموزان هشتم داده بودم …

می‌تراود مهتاب
۱۱:۰۶ - سه شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳

می‌تراود مهتاب

انگاری همین دیروز بود؛ سیزده‌چهارده سال پیش را می‌گویم که سر کلاس دوم دبیرستان، معلم شیمی زیرلایه‌ها و اوربیتال‌های پرشده و نشده را روی تابلو می‌نوشت و ما جزوه‌نویسی می‌کردیم.

اشک‌ها فریاد می‌زنند
۱۱:۵۴ - یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳

اشک‌ها فریاد می‌زنند

جلوی میز معاون ایستاده بود. وارد دفتر که شدم، گفتم: «کجا بودی سه‌چهار روز غیبت داشتی؟» معاون خندید و گفت: «آقای بنی‌اسدی! این پسر دیگه رفتنی شد… .»