
مویسقی و آواز از فاکتورهای موفقیت تعزیه بوده است و به رشد تعزیه کمک شایانی کرده است. هادی احمدی، شاگرد استاد میرزا حسین طاهری تعزیهخوان معروف اصفهانی که ساکن شاپورآباد برخواراست، درباره آواز ملی در تعزیه معتقد است: «یکی از نکاتی که امروز تعزیه را به یک میراث ملی تبدیل کرده ، همین آواز ملی آن است. در بحث موسیقی درست است که از یک ساز غربی استفاده میشود، اما تک تک موسیقیهایی که از ساز نواخته میشود، بر اساس دستگاههای موسیقی ایرانی است. بزرگان آواز ایران اذعان کردهاند که تعزیه ایرانی کمک بسیار زیادی به حفظ دستگاههای آوازی ایرانی کرده است». به مناسبت هشتم ربیعالاول (جمعه، 23 مهرماه) مصادف با شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام، روایتهای کمتر شنیدهشدهای درباره میراث ناملموس جهانی ایران، «تعزیه» را در این گزارش بخوانید.













وقتی برای دیدن قد و بالای عالیقاپو کلاه از سر برمیداریم، درواقع داریم به دروازه ورودی شهر ممنوعه صفویان در اصفهان نگاه میکنیم. محلهای با باغها و کاخها و انبارها و مطبخها و ادارات مختلف دولتی که به دولتخانه صفوی مشهور بوده است. اینجا قلب امپراطوری صفوی بوده است. قلبی هنوز تپنده اما زخمی. دوچرخههای خود را زین کنید که میخواهیم این بار دولتخانه صفوی را رکاب بزنیم و چه لذت بالاتر از رکابزدن در یک شهر ممنوعه باستانی.













همیشه برایم همکلامی با عشایر و دیدن زندگیشان از نمایی نزدیک و بدون قضاوت یک آرزو بود. آرزویی که تصمیم گرفتم این بار با تحقیق درباره پوشاک ایل قشقایی به آن دست پیدا کنم. روز موعود رسید و صبح زود به سمت مناطق عشایرنشین قشقایی راه افتادم. پانزدهم مهرماه روز ملی روستا و عشایر بهانه خوبی بود برای یک تجربه منحصربهفرد.













میگوید خودم دیدم. با چشمهای خودم. کلیپهایش را هم دارم. محمود شمر، مخالفخوان بود، ولی توی تعزیه امام حسین (ع) در قتلگاه اشک میریخت و تعزیه میخواند. همه محلهها همین بود. ما توی لمجیر میانههای خیابان امام خمینی، از قدیم تعزیه داشتیم. در نزدیک ما کوجانیها هم هرسال تعزیه برپا میکنند. بانی آنجا عباس شمر بود. بعد هم پسرهایش کارهای حسینیه را دست گرفتند و یکی از آنها حالا مخالفخوان است. حسینیه جدید لمجیر اما بانیاش محمود شمر بود. خیلیهای دیگر هم بودند. حاج محمود حسنپور، حاج محمود اسماعیلی که حالا زمینگیر شده، حاج محمود جمشیدی، حاج حسین اسفندیاری. اینها همه به عشق امام حسین (ع) دور هم جمع شدند و حسینیه جدید را ساختند.













«هرجا که زبان قاصر از بیان احساسات و حوادث رخ داده باشد، زبان نمایش به میان میآید تا بتواند بهتر و زیباتر، همه چیز را بیان کند» این جمله اساس تعزیهخوانی است. هنری که امروزه ثبت جهانی شده و دلهای بسیاری از عاشقان اهل بیت را فتح کرده است. ایران و تشیع دو عنصر جداییناپذیر و منعطف هستند. هر جای ایران اسلامی که نظر کنی هنر ملی و میراثی را میبینی که با زیبایی هرچه تمامتر با اسلام و تشیع آمیخته شده و هنر بیمانندی را رقم زده است. گنبدهای فیروزهای اصفهان بهترین مثال این اتفاق هستند. روح ایران و ایرانی با هر کدام از این میراث ملی به وجد میآید و زبان را وادار به ستایش و مدح میکنند.













کتاب «زیورآلات دوره قاجار» به قلم رؤیا عزیزی و ناهید مغاره عابد پژوهشی است با نگاه ویژه به منتخبی از زیورآلات دوره قاجار که هدف اصلی آن مستندنگاری، ثبت و معرفی ویژگیهای فنی و هنری آثار استادان این رشته از هنر اصیل ایرانی در دوره قاجار است. در این کتاب، تمامی آثار موجود در موزه هنرهای تزئینی از دریچه تاریخ، بُعد هنری و منظر زیباشناسانه مورد واکاوی قرار گرفته است.













وقتی در دورههای مختلف از شهر اصفهان سخن میگوییم یعنی دقیقا کجا؟ اصفهانی که در قرون اولیه اسلامی بود، یک شهر دوهستهای در شمال پل شهرستان و محله جوباره کنونی بود. اصفهانی که در دوره دیلمیان به دور آن حصار کشیدند، محله جویباره و اطرافش را شامل میشد. اصفهانی که عصر صفوی را تجربه کرد به یکباره چند برابر گردید و به سمت جنوب متمایل شد. اصفهان عصر قاجار بسیار کوچکتر شد. اصفهان عصر پهلوی کجا بود؟













صدای ناقوس کلیساها با صدای همهمه مردم در بازارها و گذرها و میدان شهر درهمآمیخته و همراه با نغمهسرایی پرندگان گوش را مینوازد. انعکاس نور خورشید در شیشههای رنگی خانهها و قصرها دیدنی است. کوچههای شهر با درختان و جویبارهایش تصویر یک شهر خوشاقبال را پیش چشم میآورد. جابهجا گنبدها و برجهای ناقوس کلیساهای پرتعداد، تلفیق دلنشین معماری اسلامی و مسیحی را نشان میدهد. اینجا جلفا است، جلفای نوی اصفهان؛ شهرکی با بیش از سیهزار نفر جمعیت در دوران اوجش. اما این تصویری چهارصدساله است و زیستن در آن امکانپذیر نیست. چشم که میگشایم وسط میدان جلفا ایستادهام و صدای گوشخراش موتورسیکلتها و خودروها خاطرات شیرین جلفای صفوی را مخدوش میکند.













تجارت در طول تاریخ ایران و در میان گردشگران جهانی همیشه جریانی منصفانه داشته است که معماری بازارها بیتردید نقش مهمی در شکلگیری این جریان ایفا کرده است. آشنایی با بازار صفوی «میدان نقشجهان»، بازار زندی «شهر شیراز»، بازارهای قجری از جمله «بازار تهران»، کهنترین بازار ایرانی یعنی «بازار علاءالدوله» و «بازار تبریز» و شناخت جزئیات بازار ایرانی مسیر گردشگری معماری ویژهای است که امروز در این صفحه میخواهیم دربارهاش با شما صحبت کنیم.













خانه زرگرباشی در میانههای خیابان طالقانی کوچه زرگرباشی، داستانهای غریبی دارد. بنایی قدیمی که امسال سیصدویکمین مراسم محرم در آن برگزار شد. مکانی پرجاذبه برای نذر و نذورات مردمانی که گاهی درمانده از همهجا میشوند و استکان و نعلبکی این خانه را به گرو میبرند. داستانهایی که از حاجترواشدن در این خانه نقل میشود برخی دست کمی از یک معجزه ندارد.













گلی در عالم خلق شده که هر ساعت از روز رایحه ویژهای دارد و بر هر گلبرگش نقشی منحصربهفرد میبینیم؛ با این وجود در تناسب و تعادل و زیبایی کامل است. بیش از یکهزاره برای خلقشدنش زمان، انرژی، خرد و خلاقیت صرف شده و حالا میتوانید ساعتها، روزها یا سالها به تماشایش بنشینید و هر روز رازی از رازهایش را کشف کنید. این گل خارقالعاده در اصفهان برای جهانیان خلق شده، اما شماری از ما اصفهانیها هنوز از پس دیدنش برنیامدهایم؛ از چه حرف میزنم؟! از «او» که مسجد جامع عتیق اصفهان است و نامش در فهرست میراث ملی ایرانیان و فهرست میراث جهانی بشر به ثبت رسیده است.













چند شب پیش، برخی از شهروندان جهت برپایی مراسم جشن تولد به پشت مسجدجامع عباسی، میراث ارزشمند با قدمت حدود 4 قرن، رفته و در این فضا شروع به آتشبازی و انفجار چندین ترقه کردند؛ ماجرایی که با اعتراض شدید همسایهها هم مواجه شد. به جز آلودگی و شوک صوتی که به سکنه وارد شد، میراث جهانی محله که در شرایط حساس مرمتی و حفاظتی به سر میبرد هم مورد تعرض قرار گرفت. این اولین بار نیست که ترقهبازی جان میراث اصفهان را به خطر انداخته. مدت زیادی از پرتاب نارنجک دستی توسط چند نوجوان به سمت بدنه شرقی کاخ هشتبهشت، این کوشک صفویِ ارزشمند در باغ بلبل، یا پرتاب ترقه دیگر به بدنه سیوسهپل نمیگذرد و حالا باز هم در این شهر ناظر تکرار انفجارترقه و آتشبازی بودیم.